به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، علاقمندان به سینما، همیشه نگاه ویژه ای به خانواده سوپراستارها دارند. آنها دوست دارند بدانند که بازیگر مورد علاقه شان چطور زندگی می کند، در زندگی شخصی او چه می گذرد و خلاصه اینکه دوست دارند از همه چیز سر در بیاورند. برای این دسته از طرفداران، پریچهر قنبری اسم ناآشنایی نیست. همسر شهاب حسینی که همیشه در کنارش بوده و از او حمایت می کرده. در فیلم آخر هم این همراهی را به معنای واقعی کلمه دیدیم. پررنگ ترین نقش «ساکن طبقه وسط» به پریچهر قنبری رسید و آنطور که خودش می گوید، از همان ابتدا شهاب حسینی این نقش را برای او در نظر گرفته بود. ساعتی را در کافه هنر به گپ و گفت با همسر شهاب حسینی نشستیم و با او حرف زدیم. از ساکن طبقه وسط پرسیدیم و نقش او در زندگی و البته فیلم. گفتگویی صمیمانه که در تک تک کلماتش عشق موج می زند.خیلی وقت ها می شنویم که شهاب حسینی می گوید می خواهد بازیگری را کنار بگذارد؛ در چه احوالاتی این حرف را می زند؟- این حرف یک بار در جشنواره فیلم فجر زده شد. بعد از نمایش فیلم «جدایی نادر از سیمین» در مصاحبه مطبوعاتی گفت که می خواهد کمی استراحت کند. نه اینکه به طور کامل بازیگری را کنار بگذارد. او برای فیلم «درباره الی» سه ماه شمال بود. بعد از اتمام فیلمبرداری آن هم بازی در سریال «شهید بابایی» را شروع کرد که زمان زیادی درگیر این کار بود. بعد از آن هم «سرزمین کهن» و ... لابلای تمام این سریال ها در تعداد زیادی فیلم سینمایی بازی کرد... برای همین خیلی خسته شده بود و گفته بود که قصد دارد مدتی استراحت کند اما از آنجایی که خیلی کارش درست است (خنده) کارگردان ها به او لطف و محبت دارند و اجازه استراحت کردن به او نمی دهند. خب خدا را شکر و جای گله ای نیست اما باید بگویم که منظورش از آن حرف استراحت کردن بوده، نه اینکه قصد داشته باشد بازیگری را به طور کامل کنار بگذارد!بارها و بارها در گفتگوهای مختلف شنیده ایم که شهاب حسینی می گوید می خواهد مدتی را استراحت کند، موسیقی شروع کند. انگار که شبیه قهرمان فیلم «ساکن طبقه وسط» سرگشته است. آیا این شباهت تنها چیزی است که ما می بینیم یا واقعا همینطور است؟- خیلی زیاد شبیه است. همان 10 سال پیش، زمانی که فیلمنامه را خواند، همان حس همذات پنداری که به قهرمان اصلی داستان داشت، باعث علاقه اش به این کار شد اما از ابتدا تنها دوست داشت که آن نقش را بازی کند. همان 10 سال پیش کار را خیلی دوست داشت و قرار بود که آقای کریمی کار را بسازد و شهاب آن را بازی کند. به مرور زمان با حس کاری که برای او به وجود آمد باعث شد که به سمت کارگردانی کشیده شود و اولین فیلمش را بسازد. مانند خیلی از کسانی که به کارگردانی علاقه دارند، اینطور نبود که به دنبال یک کار خوب برای ساخت باشد. قصه «ساکن طبقه وسط» او را مجذوب خودش کرد. احساس می کرد حتما باید آن را بسازد.زمانی که تصمیم به کارگردانی گرفتند، آن را با شما در میان گذاشتند؟