به گزارش
خبرنگار خیمه گاه باشگاه خبرنگاران؛ پارچه رو که کنار زدم باورم نمیشد، دوست من هنوز میخندید، در جیبش کاغذی پیدا کردم نوشته بود: «می روم مادر،که اینک کربلا می خواندم»
مشخصات شهید:
حاج شیرعلی سلطانی مسئول تبلیغات تیپ امام سجاد علیه السلام فارس تولد: 1327-شیراز شهادت: 2/1/1361 غرب شوش، عملیات فتح المبین محل دفن: کتابخانه مسجد المهدی شیراز
«مداح بی سر»
هم مداح بود هم شاعر اهل بیت.
می گفت:
« شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود؟»
بعد شهادت وصیت نامه اش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم.
سراغ قبر که رفتند دیدند که برای هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه ش اومد قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی سرش.
راوی: مداح اهل بیت حاج کاظم محمدی
****************************************
مشخصات شهید:
شهید حاج عبدالمهدی مغفوری قائم مقام رئیس ستاد لشکر 41 ثارالله تولد: 1335- کرمان شهادت:5/10/1365- کربلای 4 جزیره ام الرصاص محل دفن: گلزار شهدای کرمان
«محو روضه امام حسین»
هر هفته توی خونه روضه داشتیم. وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ، تا اسم امام حسین می اومد حاجی رو می دیدی که اشکش جاری شده. حال عجیبی می شد با روضه امام حسین علیه السلام . انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد.
یه بار وسط روضه، مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛ متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش.
گریه کنون اومد پیش من. گفت:
«بابا منو دوست نداره. هر چی گفتم جوابم رو نداد.»
روضه که تموم شد، گفتم:« حاجی، مصطفی این طوری می گه.»
با تعجب گفت:« خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم.»
از بس محو روضه بود....
راوی: همسر شهید
***********************************************
مشخصات شهید:
شهید محمدرضا فراهانی فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان تولد:8/2/1333- همدان شهادت: 5/7/1359- سرپل ذهاب محل دفن: گلزار شهدای همدان
«شبهای جمعه خدمت آقا اباعبدالله »
شش روز از جنگ گذشته بود که شهید شد.
خوابش را دیدم .
بغلش کردم و گفتم :
« تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمی کنم!»
گفت:
« فقط یک مطلب میگم اونم اینکه ما شهدا شب های جمعه می ریم خدمت آقا اباعبدالله علیه السلام ...
راوی: حاج علی اکبر مختاران، همرزم شهید
******************************************
مشخصات شهید:
آیت الله سید اسدالله مدنی نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز متولد: 1293 دهخوارقان آذرشهر شهادت: 20/6/1360- تبریز محل دفن: حرم مطهر حضرت معصومه
« یا بُنَّیَّ انت مقتول»
می گفتند:
«هم توی سیادتم شک کرده بودم هم می خواستم بدونم شهید می شم یا نه؟»
یه شب امام حسین علیه السلام رو خواب دیدم.
آقا دست به سرم کشید و فرمود:
«یا بنی! انت مقتول؛ پسرم! تو شهید می شوی».
فهمیدم هم سیدم هم شهید می شم....
راوی: ایت الله فاضلیان، امام جمعه ملایر
*****************************************************
مشخصات شهید:
شهید محمدباقر مؤمنی راد لشکر 32 انصار الحسین علیه السلام تولد: 25/3/1344- همدان شهادت: 9/2/1365 والفجر 8- فاو محل دفن: گلزار شهدای همدان
« چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی»
قبل اذان صبح بود. با حالت عجیبی از خواب پرید.
گفت:
«حاجی خواب دیدم. قاصد امام حسین علیه السلام بود. بهم گفت: آقا سلام رساندند و فرمودند:«به زودی به دیدارت خواهم آمد» یه نامه از طرف آقا به من داد که توش نوشته بود:« چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟»
همینجور که داشت حرف میزد گریه می کرد. صورتش شده بود خیس اشک. دیگه تو حال خودش نبود.
چند شب بعد شهید شد.
امام حسین علیه السلام به عهدش وفا کرد...
راوی: حاج علی سیفی، همرزم شهید
******************************************************
مشخصات شهید:
شهید محمدرضا شفیعی گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب تولد: 1346 قم-مجروحیت و اسارت در کربلای 4- شهادت در بیمارستان بغداد:4/10/1365 -بازگشت پیکر: 14/5/1381-محل دفن: گلزار شهدای علی ابن جعفر قم قطعه 2 ردیف 14 شماره 1
«راز سالم ماندن جنازه پس از 16 سال»
بعد از 16 سال جنازه اش را آوردند.
