امتیازات این فیلم در سایت های معتبر سینمایی به شرح زیر می باشد: IMDb امتیاز 6.4 ، در سایت Rotten Tomatoes امتیاز 66 و متااسکور 61 در سایت Metacritic این فیلم شاید در نگاه اول تخیلی به نظر برسد اما در پس مفاهیم به اصطلاح علمی به کار برده شده، حاوی تفکرات و اعتقادات الحادی بوده که بینندگان قبل از مشاهده باید از آنها مطلع باشند تا از رنگ و لعابی که به آنها داده شده، متاثر نشوند.
به راستی ظرفیت مغزی انسان چه مقدار است؟ آیا با آزاد شدن ظرفیت مغزی، ما قادر به انجام کارهای محیرالعقول خواهیم بود؟ آیا هر انسانی می تواند از ظرفیت بیشتری از مغز خود استفاده کند؟ و در آخر: آیا ظرفیت مغزی 100 درصد برابر است با خدایی کردن؟
لوک بیسون، کارگردان و نویسنده فرانسوی که بیشتر در ژانر اکشن (البته مفهومی) فیلم سازی می کند، در این فیلم به تمام سوالات بالا پاسخ یکسانی می دهد: بله! وی کسی است که در هالیوود معمولا کارهایش جدی گرفته نمی شود و حتی بعضی از آثار او در عین فروش خوب، با نظرات مخالف منتقدین و بعضا بینندگان مواجه می شود. وی در کل سبک خاص خود را در جهت دهی به داستان فیلم دارد ولی هرچه باشد او یک فرانسوی است و این یعنی مفاهیم روشنفکرانه نه چندان صحیح که اکثر فیلم های فرانسوی به آن شهرت دارند، در آثار او نیز یافت می شود. از آثار قبلی او می توان به فیلم های مهمی چون "لیون حرفه ای (1994)" "عنصر پنجم (1997)" "آرتور و نامرئی ها (2006)" و "خانواده (2013)" اشاره کرد که البته نویسندگی فیلمنامه های آثار فاخر دیگری را نیز در کارنامه دارد.
فیلمنامه این اثر مدت 9 سال زمان برد تا آماده شود و چند استودیوی فرانسوی تهیه کنندگی آن را بر عهده گرفتند. بهترین گزینه برای نشستن روی صندلی کارگردانی، کسی نبود جز لوک بیسون خوش قریحه.
وی در این فیلم گریزی به نظریه داروین، استعمال مواد مخدر، مفاهیم خلقت و آفرینش، فمنیسم و ابعاد زمان و مکان می زند که متاسفانه به دلیل پایه اعتقادی متزلزل، دچار انحراف و اشتباه هستند، حتی خود در مصاحبه ای با شبکه 2 فرانسه اعلام کرد که قبول دارد برخی موارد گفته شده در فیلم از پایه غلط می باشند. مانند اینکه انسان فقط از 10 درصد مغز خود استفاده می کند ولی اعتقاد دارد برخی اشتباهات می تواند به شروع یک فیلم علمی تخیلی خوب کمک کند! که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم.
خلاصه داستان
لوسی، دختری که برای تحصیل به تایوان آمده است طی حقه ای که نامزدش به وی
می زند، باید کیفی را به یک قاچاقچی مواد مخدر تحویل دهد. بدین ترتیب در
دست افراد وی اسیر شده و یک بسته یک کیلوگرمی از ماده مخدر جدیدی به نام
C.P.H.4 را با جراحی در شکم او جاسازی می کنند. در اثر وارد آمدن ضربه به
شکم او، بسته پاره شده و نصف محتویات بسته وارد خون او و سپس توسط بدن او
جذب می شود. اینگونه است که لوسی تواناهایی فرابشری پیدا می کند.
در ادامه سه نفر دیگر که همراه با لوسی، بسته های ماده مخدر در شکم آنها جاسازی شده، توسط پلیس دستگیر می شوند ولی مافیای تایوانی برای جبران ضرر خود، قصد کشتن لوسی را دارد. آنها با حمله به آزمایشگاهی که لوسی در آن با دانشمندان ملاقات می کند، با پلس درگیر می شوند. در آخر نیز با رسیدن ظرفیت مغزی لوسی به 100 درصد، بدن خود را تبدیل به یک ابرکامپیوتر و پس از آن تمام اطلاعات خود را در یک فلش مموری کهکشانی ذخیره و در اختیار دنیای علم قرار می دهد و ذهن خودش در تمام جهان گسترده می شود.
با مصرف مواد مخدر، ظرفیت ذهنی خود را افزایش دهید!
