به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، شیوه رفتار با والدین در سن پیری و ارتباط فرزندان با آنها تا حد زیادی به شرایط خانوادگی سال های قبل و حتی تا دوران کودکی برمی گردد. در مواردی که فرزندان همیشه از محبت پدر و مادر برخوردار بوده اند و احساس خلا عاطفی نمی کنند، خود را مدیون آنها دانسته و با مهربانی و احساس قدرشناسی سعی می کنند تا هر کاری که از دستشان بر می آید، برای آنها انجام دهند.
اما در خانواده هایی که فرزندان همیشه از بدرفتاری های جسمی و روحی رنج برده اند و در جو خانه فقط تنبیه، سرزنش، ناراحتی و بی توجهی حاکم بوده است، وابستگی عاطفی چندان قوی با والدین ندارند و یا اینکه خیلی کم به آنها ابراز محبت می کنند.
به عبارت بهتر، آنها نمی توانند عشق و علاقه ای را که دریافت نکرده اند، تقدیم کنند و در واقع قادر به انجام آن نیستند، چون هیچ وقت، چیزی در این زمینه یاد نگرفته اند. این گروه از فرزندان از طرف دیگر از نوعی فشار اجتماعی شدید نیز رنج می برند که باید والدین را دوست داشت و به کارهای آنهارسیدگی کرد، صرف نظر از اینکه نوع رفتار آنها چگونه بوده است. این فشار اجتماعی یک نوع احساس گناه را در آنها به وجود می آورد و این حس را منتقل می کند که : حالا که آنها پیر شده اند و گذشته ها گذشته، تو می توانی ناراحتی ها را فراموش کنی و آنها را ببخشی، به هر حال آنها پدر و مادرت هستند و به تو امید دارند. گاه چنین فرزندانی که حالا خود به سن میانسالی رسیده اند، اظهار می کنند که ممکن است شما فکر کنید که من پسر بد یا دختر بدی هستم، اما..."
زندگی والدین سالخورده با فرزندانمعمولا خانم های تنها، مطلقه، بیوه یا مجرد پدر یا مادر را پیش خود می آورند و با آنها زندگی می کنند. در این حالت آنها بی آنکه کم و بیش توجه داشته باشند، کمتر احساس تنهایی می کنند. مشکل معمولا زمانی رخ می دهد که این خانم ها به مشکلات جسمی و روحی که ممکن است در آینده به وجود آید و مسئولیتی که در قبال آنها دارند چندان توجهی نمی کنند.
همچنین بسیاری از فرزندان ترجیح می دهند والدینشان با آنها زندگی کنند زیرا از اینکه پدر یا مادر را به خانه سالمندان بسپارند احساس گناه می کنند و تصور خوبی از این مراکز ندارند. در برخی موارد هم عدم توانایی مالی باعث می شود که والدین را پیش خود نگه دارند. در این صورت صرف هزینه های زندگی و نگهداری از آنها بسیار کمتر از خانه های سالمندان می شود. اما باید گفت که حضور پدربزرگ یا مادربزرگ در شرایطی که فرزندشان همسر و بچه دارد کمی مشکل می شود و گاه کشمکش های غیر قابل تحمل و جر و بحث بین آنها شکل می گیرد. متاسفانه در برخی خانواده ها، رابطه زن و شوهر به خاطر نگهداری از پدر و مادر دچار مشکل شده و یا اینکه خود فرزند به خاطر تحمل همه مشکلات پس از مدتی بیمار و ناتوان می شود.
اگر تصمیم می گیریم که یکی از والدین با ما زندگی کند، باید توجه داشته باشیم که همه چیز مسلم و قطعی نیست. بهتر است در ابتدا شرایط زندگی و رفتارهای هر یک از اعضای خانواده را برای او توضیح دهیم تا بعدا دچار مشکل نشویم و احساس نکنیم که در دام افتاده ایم. زیرا در غیر این صورت ممکن است که متاسفانه از کسی که واقعا دوستش داریم، متنفر شویم.