- قبل از این فیلم تجربه کارگردانی را در عرصه تئاتر داشت. قبل تر از نمایش «ملاقات» یک فیلم کوتاه ویدئویی ساخته بود که هیچ وقت به نمایش درنیامد. تمام کارهایی که تا به حال خودش ساخته و کارگردانی کرده است، به نوعی ردی از ارتباط خدا و بنده خدا دیده می شود. زمانی که تصمیم به کارگردانی «ساکن طبقه وسط» گرفت، می دانستم که توانایی انجامش را دارد، چرا که قبل از این تجربه کارگردانی را داشت. خیلی خوشحال شدم.شهاب حسینی، پدر، بازیگر، مجری، همسر، کارگردان و کافه دار چه تفاوت هایی با هم دارند؟- شهاب هیچ وقت کافه دار نبود؛ بعد از تولد محمد امین مدتی در خانه بودم و همان موقع دوست داشت فضای دوستانه و صمیمانه ای را برای گپ و گفتمان ایجاد کند. فضای سالم و خانوادگی که بیشتر به خاطر ماها کافه را به راه انداخت. در مورد مجری بودن باید بگویم که او بیان خیلی شیوایی دارد و بانک کلمات زیادی را در ذهنش دارد. من هم به عنوان همسرش همیشه از این توانایی او لذت می برم و گاهی اوقات هم غبطه می خورم که چطور نمی توانم مانند او حرف بزنم. در مورد بازیگری هم دیگر حرفی نزنم بهتر است. استاد است دیگر (خنده) در مورد کارگردانی هم باید بگویم که به عنوان تجربه اول خیلی خوب بود.تجربه ای که خودش هم در بازی و کارگردانی شریک بود. لحظاتی پیش می آمد که با لباس و گریم شیخ صنعان پشت ماشین می نشست و در محیط اطراف می گشت تا لوکیشن بهتری را پیدا کند و همان موقع هم مردم با تعجب به پیرمردی نگاه می کردند که پشت ماشین نشسته است و شهر را می گردد اما به نظرم خوب از عهده کار برآمد. خب فیلمنامه خیلی پیچیده بود. خود من وقتی فیلمنامه را می خواندیم متوجه نمی شدم و نیاز به توضیح شهاب داشتم. البته این حرف به معنی این نیست که فیلمنامه خوب نبود؛ فیلمنامه خیلی زیبا و عجیبی بود اما فرمی که باید یک کارگردان برای ساخت فیلم بگیرد، نیاز به درک بالا دارد که شهاب خیلی خوب آن را فهمیده بود. برایش لذتبخش بود و به نظرم خیلی خوب به تصویر کشیده شده بود.فارغ از نسبتی که با کارگردان، بازیگر «ساکن طبقه وسط» دارید، به عنوان یک مخاطب چقدر فیلم را دوست دارید؟- صادقانه باید بگویم که خیلی فیلم را دوست داشتم. «ساکن طبقه وسط» فیلمی است که جنسیت ندارد. درست است که حالا با یک قهرمان مرد در داستان روبرو هستیم اما به نظرم یک زن هم می تواند قهرمان اول داستان باشد. هر کسی، هر آدمی یکسری سوال در ذهنش در مورد این که قرار است با زندگی چه کار کند و آینده اش چه می شود، ایجاد می شود. خود من خیلی درگیر این سوال ها نبودم اما بعد از خواندن فیلمنامه و دیدن فیلم به این فکر کردم که حالا کجا قرار دارم و قرار است به کجا بروم؟ من در این زندگی چکاره ام و چه کاری باید انجام بدهم بهتر است؟همیشه می گویند پشت سر یک مرد موفق، زنی است که او را به این موفقیت هدایت کرده است، در این موفقیت چقدر سهیم هستید؟- من خودم را از شهاب جدا نمی دانم. در این 18 سال زندگی مشترک ما با هم بزرگ شدیم. هر اتفاقی که برای او می افتاد من در کنارش بودم و از همراهی با او لذت می بردم.