خانم گلاره حسین زاده که یکی از خوانندگان باشگاه شبانه است مطلبی را در باب حجاب برای ما ارسال کرده اند که در ادامه می توانید آن را مطالعه فرمایید.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد نکنید.

----------------------------------------------------------------

این خاطره که براتون می فرستم مربوط به چادری شدن یه خانوم خیلی مومن از اقوام ماست یکی از همون کسانی که نقش خیلی مهمی تو چادری شدن من داشتند...

یه روز که خونه ایشون بودیم خیلی کنجکاو شدم تا ماجرای چادری شدنشون رو بدونم و ایشون هم با صبر و حوصله برام تعریف کردند:
 
من یه دختر15ساله بودم که تو یه خانواده مذهبی زندگی می کردم اما طرز پوششم اصلا مطابق با خانواده مون نبود و همیشه در حالی بیرون می رفتم که موهام بیرون بود و لباسم هم مناسب نبود ...
 
چند وقتی گذشت و من درگیر بحث حجاب شدم ، از همون اول یه حس خاص داشتم نسبت به چادر...

یه شب صبر کردم تا همه رفتن بخوابن...
 
سجاده ام رو انداختم وسط اتاقم و چادر نمازم رو سرم کردم سجاده ام رو پر از گل های محمدی کردم و نشستم وسط گلها...

من اونشب عاشق خدا شدم و یه قول وقرار هائی با خدا گذاشتم یکی از این قول وقرارها این بود که چادری بشم....

اطرافیان من حتی انتظار محجبه شدن منو هم نداشتن چه برسه به چادری شدن...
 
هیچ وقت دلم نمیخواد روزای قبل از چادری شدنم رو به یاد بیارم چون از خدا خجالت میکشم...

مهمتر از اون ,اونشب از خدا خواستم علاوه بر اینکه حجابم فاطمی باشه اخلاق فاطمی هم به من بده...

***

این خانم که الان 30 سالشونه توی فامیل به اسوه صبر و شکیبائی معروفه

انقدر رفتارشون عالیه که دید و نگاه خیلی ها رو نسبت به چادر مثبت کرده

خیلی مرتب وتمیز چادرشون رو سر میکنن و هیچوقت نامرتب نیستن و همیشه میگن: مومن باید مرتب باشه و من سعی میکنم خودمو شبیه مومنان کنم...

از اونجائیکه شهر ما توی منطقه کوهستانیه اینجا خیلی برف و بارون می باره اما حتی وقتی که مردم با پوتین وکفش خیس از آب میشن ایشون وقتی میرن پیاده روی با اینکه چادرشون رو هیچ وقت جمع نمیکنن بعد از برگشتن به خونه حتی یه لکه کوچیک هم رو چادرشون نیست...

و میگن:خدا به کسی که راه حق رو انتخاب کرده باشه خیلی زیاد کمک میکنه...

خدا اون شب خیلی ایشون رو دوست داشت که بهشون دو تا هدیه داد هم حُسن خُلق و هم حجاب برتر..

ایشون میگفتن خیلی ها مسخرشون کردن راجع به حجابشون اما میگن: عشق به خدا انقدر شیرینه که هرکسی اونو بچشه دیگه دست از اعتقادش بر نمیداره...
 
فقط خواستم با گفتن این خاطره بگم:

شاید خیلی ها که الان از وضع حجابشون راضی نیستن به نظرشون اینکار(محجبه شدن)خیلی سخت بیاد. اما به قول اون خانم: بیائید یه خرده عاشق خدابشیم, شاید واقعا طعمش خیلی شیرین باشه...

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار