شما جزو اولين افرادي بوديد که کانديداتوري آقاي روحاني را اعلام کرديد به طور حتم آشنايي با افکار، ايده ها و برنامه هاي ايشان از قبل داشتيد با توجه به اين ،چشمانداز فعاليت اين دولت را چگونه مي بينيد؟ چه مشکل ويژه اي بر سر راه دولت آقاي روحاني وجود دارد؟
براي بخش اول سوال شما بد نيست توضيحاتي بدهم آن هم اين که بعد از اين که در انتخابات مجلس هفتم از ليست هوالمطلوب وارد مجلس شدم در مجلس هفتم به هوالمغضوب تبديل شده و پس خوردم مي دانستيم دوستان دولتي و برخي از مجموعه ها تلاش خواهند کرد که در مجلس نباشيم.
چون وقتي استاندار وقت خراسان رضوي گزارش کار انتخابات دور هشتم مجلس را در حاشيه دولت به آقاي احمدي نژاد ارائه کرده بود راي نياوردن من باعث مسرت و خوشحالي ايشان شده بود سپس آقاي هاشمي گفتند که شما در تهران بمان و باما همکاري کن. پرسيدم با شخص شما يا با مجموعه هايتان؟
ايشان پيشنهاد همکاري با مرکز تحقيقات مجمع با آقاي دکتر روحاني، دبيرخانه مجمع با آقاي رضايي و دانشگاه آزاد با آقاي جاسبي را به من دادند، ضمن اين که توصيه کردند که مشهد نروم چون معتقد بودند که اگر به مشهد بروم کش و قوس ها ادامه خواهد يافت. بعد از اين من همکاري با آقاي دکتر روحاني را انتخاب کردم همان ابتدا در گفت وگويي که با آقاي روحاني داشتم تاکيد کردم که همکاري ام با مرکز تحقيقات ايده بلندپروازانه تلقي نشود بلکه ايده خاص سياسي بدانند يعني رياست جمهوري دور بعدي (يازدهم) يا شما يا آقاي هاشمي بايد رئيس جمهور شويد.
اگر دقت کنيد من اولين بار گفتم اگر آقاي هاشمي، خاتمي، سيدحسن خميني و آقاي ناطق وارد انتخابات نشوند به طور قطع آقاي روحاني کانديدا خواهد شد سپس بحث را به روحاني و هاشمي رساندم در ادامه برداشت من اين بود که شايد رئيس جمهور شدن آقاي هاشمي و خاتمي به دلايلي سخت باشد و حتي موجب امنيتي شدن شرايط شود مثل آن چه که پيش آمد اما درباره آقاي روحاني اين احساس را نداشتم و برداشتم اين بود که ايشان با شرايط کم هزينهتري روبه رو خواهد بود و ديديم که اين احساس درست بود.
و البته ابتکار آقاي هاشمي اين بود که بزرگوارانه ايستاد و رد صلاحيت خود را براي نظام و خودش تبديل به پيروزي کرد و پيش بيني هم مي کردم اگر آقاي هاشمي از آقاي روحاني حمايت کند به طور قطع آقاي روحاني راي بياورد. آقاي هاشمي تا قبل از حمايت از آقاي روحاني اين گونه از کسي حمايت نکرده بود و از ايشان نام برد. اين هم از اطمينان خاطري که وجود داشت ناشي شده بود. من در اين ميان سخت ترين جا را انتخاب کردم ، يعني ستاد انتخابات استان خراسان رضوي . برداشت آقاي روحاني اين بود که چون آقاي قاليباف و جليلي از خراسان رضوي هستند سخت ترين قسمت کار استان خراسان است. پيش بيني من اين بود که آراي خاکستري و نيروهاي سرخورده با حضور آقاي روحاني با گفتمان خاص خودشان جذب خواهند شد بدين ترتيب هم نظام به نتيجه مطلوب نائل مي شود و هم آقاي روحاني راي مي آورد. در اين زمينه جا دارد از نخبگان چهره هاي خدوم و فعالان سياسي جوانان و اقشار مختلف تشکر کنم.
شما گفتيد که تا حدودي به يقين رسيده بوديد که اگر آقايان هاشمي و خاتمي در انتخابات حاضر نشوند در صورت حضور آقاي روحاني ايشان راي مي آورد اين سوال مطرح مي شود آيا درباره حضور آقاي روحاني بين طيف هاي حامي آقاي هاشمي و خاتمي هماهنگي انجام شده بود يا خير؟
در حاشيه نشست هاي مجمع تشخيص مصلحت نظام معمولا جمعي از چهره هاي بزرگوار روحاني با آقاي هاشمي ضمن خوردن ناهار مشورت و گعده سياسي دارند که آقاي روحاني در آن جلسات معمولاً شرکت مي کردند. ما به طنز به آن جلسات انجمن اسلامي مجمع تشخيص مي گوييم. در آن جلسات در اين باره بحث هايي انجام مي شداز آقاي ناطق براي کانديداتوري خواسته و اصرار شده بود اما ايشان نپذيرفته بودند به آقاي روحاني پيشنهاد شده بود ايشان گفته بود با شرايط هستم يعني اگر حمايت شوم و بدانم حمايت جدي و اميدواري است من هستم.
در همان جلسات از آقاي هاشمي هم پرسيده شده بود که ايشان هم گفته بودند من نيستم اما ايشان به دليل فشار نخبگان و مراجع در دقيقه نود تصميم گرفتند ثبت نام کنند تعبير ايشان در اين ارتباط اين است که بعد ازنمازي که خواندم به ياد قيامت افتادم و اگر فرداي قيامت خداوند از من سوال بپرسد من درباره پاسخ منفي به درخواست چهره هاي دلسوز چه بايد بگويم؟ از سوي ديگر پاسخ آقاي خاتمي هم به درخواست ها منفي بود از اين رو شرايط براي حضور آقاي روحاني آماده بود. البته در ديداري که آقاي روحاني با آقاي خاتمي داشتند آقاي خاتمي به آقاي روحاني گفته بودند که من نيستم از طرف ديگر فضا براي آمدن آقاي خاتمي سنگين بود. آقاي خاتمي به مزاح گفته بود که من اگر کانديدا شوم و تاييد نشوم اگر قبلاً مي توانستم به اردکان يزد بروم بعد از آن به آنجا هم نمي توانم بروم. اما به نظر من آمد آقاي هاشمي رد صلاحيت اش و در نتيجه محبوبيتاش در افکار عمومي تابو بودن رد صلاحيت را شکست يعني ايشان با مهارت و تدبير اين اتفاق را تبديل به پيروزي کرد به هر حال شرايط به گونه اي شد که حضور آقاي روحاني را تقويت مي کرد.
در کليت قضيه يک ذهنيت اين بود که مردم از روحانيت بريده اند و به روحاني جماعت راي نمي دهند اگر چه تحليل من اين نبود و مي گفتم اين موضوع به اين که چه روحاني کانديدا شود بستگي دارد. يعني اگر خاتمي و يا هاشمي کانديدا شوند متوجه مي شويد که مردم به روحانيت رأي مي دهند يا نمي دهند. برداشت من اين است که يکي از مواردي که در اين ميان مغفول واقع شده تدبير است و بالاترين تدبير را هم خود حضرت آقا داشتند. از سخنراني مشهدشان و تأکيدشان بر اين که اگر کسي خودشان را به من منتصب کرد شما تکذيب کنيد. ايشان ۱۴ بار در سخنراني هايشان اين موضوع را تأکيد کردند و بعد هم در مقطع حساس خطاب به اصحاب نظارت و مقامات اجرايي انتخابات فرمودند «رأي مردم امانت است و حق الناس است». در اين ارتباط حضرت آقا بسيار زيبا تدبير کردند. بعد از اين تدبير دوستان کارساز بود به خصوص تدبير آقاي ناطق نوري که کسي از آن ياد نمي کند. آقاي ناطق کار تشکيلاتي کرد.
کار ويژه آقاي ناطق چه بود؟
براي مثال نقش آقاي ناطق در انصراف عارف از انتخابات بسيار مهم بود. تصور همگان بر اين است که آقاي خاتمي در انصراف آقاي عارف نقش مهمي داشته است.
آقاي خاتمي در نامه اي به آقاي ناطق پيشنهاد کرد که ۳ نفر از طرف آقاي
روحاني و ۳ نفر از طرف آقاي عارف معرفي شوند و چند نفر هم مرضي الطرفين
باشند و اين شورا تصميم بگيرند. بعد آقاي ناطق در جلسه اي (مراسم عروسي نوه
شهيد صدوقي) به آقاي خاتمي گفته بود فرصتي براي تشکيل اين چنين شورايي
وجود ندارد و گفته بود که مگر غير از اين است که آقاي عارف گفته که «اگر
آقاي خاتمي به من بگويند، من کنار مي روم» اين موضوع را مکتوب کنيد.
بنابراين آقاي ناطق نقش اثرگذاري داشت که آن نامه را آقاي خاتمي بنويسد. از
سوي ديگر نيز بحث اين بود که آقاي ولايتي کنار برود. آقاي ولايتي به هر
دليلي کنار رفتن برايش سخت بود بعضي از بزرگان جريان اصول گرا از جمله آقاي
مهدوي کني به وي گفتند که کنار برود. وقتي آقاي ولايتي با آقاي ناطق در
اين باره مشورت کرد، آقاي ناطق در پاسخ گفته بود که مگر غير از اين است که
بزرگان اصول گرا مي خواهند که جريان اصول گرا پيروز شود شما (ولايتي) بگويد
من مشروط کنار مي روم آن هم به اين شرط که آقاي جليلي و من با هم کنار
برويم.
هدف از بيان اين نکات اين است که پشت صحنه ماجرا از نظر تدبير سياسي، مديريت صحنه و شکل ميداني توسط آقاي ناطق انجام شد. ان شاءا... که ايشان راضي باشند اين نکات را مي گويم. در کل آقاي ناطق نقش مهمي در کانديداتوري آقاي روحاني داشتند. بد نيست اين را بگويم در مراسم مشهد زماني که به همراه آقاي روحاني سالن شهيد بهشتي را به سمت حرم ترک مي کرديم من به آقاي روحاني گفتم شما از امام رضا(ع) تشکر کنيد چرا که همه چيز دست به دست هم داده تا شما پيروز ميدان باشيد.
بحث نظرسنجي ها در آن دوران خيلي مطرح ميشد. شما نظرسنجي هايي از ستاد دکتر روحاني داشتيد فضا و موج واقعي چند روز به انتخابات آغاز شد چقدر به آن نظرسنجي هايي که رسماً اعلام مي شد اعتماد ميکرديد؟
نسبت به برخي نظرسنجي ها که عمدتاً در حوزه اصول گرايان بود ترديد داشتيم و نظريه سازي قلمداد ميکرديم و حتي به برخي از کانديداهاي اين جريان مي گفتيم که نظرسنجي هايي که در سايت ها آمده دقيق نيست.
انصاف قضيه اين است که در نظرسنجي ها شرايط آقاي روحاني را رو به رشد نشان مي داد. در روزهاي آخر نقطه اوج نظرسنجي ها درباره آقاي روحاني در مقطعي شکل گرفت که آقاي خاتمي بيانيه داد و آقاي هاشمي هم حمايت کرد و کنار رفتن آقاي عارف در افکار عمومي مسلم کرد که روحاني کانديداي واحد خواهد بود البته همزمان هم نخبگان، ائتلاف عارف و روحاني را تشکيل دادند. يک بار هم ما نظرسنجي داشتيم با اين مضمون که حمايت کداميک از آقايان، هاشمي و خاتمي در رأي مردم به آقاي روحاني تأثير دارد. تأثير حمايت آقاي هاشمي در رأي مردم را ۲۱ درصد نشان داد تأثير حمايت آقاي خاتمي را ۱۷ درصد و اين موضوع درباره آقاي عارف برعکس بود. يعني تاثير حمايت آقاي خاتمي ۲۱ و حمايت آقاي هاشمي ۱۷ درصد بود. اين يک محاسبه دو، دو تا چهار تا بود يعني روشن بود که اگر آقاي عارف کنار برود سبد رأي اش براي آقاي روحاني خواهد رفت و اگر آقاي هاشمي و خاتمي هم حمايت علني داشته باشند، درصد قابل توجهي به آراء آقاي روحاني افزوده مي شود. از اين رو حمايت آقاي هاشمي و خاتمي، مناظره ها و... و يک دست شدن تفکري که بنيانش بر تغيير و برون رفت از فضاي حاکم بود به پيروزي آقاي روحاني کمک بسياري کرد.
من بد نيست به نکته اي اشاره کنم. در زمان رقابت آقاي خاتمي با آقاي ناطق من مسئول ستاد انتخابات آقاي ناطق بودم. تبليغات آقاي ناطق در آن دوران حاکميتي و از بالا به پايين بود يعني حمايت نمايندگان مجلس، وزراي دولت، مديران و... اين ها نتيجه عکس دارد. همين کار را درباره آقاي قاليباف دوستان انجام دادند. من، دو سال گفتم که ما اين روش را تجربه کرده و نتيجه عکس داشته است. در همان دوران (سال ۷۶) تبليغات آقاي خاتمي به گونه اي خاص و از پايين به بالا عمل کردند. در اين دوران با تجربه اي که داشتيم سعي کرديم شيوه هاي تبليغات آقاي خاتمي را درباره آقاي روحاني به کار بگيريم. مردم از نظر روان شناسي اجتماعي طرفدار دفاع از مظلوم هستند و اين خصلت نهادينه شده بخصوص جوانان بر اساس خصوصيات جواني شان از اين مسئله پيروي مي کنند. من وقتي که ستاد جوانان آقاي روحاني در ميدان تقي آباد مشهد مي رفتم احساسم اين بود رقيب ما در موضع آقاي ناطق و ما در موضع آقاي خاتمي قرار داريم.
شما دلايل تأثيرگذار در اجماع به نفع آقاي روحاني را بيان کرديد اما به طور مشخص نگفتيد که چه شد که آقاي عارف کنار رفت آيا در اين باره توصيه فردي خاص و يا دستوري داده شد؟
ما در مشهد حدود ۳۰۰ تن از اساتيد و نخبگان را دور هم جمع ميکرديم و حضور دو کانديدا را بررسي مي کرديم. در اين جلسات به اين نتيجه رسيديم که اگر هر دوي اين ها با هم وارد گود شوند هيچ کدام رأي نمي آورند. سپس درباره اين که کدام يک از اين دو نفر کنار بروند بحث مي شد. امتيازات و نتايج از سوي حاضران مطرح ميشد. خوبي مسئله اين بود که نخبگان درگير اين موضوع بود ندسپس دوستان نظرات تحليل ها را به صورت گزارش به مرکز ارسال مي کردند و نمايندگان دو بزرگوار در مرکز با يکديگر دائماً در حال تعامل بودند و در نهايت روي گزارش ها نظرها اعلام مي شد بنابراين هيچ گونه اقتضاي سياسي وجود نداشت.
بحثي که پس از انتخابات آقاي روحاني مطرح شد تعريف اعتدال بود. هر کسي از اعتدال مي تواند برداشت خاص خود را داشته باشد. با توجه به تجربه قبلي که در تاريخ سياسي از ۷۶ به بعد تکرار شد تعريف شما از اعتدال چيست و به طور مشخص اين اتفاقي که در چينش کابينه افتاد نشانه اعتدال بود يا سهم هر گروهي را دادن؟
اعتدال در واقع مشي ائمه بود. مشي امام علي(ع) بود. پرهيز از افراط و تفريط بوده و در نوع خودش بيشتر به روش عملي فرد يا جمعي مي شود. حال يک فرد مي تواند در عملش مواظب باشد نه تفريط کند و نه افراط داشته باشد.