این را می خواهم بگویم که همیشه روی شما در موقعیت های مختلف حساب کرده است؟- خب، من همیشه کنارش بودم اما بعد از بچه دار شدن کمی سرم شلوغ شد اما به جرات می توانم بگویم که او بهترین پدر دنیاست. خیلی به بچه هایش علاقه دارد و گاهی اوقات حس می کنم بیشتر از من، آنها را دوست دارد. خیلی عجیب است. من هم آنها را دوست دارم اما حس می کنم که بیشتر از من و عجیب تر به آنها علاقمند است. با تمام سختی های شغلی اش همیشه کنار ما بوده. خیلی وقت ها پیش می آید که برای تمرکز کردن احتیاج به سکوت دارد. حس و حال بازیگری شبیه به کارهای دیگر نیست که درست مانند بقیه از خواب بلند شوند. به مغازه یا اداره بروند و ... اینطور نیست. باید روح را بسازند که بتوانند نقشی را ایفا کنند. شاید جاهایی از هم دور افتادیم اما همیشه با هم بودیم و عشقی که نسبت به هم داشتیم، رابطه مان را محکمتر کرد.یک هنرمند بیشتر به خانواده اش تعلق دارد یا مخاطبانش؟- صددرصد به خانواده اش تعلق دارد. من هیچ وقت نمی فهمم که چرا مردم او را متعلق به خودشان می دانند. بیشتر آنها عقیده دارند که اگر فیلم های شهاب یا هر بازیگر دیگری را نمی دیدند و به او علاقه نشان نمی دادند، او اینطور محبوب و معروف نمی شد.خب در تمام شغل ها چنین مثالی وجود دارد. شما اگر از مغازه ای خرید نکنید، آن مغازه دار نمی تواند جنس های داخل مغازه اش را بفروشد. هر کس زندگی خودش را دارد. خیلی از طرفداران و مخاطبان عقیده دارند زندگی شخصی خودت را داشته باش اما جایی هم برای ما در نظر بگیرید! این اتفاق خیلی عجیبی است.تا به حال از برخوردهایی که در خیابان می بینید اذیت نشده اید؟- چرا خیلی زیاد. برخوردهای مردم خیلی عجیب است. این عجیبی آنقدر زیادی است که هیچ خاطره واضحی از آنها را به خاطر نمی آورم. اما خیلی زیاد است. قبل از این خیلی بیشتر اذیت می شدم اما همیشه می گویند که هر چقدر سن بالاتر می رود، تجربه ها بیشتر می شود و در برخورد با اتفاقات جامعه برخورد پخته تری را می توانیم از خودمان نشان دهیم اما حالا کمتر است.به نظر می رسد که سینما و بازیگری برای خانواده حسینی تبدیل به شغل خانوادگی شده است، اینطور نیست؟- نه، واقعا اینطور نیست.اگر بچه ها دوست داشته باشند بازیگری را ادامه دهند، عکس العمل شما چیست؟- واقعا از ته دل خوشحال می شوم. اگر هنری از پدر به آنها برسد باعث خوشحالی من است اما هیچ بایدی برای آنها وجود ندارد. هر استعدادی که داشته باشند را بهتر است یک جایی خرج کنند. اگر به بازیگری علاقه داشته باشند من تشویق شان می کنم اما خودشان خیلی خیلی زیاد علاقه ای به این مقوله نشان نمی دهند. پسر کوچکترم کمتر از سه سالش است. البته که خیلی هنرپیشه است. در یک لحظه می تواند عصبانی باشد و با عصبانیت حرف بزند و در همان لحظه می خندد و جواب می دهد. یک صحنه را به راحتی با دو زاویه و دو شخصیت تحویل ما می دهد. (خنده) از طرفی دیگر محمد امین استعداد زیادی در زمینه نقاشی دارد و بیشتر دوست دارد نقاشی بکشد. به نظرم یک استعداد هنری ذاتی در زندگی آنها وجود دارد و نمی توانیم منکر آن شویم.