جمله بالا ارمغان جدیدی است که لوک بیسون در اثر جدید خود برای مخاطبان دارد. وی در تصویرسازی خود، ماده مخدر جدیدی با نام علمی C.P.H.4 را به جهانیان عرضه می دارد که مصرف ذره ای آن باعث فعالیت شدید مغز شده و در صورت استعمال مقداری بیشتر باعث مرگ می شود. حال نکته جالب توجه اینجاست که اعتقادات فمنیستی حاکم بر فیلم باعث می شود که بیسون قهرمان خود را از این موضوع استثنا کرده و وی با اینکه حدود 500 گرم از این ماده آن هم از داخل شکم او جذب خونش می شود، بطور معجزه آسایی زنده می ماند و در اثر ترکیب شدن ماده مخدر با سلول های لوسی، توانایی استفاده بیشتر از ظرفیت مغزی خود را پیدا کرده و زمانی که 100 درصد سلول های مغزی او تا هسته قعال می شوند؛ وی تبدیل به وجودی خداگونه می شود.
در بخشی از فیلم در توضیح اینکه C.P.H.4 چیست، یک جراح تایوانی که مشغول خارج کردن بسته مخدر از شکم لوسی است می گوید که این ماده زمانی که جنین به مراحل رشد ثانویه می رسد، توسط بدن و خون مادر تولید می شود تا انرژی فوق العاده ای برای رشد استخوان های جنین به آن بدهد. البته مقدار آن بسیار کم و ناچیز است که از همین جا می توان به قدرت عظیم نهفته در C.P.H.4 پی برد (البته کاملا تخیلی!).
نیاز به مخدر در لوسی (برای حفظ قدرت) پدیدار شده و وقتی در سکانس هواپیما، سلولهای بدن لوسی در حال از هم پاشیدن هستند؛ 500 گرم دیگر را نیز مصرف می کند تا بدین ترتیب دوباره بدن خود را سرهم کند. هر بار مصرف کردن این ماده باعث می شود وی بتواند ظرفیت بیشتری از مغز خود را آزاد کند. در پایان نیز سه کیلوگرم از این ماده را بصورت محلول تزریق می کند (جالب اینجاست که دانشمندان این کار را انجام می دهند!) و به روند افزایش ظرفیت سرعت می بخشد و در آخر زمانی که ظرفیت مغزش به 100 درصد رسید ناپدید شده و می گوید من در همه جا هستم.
نکته دیگر در این بخش نوشتار این است که آمریکا در تلاش است تا تولید و صدور مواد مخدر را همواره به کشورهای آسیایی و بعضا آمریکای لاتین نسبت دهد و این درحالی است که خود از عوامل ترویج مصرف مواد مخدر می باشد. در همه جای دنیا همگان قبول دارند که مصرف مواد مخدر، همانطور که از اسمشان پیداست، بیشتر باعث حالت تعلیق و خماری می شود تا افزایش ظرفیت هر قسمتی از بدن!
نگارنده متن به شخصه حاضر است ظرفیت مغزی اش در همین حد (حتی کمتر!) باقی بماند تا اینکه تن به مصرف چنین مواد پَستی دهد!
شاید اجداد داروین، میمون ها بودند ولی ما نه!
بله، شاید! وگرنه بی دلیل ادعای اینکه انسان ها از میمون ها پدید آمده اند را مطرح نمی کرد. مطمئنا در آلبوم خانوادگی و شجره نامه او میمون ها نیز حضور داشته اند وگرنه چگونه یک انسان که اشرف مخلوقات است، می تواند تا این حد نزول کرده و پست شده و خود را از نسل تغییر یافته میمون های اولیه بداند؟!
طبق تمام ادیان و شرایع آسمانی، از اسلام گرفته (که در قرآن دین نزد خدا گفته شده است) تا یهودیت، به قاطعیت گفته شده که حضرت آدم و حوا اولین انسان هایی بودند که خداوند مانند کوزه گری آنها را از گل آفرید (سوره الرحمن آیه 14) و پس از ماجرایی که همه می دانند (البته با تفاسیر مختلف) آن دو به زمین هبوط کرده و نسل بشر از آنها پدید آمد. بی دلیل نیست که حضرت آدم را ابوالبشر می نامند. خداوند تبارک و تعالی خود در قرآن بارها فرموده که آفرینش مخلوقات بدون الگو برداری، بدیع و تنها توسط خود او بوده است.