بعد از اين که صلاحيت آقاي هاشمي در شوراي نگهبان احراز نشد در جلسه اي که ايشان با ستادهاي خود داشتند گفتند که اهل قهر نيستيم و دست روي دست بگذاريم اهل تقابل هم نيستيم و در رفتارها افراط داشته باشيم ما تعامل فعال خواهيم داشت. در راستاي حفظ نظام و برون رفت از وضع فعلي اين يعني اعتدال. خود آقاي هاشمي اگر دقت کنيد تعبير زيبايي دارند و آن هم اين که وقتي امام(ره) در جنگ تحميلي قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفتند اين گونه نبود که بگويم بله ما دچار ضعف شديم به همين دليل تسليم شديم اين تاکتيکي بود که در زمان خودش به کار گرفته شد. به عبارت ديگر در آن زمان ايران تعامل فعالي با جامعه جهاني برقرار کرد که در نتيجه آن جامعه جهاني پذيرفت که ما در موضع اعتدال هستيم و به همين دليل در جنگ تحميلي به يک پيروزي سياسي بزرگ دست يافتيم و پيروزي که از مشي معتدل ناشي شد.آن چه که مسلم است اين است که تفکري به نام تفکر افراط در کشور وجود داشت که چيزي باقي نگذاشته بود. حتي مقام معظم رهبري اتفاقاتي که به عنوان مثال در حرم امام (ره)، حرم حضرت معصومه(س) يا در جريان صحبت هاي آقاي ناطق نوري در مشهد رخ داد را محکوم کردند و فرمودند که اگر آن موقع که من گفته بودم از اين رفتارهاي افراط گرايانه جلوگيري مي شد اتفاقات 22 بهمن قم پيش نمي آمد. حتي برخي رفتارهايي که حضرت آقا مي فرمودند که عرفا و شرعا محکوم است هم از نمونه هاي ديگر اين اتفاقات است. در همين شهر مشهد هم قبل از تبليغات انتخاباتي بود که صحبت آمدن آقاي هاشمي بود و من در مدرسه نواب سخنراني کردم اما بعدا يکي از دوستان سردمدار افراط در استان آمده بود و مدرسه را بهم ريخته بود. خبرسازي هم کرده بودند که عسکري کتک خورد و فرار کرد و ... منظور اين که دروغ مي گفتند و تهديد مي کردند و جلسات را بهم مي زدند و حرمت روساي مجلس و مجمع تشخيص مصلحت نظام و رئيس دفتربازرسي آقا حفظ نميشد. حرمت نماينده رهبري در استان حتي وقتي خود رهبري هم حضور داشتند حفظ نمي شد و در جريان سخنراني وي برخي با جنجال و «هو کردن» سعي داشتند که نگذارند وي صحبت کند. اين ها همه نشانه هايي از افراط بود.
از طرف ديگر شاهد تفريط هم بوديم. برخي مي گفتند وقتي شرايط اين طور است ما چرا درخانه ننشينيم و اصلا چرا نبايد تفريط پيشه کنيم؟ و احساس مي کردند که بهتر است در دفاع از نظام و انقلاب به معني واقعي کلمه حضور نداشته باشند به همين دليل به خانه هاي شان پناه مي بردند. به همين دليل موضع اعتدال انتخاب شد چرا که مردم هم خواهان اين شرايط بودند. مردم از افراط خسته شده بودند و نگران اين بودند که نخبگانشان به خارج از کشور بروند يا در داخل باشند و بي تفاوت. بدتر اين که بي تفاوتي نسبت به نسل جوان که سرمايه هاي موثر جامعه هستند به وجود آمده بود. در چنين شرايطي شعار اعتدال بسيار خوب بود که جواب هم داد اما مهم ترين نکته تئوري اعتدال از حالا به بعد است که در آن افراط و تفريط پيش نيايد. توجه کنيد که ما 2 گفتمان اصولگرايي و اصلاح طلبي را پشت سر گذاشته ايم. اگر در جريان اصولگرايي افرادي نبودند که اين جريان را به اين صورت دربياورند که يکي از بزرگان بگويد سران اصولگرا به جاي اين که مردم را بفهمند تلاش مي کنند که فهم خودشان را بر مردم تحميل کنند. اين اقدام نتيجه جريان افراط بود.
در دوران اصلاحات هم اگر معني واقعي کلمه منظور نظر قرار مي گرفت که در فرهنگ ديني وجود داشت و مطالبه هم بود و افراطي پيش نمي آمد که شرايط ما با يک روش عقلاني توام با تدبير سال ها پيش از اين نهادينه مي شد.تصور من اين است که همه تلاش آقاي روحاني از لحاظ چيدمان نيرو همين است اما اين که شرايط و مقتضيات هم پاسخ مناسبي بدهد و افراد مختلف خودشان را بار نکنند بسيار مهم است. مثلا درباره همين موضوع معاونت پارلماني که نام من مطرح بود و عده اي تبريک مي گفتند من به روزنامه ها گفتم که آگهي تبريک درج نکنند چرا که من حکمي نداشتم. ما مي دانستيم که نظر آقاي دکتر روحاني براي اين معاونت آقاي انصاري است اما اگر آقاي انصاري قبل از راي اعتماد معرفي مي شد فضاي مجلس ملتهب مي شد.
حتي نام شما از خبر تلويزيون هم پخش شد.