علاقه والد سالخورده به زندگی با فرزند و عدم امکان ویموضوعی که در غالب موارد مشکل آفرین می شود این است که ما تسلیم ناراحتی و تهدیدهای پدر و مادر می شویم. در این صورت پدر یا مادر مرتب می گوید که " تو هر روز به دیدن من نمی آیی" یا " برای رسیدگی به کارهایم وقت کافی نمی گذاری" . بسیار مهم است که فرزند نیز موقعیت شخصی خودش را هم در نظر بگیرد. اگر به این ویژگی های فردی احترام نگذاریم، در نهایت شرایطی پیش خواهد آمد که نه به نفع والدین است و نه به نفع فرزند. اگر پدر یا مادر از نظر عقلی سالم است می توان شرایط عدم قبول درخواست او را برایش توضیح داد. از طرف دیگر همیشه حدود احترام را حفظ کنید.
تهدید و ناراحتی های او را قبول نکنید. حتی زمانی که شنیده می شود اگر به حرفم گوش نکنی خودم را می کشم، حتما نظر یک پزشک را جویا شوید تا بدانید که دچار اختلالات افسردگی نباشد. در غیر این صورت او هم فرد عاقلی است و باید شرایط نزدیکانش را درک کند. به عبارت کلی تر سالخوردگی یک فرد به این معنا نیست که نباید هیچ وقت با او مخالفت کرد و محدودیت هایی قائل شد.
خوش اخلاق و منطقی در دوران سالمندیاگر از سنین جوانی به فکر باشیم که دوران سالخوردگی خوبی داشته باشیم، می توانیم اقدامات پیشگیرانه ای را در نظر بگیریم و کارهایی انجام دهیم که مانع از بروز برخی ناراحتی هایی شود که در آینده مشکلات وابستگی به دیگران را در پی دارد. حتی در مورد بیماری آلزایمر که جز مشکل ترین و رایج ترین مسائل دوران پیری است نیز فاکتورهای محافظی وجود دارد که می توان آنها را فعال کرد. به بیان کلی تر، ما می توانیم خود را از نظر روحی برای دوران پیری آماده کنیم.
بسیار خوب است که در طول زندگی گاه از برخی چیزها چشم بپوشیم، یاد بگیریم که ناراحتی ها را فراموش کنیم، وقت بگذاریم تا با مسائل ناپایدار، زندگی کنیم و مرتب از خود درمورد مفهوم زندگی سؤال کنیم. اگر خاطرات خوب زیادی در ذهن داشته و روح خود را پرورش دهیم، بسیار بهتر دوران سالخوردگی را سپری می کنیم. اگر یاد بگیریم که می شود برخی شکست ها را از جنبه های دیگر زندگی جبران کرد، در این صورت وقتی قادر به انجام کاری نباشیم، راحت تر زندگی را ادامه می دهیم. این برنامه کلی است که همه ما باید به آن توجه داشته باشیم.
علت عدم نگرش مثبت به دوران سالخوردگیدر جامعه ما تصورات عمومی راجع به دوران سالخوردگی که معمولا نیز اشتباه و منفی هستند علت این امر شناخته می شوند. این طرز فکر جمعی تاثیر مهمی نیز بر تصورات فردی ما دارد. " پیر شدن اصلا خوب نیست، خدا کند هیچ وقت به پیری نرسیم، وقتی پیر می شویم کسی دوستمان ندارد، دیگر به هیچ دردی نمی خوریم و..." از جمله مهم ترین تصورات منفی در مورد دوران کهنسالی است. از آنجا که این حرف ها در همه جا شنیده می شود به ما نیز منتقل می شود و اگر آنها را باور کنیم، ممکن است تصویری که از خود انتظار داریم با آن مطابقت پیدا کند.
از طرف دیگر، امروزه سن امید به زندگی افزایش پیدا کرده است و به همین دلیل برای زندگی مطلوب نیاز به الگو داریم؛ این در حالی است که کسی مدلی نشان نمی دهد. تابلوی پیری را معمولا پنهان می کنیم گویی فقط مایه تاسف است و هیچ چیز قابل ذکری ندارد. اگر عقیده داشته باشیم که این دوران می تواند بسیار گرانبها و غنی باشد، آنگاه نگاه ما نیز تغییر می کند. همان طور که افراد سالمندی هستند که بسیار شاد زندگی می کنند. حتی بسیاری فکر می کنند که دورانی استثنایی است. با این حال کسانی هم که ناراضیند، زیادند.
توصیه می شود با سالمندانی که روحیه مثبت دارند تعامل داشته باشید تا شما هم بتوانید زیبایی های این مرحله را بشناسید.