چگونه است که آدمی به چنین ضعف و ناتوانی، قباحت را تا این حد رسانده و علاوه بر نقض وجود خداوند، خود را فرگشت یافته انسان های اولیه (بخوانید میمون ها) می داند! خداوند در قرآن می فرماید اگر بخواهیم شماها را می بریم و خلق جدیدی را جایگزین شما می کنیم (سوره فاطر آیه 16) پس دیگر چه نیازی به این است که انسان از میمون فرگشت پیدا کند؟! در قضیه حضرت نوح تا حدی چنین اتفاقی افتاد، تمام موجودات زمین به جز آنهایی که در کشتی حضرت نوح بودند (مردم خداپرست و یک جفت از موجوداتی که در آن زمان زندگی می کردند) توسط بارانی که عذاب الهی بود غرق شدند. و پس از آن بود که علاوه بر موجوداتی که از کشتی حضرت نوح نجات پیدا کرده و تکثیر شدند، مخلوقات جدیدی نیز پدیدار گشتند. این همان "يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ" است.
در این قسمت، فیلم دچار خودانکاری شده است. اگر مغز انسان چنین ظرفیتی داشته که با فعال شدن 100% آن به قدرت بی نهایت می رسد، چطور ممکن است که حاصل تغییر کردن (Evolution) انسان های اولیه چنین خنگ و بی مغزی باشد؟! نگارنده این نظریه را به کلی یک توهین تلقی کرده و به اینجانب برخورده است! داروین به اصطلاح دانشمند، هنگامی که این نظریه مضحک و کفرآمیز را ارائه کرد، در سرزمین مادری خود به تمسخر گرفته شد و حتی از بریتانیا اخراج شد. در همان دوره حتی کاریکاتوری از وی کشیده شد که بصورت میمون تصویر شده بود.
صنعت هالیوود و سلطه سینما نیز در ترویج این نظریه به هیچ وجه کم نگذاشته و فیلم های بسیاری را روانه پرده سینما کرده است. از ادیسه فضایی 2001 استنلی کوبریک ( که خود دچار مشکلات اعتقادی بود) گرفته تا سری موهن سیاره میمون ها که اتفاقا در سال 2014 نیز نسخه دیگری از آن به نام طلوع سیاره میمون ها اکران شد که با جلوه های ویژه فوق العاده و بودجه سنگین (170 میلیون دلار) توانست مخاطبان زیادی را جذب سالن های سینما کرده و سود سرشاری را به جیب مسئولین یهودی استودیوی Fox کند.
واقعا جای تاسف و تاثر دارد که در جامعه مسلمان و خصوصا شیعه، عده ای از مردم حتی صاحبان آکادمیک نیز این نظریه را تا حدی قبول کرده و وقتی از شواهد دینی برای آنها صحبت می شود سعی در آوردن بهانه های کودکانه برای قسمت های مختلفی از آن هستند. سران یهودی هالیوود از مطرح کردن و پر و بال دادن به چنین نظریه توهین آمیزی قصد دارند که مفاهیم انسانی را از ذهن بشریت پاک کنند و به گونه ای القا کنند که شما، انسانها، میمونی بیش نبوده اید، پس زیاده خواه نباشید و به ما اجازه دهید که افسار بر گردن شما بزنیم.
حتی امکان دارد که جمجه ها، اسکلت ها و فسیل هایی که به عنوان انسانهای اولیه و نئاندرتال ها در موزه های تاریخ طبیعی در کشورهای مختلف وجود دارد، جریانی مانند قضیه "کاپریکورن یک" داشته باشند!
ظرفیت مغز خود را افزایش دهید تا خدا شوید!
تا چندی پیش برای قهرمان شدن و به دست آوردن قدرت های فرابشری، یا باید
عنکبوتی رادیواکتیویته شما را می گزید، یا باید مقابل اشعه های گاما قرار
می گرفتید، یا باید فرزند زئوس و دیگر خدایان یونانی بودید، یا باید در
سیاره کریپتون متولد می شدید، یا باید به تبت رفته و تحت آموزش های سخت
قرار گرفته و با تکنولوژی های پیشرفته و وسایل عجیب غریب به جنگ خلافکاران
می رفتید، یا باید انگشتری سبز رنگ توسط موجودات فضایی به شما اعطا می شد و
یا راهکارهای دیگری که در فیلم های هالیوودی ارائه می شد را انجام می
دادید. ولی دیگر نگران غیرممکن بودن آنها نباشید! اکنون لوک بیسون و شرکا
راه جدیدی پیش روی شما و بشریت قرار داده اند. واقعا باید از این توصیه
سخاوتمندانه وی تشکر کرد! : ماده مخدر (C.P.H.4) مصرف کنید، ظرفیت مغز خود
را به 100 درصد برسانید تا حتی بتوانید خدا شوید! (معاذالله...)
کسی که از افزایش ظرفیت ذهنی صحبت می کند، خود تا چه حد دارای مغز کوچکی است که خیال می کند می تواند با استفاده 100 درصدی از مغز، به قدرت لایتناهی برسد و حتی زمان را نیز کنترل کند! اشتباه دیگر فیلم این است که این موضوع خنده دار را به علم پیوند زده و بسیار تلاش می کند تا با یارکشی کردن از تحقیقات علمی، به نظریه خود صحه بگذارد.
