به گزارش خبرنگار رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران،شب گذشته در سیزدهمین روز از ماه مبارک رمضان برگ دیگری از ویژه برنامه " ماه عسل" ورق خورد.
علیخانی با سلام به روی ماه عزیزان و هم وطنان گرانقدر و تماشاگران پروپاقرص ماه عسل گفت: عباداتتان در همه ی ثانیه ها قبول باشد ،خوش آمدید.
پس از پخش تیراژ آغازین با صدای مرتضی پاشایی ،علیخانی با پیشنهاد به مخاطبان ماه عسل متذکر شد: بعد از ایام شب های قدر قرار است از تصاویر شما استفاده کنیم پس یک موقعیت بسازید و آهنگ مرتضی پاشایی را مثل تیتراژ ما بخوانید و برای برنامه ارسال کنید ،بعد از ایام قدر رنگ و لعاب برنام با تصاویر شما تغییر خواهد یافت.
پس از پخش آیتم شب گذشته،علیخانی در توضیح حضور مهمانان در برنامه و برخی اظهار نظرهایی حاکی از اینکه این جنس اذعان و اعتراف روی آنتن زنده چیست ؟ گفت: ما تحت هیچ شرایطی نخواستیم و خواهش نکردیم که فردی حتما در برنامه حضور پیدا کند و مهمانان خودشان به شدت علاقمند به طرح مسایل زندگی اشان برای مخاطبان هستند ،به امید آنکه شاید تلنگری باشد برای کسانی که گرفتار این ماجرا هستند.
مهمانان روز سیزدهم ماه عسل در بخش اول دو خانم شاغل بودند.
سیمین تسلیمی اهل تنکابن که به صید ماهی در مازندران مشغول بود ، اینگونه به شرح زندگی خود پرداخت: پدرم صیاد ماهی بود، بنابراین از سن هشت سالگی همراه او به صیادی می رفتم بعد در سن شانزده سالگی به اجبار خانواده ازدواج کردم . زندگی بسیار سختی داشتم و بعد از چندسال با چهار فرزند قد ونیم قد از همسرم جدا شدم و بعد از جدایی برای گذران زندگی به سبزی فروشی ، میوه فروشی روی آوردم ولی دچار ضرر مالی شدم بعد به ماهی فروشی مشغول شدم و چهار فرزندم را بزرگ کردم، پسرم حسرت خوردن برنج داشت که وقتی به این جمله رسید ، مهمان گریه کرد.
علیخانی درحین دلداری مهمان گفت: تورو خدا گریه نکنید الان باز به من فحش می دهند ،هر گریه ای که مهمانان در برنامه می کنند یک میلیون فحش سمت من میاد.
خانم بداقی دیگر مهمان برنامه اینگونه به تفسیر گوشه ای از زندگی خود پرداخت: من هم دارای چهار فرزند هستم شوهرم کارمند بود و درآمد نسبتا بدی نداشت ولی بعداز بازنشستگی همسرم، ما به تهران آمدیم برای درآمد زایی ابتدا ترشی به رستورانها می فروختم یک روز که رستوران تعطیل بود وقتی صندوق عقب ماشینم را بالا زدم چند خانم رهگذر با دیدن ترشی ها به سمتم آمدند و ترشی ها را خریداری کردند بعد از آن با پیکان سبز رنگم در خیابان ولیعصر ترشی می فروختم اوایل با سختی و خجالت این کار را انجام می دادم ولی درآمد خوبی داشتم .
علیخانی گفت شهرداری به شما ایراد نمی گرفت؟! خانم بداقی در پاسخ به این سوال ذکر کرد: شهرداری که راه می روی به آدم کار دارد ،خانه می سازی رو سرت خراب می کنند .علیخانی با خنده گفت: اصلا اینجوری نیستا...
خانم بداقی ادامه داد: الان در میدان ولیعصر مغازه ترشی فروشی دارم. سیمین تسلیمی در ادامه شرح مابقی قصه ی زندگی اش گفت: از صبح بیرون می رفتم وتا نیمه های شب به خانه می آمدم . با پیکان بار ماهی به آستارا، قزوین و تهران می بردم وحتی مسافرکشی هم می کردم . برای فرزندانم هم پدر و هم مادر بودم .