البته آن خبر ساختگي بود.
پس چرا تکذيب نشد؟
تکذيب هم شد.هم خود من و هم آقاي صادق(مشاور رسانه اي رئيس جمهور) اين خبر را تکذيب کرد. حرف من اين است که اگر من هم بودم درارتباط با مجلس سعي مي کردم که کسي را معرفي کنم که مانند آقاي مجيد انصاري سابقه عضويت در مجلس خبرگان رهبري وسابقه معاونت حقوقي و پارلماني را داشته باشد، چندين دوره سابقه نمايندگي مردم در مجلس را داشته باشد و ... توانمندي هاي ايشان اصلا با من قابل قياس نيست و ايشان توانمندي بالايي دارند.
روايتي از شما منتشر شد که اگر من روز راي اعتماد در مجلس بودم براي آقاي نجفي راي اعتماد مي گرفتم.
آن روايت صدر و ذيلي داشت که برخي نخواندند. حرف من اين بود که نام من در ميان ميهمانان نهاد براي جلسه راي اعتماد نبود و آقاي خباز معرفي شده بود. البته من تلاش کردم که به صحن علني بروم. اگر در مجلس بودم هنگام راي گيري کافي بود سرم را برگردانم و به کساني که به صورت جدي مخالف بودند ندايي برسانم. من به عنوان اين که اين ناهماهنگي در دفتر رئيس جمهور پيش آمده آن را گفتم. به نظر من معرفي آقاي خباز خبط بزرگي بود و حتي برخي نمايندگان را تحريک کرد.
چه کسي اين ليست را اعلام کرده بود؟
دفتر رئيس جمهور معرفي مي کند که معمولا با امضاي معاون اول يا رئيس دفتر است. نکته ديگر اين است که برخي تلقي کردند که خباز معاون پارلماني خواهد بود. حتي به خود من زنگ زدند و گفتند که به جاي شما آقاي خباز آمده که من هم گفتم ايشان حکم ندارد. صحبت من اين است که حالا که آقاي مجيد انصاري انتخاب شده زير مجموعه کاري وي بايد از اصولگرايان باشند تا در مجلس اصولگرا به درستي بتوانند به وطيفه خود عمل کنند.
قرار است شما هم به آقاي انصاري کمک کنيد؟
من کمک فکري مي کنم. حتي تاکيد هم کرده ام که بايد مجلس اصولگرا منظور نظر باشد.
آقاي عسگري! در صحبت هاي شما به لحاظ مفهومي نوعي تناقض ديده مي شود. شما گفتيد آقاي روحاني واقف بود که اگر آقاي انصاري قبل از راي اعتماد معرفي شود فضاي مجلس را تحت تاثير قرار مي دهد. قاعدتاً همه چيز که راي اعتماد نيست و اين پايان کار نبود، پس چرا اکنون وي معرفي شده است؟
درست است که پايان کار نيست اما نقطه عطف بود.
نقطه عطف بود اما آقاي انصاري بايد با همين مجلس کار کند.
ببينيد! ما بايد فضا را تلطيف مي کرديم که اين پذيرش صورت بگيرد.
اين اتفاق افتاد؟
بله! مجلس و هيئت رئيسه وي را پذيرفت.
آيا جلساتي داشتيد؟
بحث اين است که آقاي لاريجاني از من حمايت مي کرد. حدود 200 نماينده از من حمايت مي کردند و محذور هم اين بود که من معرفي نخواهم شد. در اين شرايط بايد کاري مي کرديم که هم وزرا راي اعتماد بگيرند و هم شرايط براي فردي غير از من آماده شودکه اين فرد حتما اصلاح طلب خواهد بود. براي اين شرايط من حضور فعالي داشتم. جالب اين بود که آقاي علي مطهري به نفع آقاي انصاري مصاحبه کرد و برخي هم سخت گيري هايي که شايد قرار بود باشد را نکردند. البته من تصور مي کنم که مشکل حل نشده و ادامه کار به نوع فعاليت آقاي انصاري و چيدمان معاونت پارلماني بستگي دارد. خود آقاي انصاري به من گفت که وقتي آقاي روحاني موضوع را به وي گفته آقاي انصاري درباره من سوال کرده و رئيس جمهور هم گفته که آقاي عسگري «خودي است.» اين اتفاقات از روي اعتدال و عقلانيت بود و نبايد حمل بر سياسي کاري شود.
