به گزارش
خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران؛ در "آژانس شیشهای" کاراکتری هست که حتی در شب عینک دودی به چشمش زده و با موبایل راجع به یک فستیوال هنری در فرانسه حرف میزند...
حضور این شخصیت بی بخار و ملندوغ در آن جمع آشوب زده و پر تب و تاب، رسماً به عباس کیارستمی و بی تفاوتی کند ذهن گونهی او نسبت به مسائل روز جامعه طعنه میزند.
کسی که "آژانس شیشهای" را ساخت بعد از آن هم بارها به زبان آمد و خودش معنای این کنایههای سینمایی را در سیمای یک منتقد بی غل و غش، صادقانه بیان کرد.
او گفت که از تمام اوره اداهای روشنفکر نمایانه بدش میآید و از این همه کند ذهنی و بی تفاوتی که با الفاظ و تفاسیر قمعمع آمبورژوازه کادوپیچ شدهاند، از بی قصهگی محض که مجبوریم آن را سوپر قصه بدانیم، از تصاویر متحرکی که با تایید نامهی فستیوالهای گدا پرور غربی، دغل کارانه خود را سینما اسم دادهاند و در یک کلام از اسطورهی پوشالین کیارستمی بدش میآید؛ اسطورهای برساخته که خودمان جذابیتی در آن ندیدهایم اما چون توسط غربیها تایید شده، عدهای از ما هم سفسطه کارانه به دنبال تفسیرهای معنا بخش از آثار او میدوند و همین از یک ماکت بی بو و خاصیت بت ساخته.
اما چند روز پیش بالاخره طرف مقابل هم به حرف آمد و درونیات خود را روی دایرهی آفتاب پهن کرد. کیارستمی آنچه را گفت که شاید برایش بهتر بود اگر نمیگفت و سلسلهی ادلهی علیه خودش را با یک حملهی مشخص به دفاع مقدس تکمیل کرد.
او که بعد از اکران فیلمش در دانشگاه سیراکیوز آمریکا به سوالات دانشجویان پاسخ میداد، با اشاره به انتقادات حاتمی کیا از خودش چنین گفت :
(یک هفته قبل از اینکه اینجا بیایم، یکی از فیلمسازانی که سالها فیلم جنگی ساخته، فیلمهای پرهزینه جنگی و البته با مخاطب کمتر- برای اینکه مخاطب ایرانی دیگر حوصله جنگ نداشت، بنابراین ایشان بودجههای خیلی سنگین میگیرد و فیلمهای جنگی میسازد- گوش من رو پیچانده بود که زمانی که ما داشتیم میجنگیدیم کیارستمیداشت دنبال دفترچه دوستش میگشت)
و سپس ادامه داد (خانه دوست یکی از پربینندهترین فیلمهایی بود که من ساختم، درواقع همه جای دنیا آن را میشناسند. خانه دوست ماندگار شد چون راجع به یک ارزش انسانی صحبت میکرد. اما فیلمهای تو نماند چون تو راجع به یک پریودی از تاریخ ایران حرف زدی که تازه آن پریود هم به هیجان اورد بچهها را. احمدپور[شخصیت اصلی فیلم خانه دوست کجاست؟] رفت پس داد دفترچه را، اما تو به هیجان آوردی و احمدپورهای دیگر رفتند در جنگ و کشته شدند. و حالا پس از سالها میشود راجع به آنها فکر کرد که آنها چطوری از بین رفتند. در یک جنگی که هیچ مفهومینداشت)البته باید بابت شنیدن این حرفها از زبان خود کیارستمی خوشحال باشیم چون حالا چیزی اتفاق افتاده مثل ماجرای جایزه گرفتن آرگو از مراسم "اسکار"!
سالها بود که با هر بهانهای به هواداران این مراسم میگفتیم (آنچه شما دوستش دارید یک شوی سیاسی است نه جشنی هنری...) اما فایده نداشت و حتی ما را به توهم توطئه متهم میکردند تا اینکه جایزه گرفتن اثر نیمبندی مثل آرگو باعث شد هر توجیه و سفسطهای در خشاب آنها نم بکشد و جای هیچ حرفی در این باره باقی نماند. حالا کیارستمی هم آنچه را گفته که حجت را دربارهاش تمام میکند و دیگر میشود معنی تک تک گفتارها و رفتارهای قبلیاش را هم درست فهمید، بیاینکه اینبار سراب سازان وادی زبان بتوانند ذغال را الماس زلال جلوه بدهند و دهن کجی کیارستمی را لبخند و بیمهریاش را به "صلح کل" تعبیر کنند.
