شکايت والدين از خوشگذراني پسرشان/فرزندي که مادرش را مي‌زد
چند روز گذشته يک پير مرد و پيرزن از دست فرزند خود به خاطر خوشگذراني و ضرب و شتم شکايت کردند.
به گزارش خبرنگار اجتماعي باشگاه خبرنگاران؛ يک پدر و مادر کهنسال پس از چندين سال آزار روحي و جسمي از دست فرزند خوشگذران خود، طاقتشان به سر آمد و از فرزند خود شکايت کردند.
ماموران کلانتري 119 مهرآباد جنوبي پس از شکايت با اجازه صاحب خانه وارد اتاق اين فرزند ناخلف شده و طي بررسي دريافتند که اين پسر خوشگذران يکي از سارقان به نام و متواري موتورسيکلت پايتخت است و چند ماهي به دليل ارتکاب سرقت‌هاي متعدد تحت تعقيب پليس آگاهي تهران است.
به همين منظور ماموران در کمين نشسته و در زمان بازگشت متهم به منزل وي را دستگير و به همراه اموال مکشوفه شامل چندين دستگاه موتورسيکلت خرد شده، به پايگاه پليس آگاهي انتقال دادند.
والدين اين سارق سابقه دار به خبرنگار ما گفت: پسرمان هرشب دير به منزل مي‌آمد. هميشه با چند نفر به زير زمين مي‌رفتند و درب را مي‌بستند و آنقدر سر و صدا مي‌کردند که حتي در مواقعي همسايه‌ها نيز بي‌خواب مي‌شدند.
مادر اين تبهکار درادامه افزود: اگر به پسرم اعتراض مي‌کردم مرا مورد ضرب و شتم قرار مي‌داد. البته چند بار قبل از اين هم قصد داشتم موضوع را به پليس بگويم ولي فرزندم هربار با چاقو ما را تهديد مي‌کرد که اگر به پيش پليس برويم بدون شک با چاقو ما را مي‌کشد. در نهايت به دليل اينکه از خوشگذراني و آزار پسرم خسته شده بوديم به کلانتري رفتيم و از وي شکايت کرديم.
ماموران کلانتري 119 مهرآباد جنوبي پس از شکايت با اجازه صاحب خانه وارد اتاق اين فرزند ناخلف شده و طي بررسي دريافتند که اين پسر خوشگذران يکي از سارقان به نام و متواري موتورسيکلت پايتخت است و چند ماهي به دليل ارتکاب سرقت‌هاي متعدد تحت تعقيب پليس آگاهي تهران است.
به همين منظور ماموران در کمين نشسته و در زمان بازگشت متهم به منزل وي را دستگير و به همراه اموال مکشوفه شامل چندين دستگاه موتورسيکلت خرد شده، به پايگاه پليس آگاهي انتقال دادند.
والدين اين سارق سابقه دار به خبرنگار ما گفت: پسرمان هرشب دير به منزل مي‌آمد. هميشه با چند نفر به زير زمين مي‌رفتند و درب را مي‌بستند و آنقدر سر و صدا مي‌کردند که حتي در مواقعي همسايه‌ها نيز بي‌خواب مي‌شدند.
مادر اين تبهکار درادامه افزود: اگر به پسرم اعتراض مي‌کردم مرا مورد ضرب و شتم قرار مي‌داد. البته چند بار قبل از اين هم قصد داشتم موضوع را به پليس بگويم ولي فرزندم هربار با چاقو ما را تهديد مي‌کرد که اگر به پيش پليس برويم بدون شک با چاقو ما را مي‌کشد. در نهايت به دليل اينکه از خوشگذراني و آزار پسرم خسته شده بوديم به کلانتري رفتيم و از وي شکايت کرديم.
