حجت الاسلام قرائتی می گوید: سال ها پیش که من طلبه گمنامی بودم، شخصیت مشهوری مانند دکتر بهشتی با من تماس گرفت و گفت...

به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛ استاد قرائتی می گوید: سال ها پیش که من طلبه گمنامی بودم، شخصیت مشهوری مانند دکتر بهشتی با من تماس گرفت و گفت: «حرف مهمی با شما دارم، می‌خواهم از تهران به قم بیایم، یک ساعت مهمان شما خواهم بود، آن زمان کسی در خانه نباشد.» ایشان سر موعد تشریف آوردند و گفتند: «باید به شما یک تبریک بگویم و یک خطر را هشدار دهم، تبریک به خاطر اینکه معلم خوبی هستی و خطر اینکه ممکن است از معلمی دست برداری و منبری بشوی، من می‌ترسم بعد از مدتی تخته سیاه و معلمی را کنار بگذاری و فقط منبری باشی»

بعد، از من پرسید چقدر در ماه خرج دارم، من خرج خودم را گفتم. ایشان گفت: «من ماه به ماه این پول را به حساب شما می‌ریزم که شما بدون دغدغه فقط به معلمی بپردازی» از ایشان پرسیدم این پول از کجا می‌آید؟ ایشان گفت: «سهم امام است» گفتم زندگی ما زاهدانه نیست در حالی که با سهم امام باید زندگی ساده‌ای داشت.

همچنین گفتم؛ تعجب می‌کنم شما از تهران زنگ زدید و این راه را آمدید و این پیشنهاد را به من دادید فقط به خاطر اینکه من معلمی را ادامه دهم؟ ایشان گفتند: «بله. به همین قصد آمدم.» گفتم به خاطر این حرکت شما که این قدر برای معلمی اهمیت قائل هستید، من قول شرف می‌دهم که تا آخر عمر دست از معلمی برندارم.

بعد از انقلاب هم موقعیت‌های مختلف از جمله امام جمعه‌ای، نمایندگی مجلس، قضاوت و ... برای من پیش آمد اما من معلمی را رها نکردم، از آقای بهشتی هم پول نگرفتم اما به خاطر عنایت ایشان دست از معلمی برنداشتم.

علم افزون و والائی، معلم                                     اگر چه بی تمنایی معلم

فضیلت آنچنان اندر وجودت                               که گویا چون معمایی معلم
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
امیدی
۰۷:۱۷ ۰۹ اسفند ۱۳۹۳
خدا ان شاالله حفظشون کنه
آخرین اخبار