آقای کیارستمی شما همانی هستید که فرزندتان همین دو سال پیش با همراهی صادق صبا (مدیر بی بی سی فارسی) فیلمی ساخت که در آن شخصیت خیام نیشابوری به یک فرد بی دین و پوچ گرا و هوس باز تحریف شده بود و همین خیلی خوب نشان میدهد که منظور شما طی تمام این سالها از آن طبیعت گرایی رادیکال که پوستهای از عرفان بی خدای بودایی را هم دور خود داشت، چه بود.
شما چند وقت پیش که کارگاه فیلم سازی یک روزه در دوبی داشتید، خطاب به فیلمسازان عرب گفتید که راجع به انقلابهای منطقه فیلم نسازند؛ یعنی همان کاری که خودتان دربارهی انقلاب اسلامی ایران انجام دادید و حالا معلوم میشود این بی تفاوتی، سهوی و اتفاقی نبوده.
شما به حاتمی کیا میگویید که با پول دولتی فیلمهای کم مخاطبی ساخته اما اولاً مگر فیلمهای سوپرروشنفکری شما با بودجهی بخش خصوصی تهیه میشد؟ و ثانیاً لطفاً جواب بدهید که فیلمهای شما بیشتر مخاطب داشته یا حاتمی کیا؟
"چ" 3 میلیارد تومان در گیشههای بهاری امسال فروش داشت در حالی که خیلی از مخاطبان، قبل از اکران فیلم، آن را در همایشها و نمایشهای مناسبتی مختلف دیده بودند؛ اما "شیرین"، آخرین فیلم به اکران در آمده از شما، باعث شد که مردم شیشههای سینما را بشکنند و حتی خود من یکبار در سینما آزادی صحنهای از این اعتراضها را دیدم که واقعا تاسف بار بود...
آقا کیارستمی! وقتی در این کشور رژیم شاهنشاهی سقوط کرد، شما و بقیهی هم قطاران شما در جامعهی روشنفکری، با اینکه نسبت وثیقی با رویداد انقلاب نداشتید، مورد مهر قرار گرفته و اجازهی کار پیدا کردید وگرنه شما و امثال شما در رژیم قبل و در گنداب و گرداب فیلم فارسی چه جایگاهی داشتید؟
آیا اگر همان جوانهایی که به زعم شما مسخ شده و جو گیر بودهاند، روز ابتلای کشور به جنگ در میدان حاضر نمیشدند، جنابعالی بازهم میتوانستید در یک روستای خنک شمالی دربارهی خانهی دوست فیلمی به آن آرامی بسازید؟
آقای کیارستمی! هم ما خوب میدانیم و هم شما که نخل طلای "طعم گیلاس" نه حاصل هنرآوری شما بلکه نتیجهی معاملهی دیپلماتهای آن دورهی ما با متصدیان فستیوال کن بود. حالا اما انگار خودتان هم باورتان شده که جهانی هستید و فیلمهای شما در تمام دنیا مخاطب دارد! اما جناب کیارستمی هرکس نداند خود شما خوب میدانید که اگر بچههای فرانسوی در طول دوازده سال تحصیلشان قبل از ورود به دانشگاه، یک روز فیلم شما را تحت عنوان اثری از جهان سوم در کلاسها تماشا کرده و دربارهاش بحث میکنند، این به خاطر اهمیت اثر شما نیست بلکه معاملهای در کار بوده و به جای آن یک ساعت، ما هم شعری از "آرمان رنو" فرانسوی را در کتابهای دوره متوسطهمان وارد کردهایم.
و در آخر فقط همینکه آقای کیارستمی! باید بدانید که خیلی از افهها و اطوارهای شبه روشنفکری شما که نسل قبل را مرعوب میکرد، در این زمانه و برای نسل سوم مضحک است و بد نیست که بدانید ما هم شما را دقیقا همانطور میبینیم که شما دنیا را از پشت عینک همیشگیتان تماشا میکنید.
یادداشت از: میلاد جلیل زاده/
انتهای پیام/ اس
طور با روح مخاطب در گيرو داره برو يك بارم شده با خودت خلوت كن ببين كجايي اقا