علیخانی با شنیدن جمله پیکان با شوخ طبعی گفت: پیکان سرو کله اش همه جا تو زندگیمون پیدا می شه . احسان علیخانی در بین برنامه در برابر برخی از انتقادات تند و تیز رسانه ها ذکر یک نکته را لازم و ضروری دانست و گفت: ذکر این نکته را بسیار واجب و ضروری می دانم و در همین برنامه عنوان می کنم ، فارغ از اینکه دوستان و خبرنگاران برای ما و برنامه ی ماه عسل قلم به دست می شوند که این خود برای ما جای مباهات و افتخار است . هرچند من خیلی عادت به پاسخگویی در برابر برخی از انتقادات ندارم ولی این موضوع از نفی عبور کرد و با ادبیاتی نگارش شده بود که به توهین برنامه منجر شد و آن هم مربوط به برنامه سوم ما بابت دعوت از مهمانانی بود که در قرعه کشی برنده شده بودند که بعد انگ اسپانسرها را به ما زدند .
من به اسپانسرها نه علاقه دارم ،نه می شناسمشون و نه مصرف کننده ی آنها هستم .
وی افزود:آن روز ، روز مرگ من در اجرا خواهد بود اگر به خاطر اسپانسری مهمانی را در برنامه بنشانم . ما حتی قصه ای داشتیم که با برنده شدن 300 میلیون تومان زندگی و روابطشان خراب شده بود ولی دقیقه ی آخر به برنامه نیامد آن هم بدلیل اینکه شاید حضورش در برنامه به اختلافشان بیشتر دامن بزند.
من اگر قصد تبلیغ داشته باشم علنی تبلیغ می کنم همانطور که الان هم موسسه مالی و اعتباری ثامن الحجج را علنی تبلیغ می کنیم . در غیر اینصورت من بمیرم هم برای اسپانسرها این کار را نمی کنم ، این نکته را ضروری دانستم ، شاید این سو تفاهم هم بابت زیرنویسی بود که همزمان با برنامه ما پخش شد که آن هم هیچ ارتباطی به ما نداشت.بیان این نکته را در برنامه ضروری دانستم ، بابت دقت و رصدهایتان هم ممنونم.
بعد از آن آیتمی از خانه سالمندان پخش شد که معرفی گر مهمان بعدی برنامه بود .علیخانی با توجه به پخش این آیتم وحضور مادران فداکار در برنامه گفت: شرکت های چینی شاید هر چیزی بتوانند، بسازند اما غیر از مادر ایرانی ،چون مادر ایرانی ارجیناله وبرای این اقلیم است.
مهمان بعدی مادری بود که حدود شش سال در آسایشگاه سالمندان سبزوار زندگی می کرد او اینگونه قصه ی خود را بازگو کرد: پسری که سر راه گذاشته بودند و بزرگش کردم دوسال است که به دیدنم نیامده ، دخترم هم شوهر بدی دارد ولی گاه گاهی به دیدنم می آید .
سوسن تسلیمی در ادامه گفت: در بازار مازندران به من آقا سهیل می گویند ،من مثل یک مرد هستم کار عیب نیست خدا را شاکرم که فرزندانم را با آبرو بزرگ کردم.
علیخانی در پایان از مادرسالمند درخواست خواندن لالایی کرد که او هم با صدای دلنشین مادرانه اش فضای ماه عسل را به آهنگ لالایی عطر آگین کرد.
علیخانی پس از ترک مادران زحمت کش این سرزمین خاطر نشان کرد: آدم یه ذره گنگ می شود ، شما خودتان نظاره گر برنامه بودید ،حواستان به نفسهای مادرتان و یا بهتر بگویم حواسمان به نفسهای مادرمان باشد که اگر این نفس ،آه شود بالا و پایین و زیرو رو می شویم و بالاخره یک روزی یقه امان را خواهد گرفت.
من هم می گویم یادمان باشد ممکن است دیر شود! پس تا فرصت هست ،کاری کنیم .
گزارش از سمیه مردانی
انتهای پیام/