برخي بعد از معرفي کابينه اين طور گفتند که آقاي روحاني افراد را به لحاظ سياسي بالانس و يکي از اين جناح و يکي از آن جناح انتخاب مي کند.نه! خيلي ها اين تحليل ها را مطرح مي کنند اما من پاسخم اين است که شناخت من از آقاي روحاني غير از اين است. آقاي روحاني من و آقاي انصاري را به خوبي مي شناسد. بعد هم به من پيشنهاد دادند که زير مجموعه آقاي انصاري باشم اما من قبول نکردم. دليلش هم روشن است. حتي جاهاي ديگر را هم به من پيشنهاد دادند اما من نپذيرفتم. مثلا قائم مقامي يا معاونت ايثارگران را پيشنهاد کردند اما من نرفتم. حرف من اين است که من روحيه ستادي دارم و تفکرم آزاد است و چارچوب دولتي هم براي من مشکل ساز مي شود و هم بردي براي من ندارد. از اين گذشته از نظر چيدمان شايد تلقي شود که درصدي از اصلاح طلبان آمده اند که خب درست است؛ آمده اند. حقشان هم هست چون سبد راي آقاي روحاني از اصلاح طلبان است. درصدي هم از اصولگرايان آمده اند که اصلا به دکتر روحاني راي نداده اند.
در انتخاب آقاي رحماني فضلي هم خيلي ها گفتند که وي سهميه آقاي لاريجاني است تا بقيه وزرا راي بياورند.
نه! اين طور نبود. اين تحليل ها محفلي است. آقاي رحماني فضلي مدت ها جزو تيم آقاي روحاني بود. از زماني که جلسات عقلاي مجلس چهارم و پنجم تشکيل مي شد. زماني هم که وي در شوراي عالي امنيت ملي و صداو سيما بود خودش را نزد آقاي روحاني اثباتکرده بود. من هم تلاش کردم که 4 وزير از خراسان باشند که البته آقاي نجفي راي نياورد و آقاي شوشتري هم براي وزارت اطلاعات معرفي نشد. در دولت هم اصلاح طلب است هم اصولگرا اما افرادي که افراطي باشند حضور ندارند.
البته در ميان سرپرستاني که براي وزارتخانه ها معرفي شده اند اين جمله شايد درست نباشد. مثلا درباره آقاي توفيقي خيلي جنجال درست شده است.
ببينيد! برداشت من اين بود که براي مجلس اصولگرا بايد وزراي اصولگرا يا مستقل بدون حاشيه معرفي کنيم. همه تلاش هم همين بود. در عين حال کارگروه هايي که مباحث را دنبال ميکرد بحثهايي را پيش آورد. به نظر من اگر آقاي ميلي منفرد(وزير پيشنهادي علوم که راي اعتماد نگرفت) معرفي نمي شد بهتر بود. الان هم به دلايل عقلي به نظر من معرفي آقاي توفيقي مشکل درست مي کند. بنابراين چرا بايد معرفي شود. يکي از اقتضائات دولت تدبير و اميد و دولت عقلانيت آقاي روحاني اين است که در ارتباط با دانشگاه ازنيروهايي مانند آقاي عباسپور تهراني استفاده شود.
استدلال آن هايي که مي گويند بايد آقاي توفيقي معرفي شود چيست؟
البته کسي که معرفي مي کند حتما استدلال هايي دارد و من درصدي از آن را شايد مطلع باشم اما آن چه مسلم است حرف ما براي وزارت علوم آقاي عباسپور تهراني بود که 2 دوره رئيس کميسيون آموزش مجلس بود. آقاي عباسپور در ليست صداي ملت بود اما درعين حال سنتي هستند. الان هم چه بسا اين حرف ها گمانه زني باشد و در آخرين لحظه تغييراتي ايجاد شود. حرف من اين است که حالا که همراهي و تعامل دولت و مجلس ضرورت است و مجلس همراهي کرده و به 15 وزير راي اعتماد بالا داده است اين که درباره يک شخص مجلس يا دولت مته لاي خشخاش بگذارد چندان پسنديده حماسه سياسي مطلوب رهبر انقلاب نيست.ما بايد از اين فضاها به سرعت عبور کنيم و به اقتصاد که مهم ترين چالش کشور است برسيم.