متدینین و موحدین سراسر دنیا می دانند (حتی اگر به زبان اقرار نکنند) که خداوند هیچ شریکی نداشته و قدرت مطلق خود را با کسی تقسیم نمی کند. ولی به افراد برگزیده خاصی – که آنها را اساسا برای همان امر آفریده – در زمان و مکانی خاص تر، اجازه برخی کارهای فرابشری را می دهد. این افراد خاص همان پیامبران الهی – از حضرت آدم تا حضرت خاتم محمد مصطفی (ص) رحمه للعالمین – و بعد از آنها امامان معصوم و در حال حاضر، حضرت صاحب الزمان (عج) منجی عالم بشریت هستند که اجازه خروج از بعد زمان و مکان را دارند.
هدف دیگر از چنین تفکراتی که در هجمه همه جانبه هالیوود وجود دارد، از بین بردن تفکر شیعه و دین مبین اسلام است که مطمئنا طبق وعده الهی که در قرآن آمده است، این مشرکین و کافرین هستند که در آخر نابود می شوند.
نکات فنی مثبت و منفی فیلم
نقاط قوت:
1- بازیگران مطرحی چون اسکارلت جوهانسون - که به شاهزاده خانم هالیوود
معروف است – و مورگان فریمن بازیگر کارکشته سیاه پوست در روح دادن به این
فیلم نقش مهمی داشته و بیشتر فروش این فیلم در گیشه مدیون این دو بازیگر می
باشد.
2- صحنه های جذاب از ماورای دنیای مادی، کهکشان ها و ستارگان
3- موسیقی جالب و تاثیر گذار
نقاط ضعف:
1- فیلمنامه ضعیف که بیشترین ضربه را از نداشتن پایه و اساس علمی می خورد.
2- فلش بک ها و ارجاعات فیلم به برخی صحنه های طبیعی مانند حیات وحش و
ستارگان، به جای آنکه موجب زیبا شدن فیلم باشند نتیجه معکوس داده و تا حدی
روی اعصاب مخاطب می باشد.
3- تخیلی شدن بیش از حد داستان فیلم که مانع باورپذیر شدن آن می شود.
4- دوره زمانی کوتاه فیلم که تقریبا طی یک روز روایت می شود.
طبق تحقیقات انسان فقط از ۱۰ درصد مغز خودش استفاده نمیکنه، از بالای ۹۰ درصدش استفاده میکنه ولی فقط میتونه ۱۰ درصدش رو درک کنه.
انسانهای هستند که طی الارض میکنن
انسانهای هستند که چشم سوم دارن و چیزهای میبینن که بقیه نمیبینن و خیلی چیزهای دیگه که تخیلی به نظر میرسه
برای خودم اتفاق جالبی در کودکی افتاد که شاید باورنکردنی باشه بعداز اینکه یه فیلم تخیلی دیدم یه قاشق غذاخوری برداشتم روی انگشتم گذاشتم و به خواهرم گفتم که الان این قاشق با نگاه کردن بهش خمش میکنم و در عین ناباوری قاشق یا نگاه من از وسط خم شد و شاهد این قضیه فقط خواهر کوچکتر من بود وقتی به این موضوع فکر میکنم متوجه میشم که انشان شاخهای از خداوند بزرگ هست یا تشکر
اگه از نظر علم ببینی انسان و میمون فقط یه کروموزوم با هم تفاوت دارن بخاطر همینه ک پشمالوان و خیلی ویژگیهاش که اونو مثل میمون کرده. ما هم طبعا اگع موی زائد رو دفع نکنیم کن از میمون نداریم! شما و من و بقیه واقعا نبودیم که بگیم از چی درست شدیم شاید واقعا خدا یه ذره کوچیک تولید کرده و اون تقسیم شده و میمون بوجود اومده یا بهتره بگیم تکامل پیدا کرده! و بعدشم ما. خیلی چیزا هست که این قضیه رو اثبات میکنه و بنظرم از دید علمی قابل باورتره همه چیز
گالیله هم بعداز17 قرن از میلاد نظریه ای داد کلا ماهیت انجیل و اعتقادات مسیحیان وخیلی چیزهای دیگه رو میبرد زیر سوال .نظریه کوپرنیک .زندانیش کردن و بعد مجبور شد توبه کنه.پس نمیشه با این فرضیه قضاوت کرد .اما تنها چیزی مطمنم اینه که بی طرفی میتونه کمک کنه به فهمیدن واقعیت .
با تشکر از شما