خودم توی گلزار شهدای قم دفنش کردم. عملیات کربلای 4 با بدن مجروح اسیر شد. برده بودنش بیمارستان بغداد. همونجا شهید شده بود، با لب تشنه.
بعد از این همه سال هنوز سالم بود. سر، صورت و محاسن از همه جا تازه تر.
یاد شبهای جبهه گردان تخریب افتادم.
بلند می شد لامپ سنگر رو شل می کرد همه جا که تاریک می شد شروع می کرد به خوندن :«حسینم وا حسینا.»
می شد بانی روضه امام حسین علیه السلام .
آخر مجلس هم که همه اشکاشون رو با چفیه پاک می کردند محمدرضا اشکاشو می مالید به صورتش. دلیل تازگی صورت و محاسنش بعد از 16 سال همین بود اثر اشک امام حسین علیه السلام .
راوی: حاج حسین کاجی از گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام
******************************************************
مشخصات شهید:
شهید حسین قلی پور اسحاق از رزمندگان گردان حمزه سید الشهداء تولد:1/7//1346- اندیشمک شهادت:21/9/1360- عملیات طریق القدس محل دفن: اندیمشک (قطعه قدیم)
«یا حسین»، اولین کلمه پس از 15 روز بیهوشی
15 روز بود که بیهوش افتاده بود روی تخت.
گفتند به هوش اومده خودتون رو برسونید.
با پدرش رفتیم بیمارستان. انگار داشت اشاره می کرد. تشنه بود.
آب که به لبش رسید حالش عوض شد. شاید یاد تشنگی امام حسین علیه السلام افتاده بود.
شروع کرد به یا حسین علیه السلام گفتن.
بعد از 15 روز بیهوشی این اولین کلمه ای بود که به زبون آورد. هنوز داشت یا حسین علیه السلام می گفت که شهید شد...
راوی: مادر شهید حسین علی پور اسحاق
******************************************************
مشخصات شهید:
شهید محمد تکلو بیغش-قائم مقام فرمانده گردان علی اکبر لشکر 32 انصار الحسین-تولد: 1/1/1344- ملایر شهادت:21/6/1365- جزیره مجنون محل دفن: گلزار شهدای ملایر
روز عاشورا
یه آرزو داشت که همیشه به زبون می آورد.
می گفت:
«می خوام روز عاشورای امام حسین، عاشورایی بشم».
روز عاشورا داشت جعبه های مهمات رو جا به جا میکرد، که صدای انفجار بلند شد!
وقتی گرد و غبار خوابید، دیدم سرش از بدنش جدا شده.
سر جدا، پیکر جدا....
راوی: همرزم شهید
عزاداری برای اهل بیت در کربلای جبهه ها
**********************************************************
مشخصات شهید:
شهید محمد حسین شهربانوزاده-از رزمندگان گردان بلال تیپ 3 لشکر 7 ولیعصر-شهادت:5/1/1367-والفجر 10-محل دفن: گلزار شهدای شهید آباد دزفول
می روم مادر، که اینک کربلا می خواندم
پارچه رو که زدم کنار بُهتم برد. باورم نمی شد.
خود محمد حسین بود.
دوست همیشگی من. هنوز داشت می خندید.
شروع کردم به گشتن جیب هاش. می خواستم وسایلشو زودتر برسونم دست خانواده اش.
توی جیبش یه کاغذ پیدا کردم. روش نوشته بود:
«می روم مادر،که اینک کربلا می خواندم»
راوی: از رزمندگان گردان بلال لشکر 7 ولیعصر (عج)، از بچه های دزفول
*****************************************************
مشخصات شهید:
شهید بهرام شیخی-فرمانده تیپ سوم مالک اشتر از لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام -تولد: 1339- خمین-شهادت: 14/1/1364-عملیات بدرمنطقه طلاییه -محل دفن: گلزار شهدای خمین
دانشگاه امام حسین علیه السلام
روی سرش نوشته بود:
«دانشگاه امام حسین علیه السلام ».
من و بهرام شیخی دم در اونجا ایستاده بودیم که یکدفعه دستی اومد و بهرام شیخی رو با خودش برد. اما منو راه ندادند.
گفتند: آقا خودش می آید و هر کسی رو که می خواد می بره.
از خواب بیدار شدم.
خیلی گریه کردم دیدم من کجا و اون کجا! هیچکدوم ازاعمال و رفتارهای بهرام شیخی توی من نیست. خدایی شهادت حقش بود. آخر هم به حقش رسید و توی دانشگاه امام حسین علیه السلام قبول شد.