حالا در اين شرايط به نظر شما مهم ترين آسيبي که دولت آقاي روحاني را تهديد مي کند چيست؟ ممکن است از درون باشد؟
يک اعتبار عقلايي باعث پيدايش اين دولت شده است و همين اعتبار عقلايي در دانشگاه ها، حوزه هاي علميه، مرجعيت ديني، خود آقا و ... به عنوان پشتوانه اين دولت حضور دارند و دولت بايد به گونه اي عمل کند که پشتيباني مردم را حاصل کند. بالاترين فلسفه حکومت رضايت مردم است و اگر نخبگان ناراحت شوند به صورت طبيعي به زير مجموعه خواهد رسيد. حرف من اين است که در ادامه کار يک بانک اطلاعاتي نيرو منظور نظر قرار بگيرد. من هم پيشنهادش را به آقاي دکتر روحاني به صورت مکتوب اعلام کرده ام، تا توانمندي نيروها پالايش شود تا اگر مثلا التزام نيروها به قانون و کارآمدي و ... اثبات نشده است آن فرد مدنظر نباشد و سياسي تصميم گيري نشود. البته برخي سياسي کاري ها به صورت طبيعي در هر دولتي وجود دارد که بايد حذف شود. به اين معنا که آقاي دکتر روحاني کارآمدي خود و کابينه را اثبات کند و در جايي هم که مشکلي وجود داشته است آن را مرد و مردانه و با صداقت اعلام کند چرا که بالاترين سرمايه هر سياستمدار صداقت اوست. نکته ديگر اين که الان مهم ترين چالش کشور چالش اقتصادي است که در اين موضوع هم بدون گشايش عرصه هاي اقتصادي بين المللي نبايد به آساني انتظار خروجي داشته باشيم. بسياري از دارايي هاي کشور بلوکه شده است و تا درباره تحريم هاي بانکي و ... گشايشي نباشد نمي توانيم دارايي هايي که داريم را وارد کشور کنيم و به حوزه توليد ببريم. دولت توانست با موفقيت از يک چالش که شکافت اجتماعي بود گذر کند اما درباره اقتصاد سازوکاري که مدنظر است بر جلوگيري از تورم، توليد و اشتغال و نيز بوجه بندي به شکل واقع بينانه استوار است. پس راه را به لحاظ روش ها درست مي رويم. آقاي روحاني پرونده هسته اي را از شوراي عالي امنيت ملي به وزارت خارجه برد. وقتي پرونده در شوراي عالي امنيت ملي باشد به صورت طبيعي روند امنيتي مي شود اما الان مباحث حقوقي، سياسي و فني مطرح مي شود. اين پيشنهاد آقاي روحاني بود و آقا هم تاييد کرده اند. در ديدار خبرگان هم آقا فرمودند که دولت تاکتيک هايي دارد که اجازه داده عمل شود.
آقاي عسگري! يکي از موضوعات حال حاضر درباره دولت اين است که دولت براي وعده هاي خودش زمان مطرح مي کند. مثل بحث 100 روز و... سوال اين است که وقتي نگاه دولت براي گشايش اقتصادي صرفا به نگاه مذاکرات هسته اي است استنباط اين مي شود که شايد قول و قرارهايي گذاشته شده که دولت اين چنين وعده مي دهد. شما تصور نمي کنيد که اين وعده ها پاشنه آشيل دولت خواهد بود.
اتفاقا اين شتاب هم براي همين است. مومن وقتي وعده اي داد بايد عمل کند. آقاي دکتر گفته اند که ما بعد از 100 روز گزارش مي دهيم از وضعيت اقتصادي...
البته گفتند که کمي هم تحول ايجاد مي شود.
من بارها شنيده ام که مي گويند گزارش مي دهند. بينيد! وقتي فضا فضايي است که 8 سال با وعده پيش رفته است...
ايراد هم اين بود که چرا آقاي روحاني همان فضا را ادامه مي دهد؟
آقاي روحاني قرار است در 100 روز گزارش بدهند. در بحث کشاورزي، اقتصاد توليدي، بانکي و ... هم تحولاتي شروع شده است.
ولي ما خودمان شنيديم که گفتند تغييراتي را مردم در پايان ۱۰۰ روز احساس مي کنند.