برای کاراکتر شهاب حسینی در فیلم لباس طراحی نشده بود؟- چرا لباس را خودش طراحی کرده بود. همان تی شرتی که در طول فیلم تنش است را چند سال پیش از ایتالیا خریده بود. همان نقاشی معروف که دست خدا در حال گرفتن دست بنده است. خودش این لباس را خیلی دوست داشت. بعد که موقعیت ساخت فیلم داشت، متوجه شد بهترین لباس همان است. هم به فضای فیلم می خورد، ضمن اینکه من آن شلوار و تی شرت و کاپشن را نگه داشتم و می خواهم قابش کنم و به دیوار کافه بزنم.همسر شهاب حسینی بودن چه حسی دارد؟- برعکس آن چیزی که همه تصور می کنند، زندگی متفاوتی است. زندگی با یک هنرمند به طور کلی سخت است. زندگی با یک نقاش محیط کوچکتری را می خواهد یک اتاق است و یک بوم. یک موزیسین خودش است و سازش اما بازیگر اینطور نیست. همیشه باید با یک جماعت طرف باشید. همیشه زیر ذره بین هستید. به لطف خدا مردم همیشه محبت دارند و این اتفاق بدی نیست. حس و انرژی مثبت را از هواداران شهاب می گیریم. خدا را شکر. اما حس ها و اتفاقات بد هم می افتد و نمی توان جلوی آن را گرفت. از اینکه مردم دوستش دارند به او افتخار می کنم. این حس افتخار را هیچ وقت فراموش نمی کنم. همه لطف و محبتی که در این 18 سال زندگی مشترک به من داشته یک طرف و فرصتی که برای بازی در فیلمش در اختیار من قرار داد یک طرف. سکانس مشترکی که بازی کردیم خیلی حس خوبی به من داد. نقشی که من بازی کردم نقشی بود که همه بازیگران از او می پرسیدند قرار است آن را چه کسی بازی کند. همه درباره آن کنجکاو بودند و آن نقش را دوست داشتند. شهاب همیشه به من می گفت نقشی که به من داده همان حسی است که در زندگی اش نسبت به من دارد.محمد امین در نقش شهابدر مورد محمد امین بگویید، چقدر زمانی که تصمیم داشت جلوی دوربین برود و بازی کند استرس داشت؟- جالب است که اصلا استرس نداشت.محمد امین راحت بازی کردی؟ بابا چقدر کمک کرد؟- بله، راحت بازی کردم و بابا خیلی برای بهتر شدن به من کمک کرد.در فیلم به بابا نگفتی که دوست داری در فیلم چه کار کنی؟- نه، هر چیزی که بابا می گفت گوش می دادم.مامان چطور؟- نه، هیچی.- پریچهر: من دیر به زمان فیلمبرداری رسیدم. صبح با پدرش سر لوکیشین رفت و با طراح لباس یکسری از لباس های قدیمی را برداشت چرا که قرار بود زمان بچگی شهاب را بازی کند. زمانی که من رسیدم دیدم گریم شده و آماده منتظر نشسته است. نکته جالب اینجا بود که محمد امین در حالت عادی خیلی زود خسته می شود و کم حوصله است اما آن روز خیلی آرام و منتظر، کنار پدرش نشسته بود و همه چیز را نگاه می کرد. هیچ نشانی از کم حوصلگی وجود نداشت و به نظر می رسید که خوشحال است و بازیگری را دوست دارد.محمد امین بازی کردن برایت سخت نبود؟- یک خرده. گرمای لوکیشن کمی اذیتم کرد.اینکه بچگی های بابا را بازی کردی چطور؟- خوب بود.محمد امین بیشتر دوست داری بازیگر باشی یا نقاش؟- بازیگری را خیلی زیاد دوست ندارم، بیشتر نقاشی دوست دارم.