راوی: همرزم شهید از لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام
**********************************************************
مشخصات شهید:
شهید حاج یدالله کلهر-قائم مقام لشکر 10 سید الشهدا علیه السلام -تولد: 1333- روستای بابا سلمان شهریار-شهادت: 1/11/1365- کربلای 5 شلمچه-محل دفن: امامزاده محمد کرج
اول زیارت عاشورا
سفارشش نماز اول وقت بود.
بعد از نماز هم کار همیشگی ش خوندن زیارت عاشورا؛ حتی اگه مهمونی بود یا کار داشت یا موقع غذا بود تا زیارت عاشورا نمی خوند نمی اومد.
شب عاشورا یا توی مراسم دعا گریه اش دیدنی بود. طوری گریه می کرد که همه بدنش می لرزید. توی عزای امام حسین سیاه می پوشید و صف اول سینه می زد.
خیلیها عاشق عزاداریش بودند.
وقت نوحه خونی و عزاداری کارشون شده بود نشستن کنار حاجی؛ بلکه از حالت های معنویش تأثیر بگیرند...
خاطرات شفاهی خانواده و دوستان شهید
*******************************************************
مشخصات شهید:
شهید علی چیت سازیان-فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 32 انصار الحسین علیه السلام-تولد: 1341همدان-شهادت:4/9/1366عملیات نصر 8 ماووت عراق-محل دفن: گلزار شهدای همدان
سلام بر گلوی تشنه حسین علیه السلام
قلاب آهنی رو انداخت روی یخ و کشید.
اولین قالب یخ رو از دهانه تانکر، انداخت توی آب. یه نفر از توی صف جماعت معترضش شد که از کله سحر تا حالا واستادم برا دوتا قالب یخ، مگه نوبتی نیست؟
علی گفت:«اول نوبت گلوی تشنه پسر فاطمه ، بعد نوبت بقیه».
با صاحب کارخونه یخ شرط کرده بود که شاگردی می کنه، خیلی هم دنبال مزد نیست اما اول یخ تانکر نذری رو میده، بعد بقیه رو. خودش هم با خط نه چندان خوبش روی تانکر نوشته بود:
«سلام به گلوی تشنه حسین علیه السلام »
راوی: مادر شهید
*************************************************
مشخصات شهید:
شهید سید احمد پلارک-فرمانده آرپی جی زن های گردان عمار لشکر 27 محمد رسول الله -تولد: 1334تهران-شهادت: 1366کربلای 8 شلمچه-محل دفن: بهشت زهرا
شهید پُلارک به شیوه حر
شب عاشورا، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت:
« حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر امام حسین علیه السلام بشیم.»
نصف شب که شد. گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.
گفت: «حالا بریم» چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم.
همرزم شهید
*********************************************************************
مشخصات شهید:
شهید سید جواد حسینی-معاون هماهنگ کننده حوزه نمایندگی ولی فقیه در لشکر 41 ثارلله-تولد: 1333- روستای ساردوئیه جیرفت-شهادت: 1374 تصادف در جاده ابارق کرمان محل دفن: جیرفت
گریه بر اسرای کربلا
توی روضه امام حسین علیه السلام و حضرت زهراسلام الله علیها یه حال دیگه ای می شد.
زیر لب زمزمه کردن و اشک ریختن شده بود عادتش. بیشتر وقتا همین طوری بود.
یه شب صادق آهنگران آمده بود لشکر برای روضه خونی. به روضه اسرای کربلا که رسید؛ سید دست منو گرفت کشید کنار، شروع کرد از روضه های کربلا و شام گفتن.
روضه ای شده بود برای خودش . به اینجا که رسید یکی از اطرافیان یزید جسارت کرد و گفت :
« من سکینه رو از شما خریداری می کنم»...
دیگه نتونست حرف بزنه. سرش رو زد به دیوار و شروع کرد به های های گریه کردن...
راوی: سردار کرمی
برای شادی روح شهدای گمنام صلوات
هویت حسینی؛ هویت شهدای گمنام
داشتیم پیکر شهدامون رو با کشته های بعثی تبادل می کردیم که ژنرال حسن الدوری رئیس کمیته وفات ارتش عراق گفت:
«چندتا شهید هم پیدا کردیم که تحویلتون می دیم تا به فهرستتون اضافه کنین.»
یکی از شهدایی که عراقی ها پیدا کرده بودند، پلاک نداشت.
سردار باقرزاده پرسید:« از کجا می گید این شهید ایرانیه؟ این که هیج مدرکی برای شناسایی نداره!..»
