به گزارش
خبرنگار ادبیات باشگاه خبرنگاران ؛ بار الها در دنیای بینهایت مهربانیت غرق شدهام و دیوانه وار روی به سویت آوردهام . همچون مجنون والهات شدهام و صد حیف که یارای بیان آن را ندارم با قلبی آکنده از مهر به سویت میآیم هر چند غرق اقیانوس گناهانم.
به بخششت امید دارم نه آنکه من شایسته بخشیده شدنم، بدان جهت که تو بی دلیل بخشنده هستی.
از روزهای سختی به آسانی و از آسانی به سختی میرسانیام تا چشمهایم آسمان بینهایت شکوهت را از یاد نبرد.
آسمانی که همواره و همیشه به رویم باز است دریچه احساسم را به سویت میگشایم شاید از آن دریچه به شناخت نایل آیم.
شنیدهام: من عرف نفسه، فقد عرفه ربه پس یاریم کن از شناخت خود به شناخت ربانیتت نایل آیم.
به راستی هیچ غزل توان بیان مهربانیات را ندارد و هیچگاه سجدهگاه نیازم از درگاهت برچیده نخواهد شد. آخر نیازمند به بی نیاز چشم می دوزد.
من که واله و نیازمندت هستم چگونه چشم از بینیازی و مهربانیات بردارم. نه من را یارای چشم برداشتن است، نه پروردگاری ترا پایانی است.
چگونه پرورده از پروردگارش چشم بردارد در حالیکه در اقیانوس مهربانی پروردگارش غرق است.
انتهای پیام/