ژنرال بعثی گفت: «با این شهید یک پارچه قرمز رنگ پیدا کردیم که روش نوشته بود«یا حسین شهید» فهمیدیم ایرانیه...
راوی: محمد احمدیان
عزاداری برای اهل بیت در کربلای جبهه ها
*********************************************************
مشخصات شهید:
سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی-فرمانده تیپ 18 جوادالائمه از لشکر 5 نصر-تولد:23/6/1321گلبوی کدکن تربیت حیدریه-شهادت: 23/2/1363-عملیات بدر چهار راه خندق
گلوی بریده حضرت علی اصغر علیه السلام
گفت:
«توی دنیا بعد از شهادت فقط یک آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به گلوم».
تعجب کردیم. بعد گفت:
«یک صحنه از عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»
والفجر یک بود که مجروح شد. یک تیر تو آخرین حد بردنش خورده بود به گلوش.
وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد.
می گفت:
آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.
******************************************************
مشخصات شهید:
سردار شهید محمد فرومندی-قائم مقام لشکر 5 نصر-تولد: 9/3/1336 اسفراین-شهادت: 20/10/1365-کربلای 5- پاسگاه زیدمحل دفن: گلزار شهدای سبزوار
ادب نوکری
داشتم باهاش حرف می زدم که مداح شروع کرد به خوندن؛
«السلام علیک یا ابا عبدالله علیه السلام »
اشک توی چشاش حلقه زد.
صورتش رو از من برگردوند. داشت گریه می کرد.
گفت:
الان دارن روضه امام حسین علیه السلام رو می خونن.
حرفامون باشه برای بعد.
****************************************************
مشخصات شهید:
سردار شهید حاج احمد کاظمی-فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی-تولد:2/5/1337-نجف آباد- اصفهان-شهادت: 19/10/1384 آسمان ارومیه-محل دفن: گلستان شهدای اصفهان
فرمانده ؛ اما نوکر امام حسین علیه السلام
حاجی حواسش به همه چیز بود، از محتوای سخنرانی و مداحی ها و نماز جماعتای ظهر عاشورا و تاسوعا گرفته، تا گذاشتن چند نفر مأموربرای جفت کردن کفشهای عزادارا و گرفتن اسفند دم در...
همه جلسه های هیئت یک طرف، عزاداری دهه اول محرم یک طرف.
خدایی دهه اولی رو سنگ تموم می ذاشت، اما کیفیت اجرا براش خیلی مهمتر بود.
همین دقتش بود که حالا هیئت عاشقان ثارالله لشکر 8 نجف اشرف شده یه الگوی نمونه عزاداری....
********************************************************************
مشخصات شهید:
شهید عباس زمانی-لشکر 41 ثارالله-تولد: 1337- روستای باب گهر زرند کرمان-شهادت: والفجر 3- مهران -محل دفن: روستای باب گهر
یا حسین ؛ ما داریم می آئیم
خیلی بی تابی می کرد منتظر دستور حمله بود پشت پیراهنش با خط قرمز نوشته بود:
«یا کربلا، یا شهادت، یا حسین ما داریم می آئیم.»
دستور حمله که داده شد، زدیم به دل دشمن.
خیلی طول نکشید که عباس شهید شد.
اونقدر آتیش دشمن شدید بود که مجبور شدیم عقب نشینی کنیم.
بدن عباس 40 روز زیر آتیش دشمن موند.
روز عاشورا بود که آوردنش...
راوی: محمد زمانی همرزم شهید از رزمندگان لشکر 41 ثارالله
**********************************************************
مشخصات شهید:
روحانی شهید مرتضی زندیه- گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب -تولد: تهران- شهادت: کربلای 5- شلمچه-محل دفن: گلزار شهدای یافت آباد تهران
هذا محب الحسین علیه السلام
گریه کن امام حسین علیه السلام بود.از اونایی که گریه کردنش با بقیه فرق می کرد. وقتی از مجلس روضه امام حسین می آمد بیرون چشمانش سرخ شده بود، از بس گریه می کرد.
کارهاش طوری تنظیم می شد که به روضه امام حسین علیه السلام برسه.
هر جا روضه بود می دیدیش.
زیارت عاشورا می خوند، روزی چند بار.
همیشه هم می گفت: «من توی بغل تو شهید می شم.»
حرف اون شد. تو بغل من شهید شد اونم با گلوی بریده. روی سنگ قبرش با خط درشت نوشتند: «هذا محب الحسین علیه السلام ».
راوی: حاج حسین کاجی از گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام
برگرفته از کتاب « خط عاشقی » خاطرات عشق شهدا به امام حسین علیه السلام
انتهای پیام/ اس