به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،پديده شوم و سياه طلاق که متأسفانه امروزه سايه سنگين خود را، بر سر بسياري از خانواده ها و به خصوص جوانان گسترده است، همواره با آسيب هاي زيادي همراه بوده است که از ابعاد مختلف فردي، خانوادگي و اجتماعي قابل بررسي است.
آن چه باعث تاسف است اين که گاه طلاق بر اساس دلايلي ساده و بي ارزش به وقوع مي پيوندد. اين امر جدا از اين که فشارهاي زيادي را به افراد، خانواده ها و اجتماع وارد مي کند، از ناآگاهي و بي توجهي زياد افراد نسبت به اين موضوع و پيامدهاي نامبارک آن حکايت دارد. در اين ميان همواره آسيب هاي طلاق دامن زنان را بيش از مردان مي گيرد.
به راستي زنان پس از تجربه طلاق با چه مسائلي گريبان گيرند؟ براي آن که اطلاعات و آگاهي بيشتري از آسيب هاي اين واقعه تلخ به دست آوريم به سراغ يکي از روان شناسان و مشاوران خانواده رفتيم و نظر او را در اين باره جويا شديم.
ترس از آيندهدکتر علي بني اسدي، روانشناس باليني، استاد دانشگاه و مشاور خانواده در يک تقسيم بندي کلي آسيب هاي طلاق را به دو بعد فردي و خانوادگي تقسيم کرد و درباره آسيب هاي فردي به خراسان گفت: اولين مسئله، ترس از آينده است. تصميم به پايان دادن به يک زندگي مشترک، کار ساده و بي اهميتي نيست، اين تصميم با احساس تأسف و سرزنش خود همراه است.
ترس از تنهايي پس از طلاق، احساسي است که زنان بيش از مردان ابراز مي کنند. اين ترس بيشتر ناشي از اين نگراني است که آيا شريک زندگي ديگري خواهند داشت؟ ترس از اين که نتوانند بدون يک مرد زندگي کنند و فرزندان خويش را به تنهايي اداره کنند و شغلي بيابند و از نظر مالي خود و فرزندانشان را اداره کنند.اين ترس ها ناشي از نگاه واقع بينانه در زندگي فردي و اجتماعي است.
احساس گناهاين استاد دانشگاه دومين آسيب فردي را احساس گناه دانست و افزود: گاهي زنان مطلقه با احساس گناه زيادي درباره متلاشي شدن خانواده دست به گريبان هستند. به اعتقاد برخي از صاحب نظران مهم ترين احساسي که پس از طلاق در پدر و مادري که متارکه کرده اند پديد مي آيد ، احساس گناه و خيانت نسبت به خوشبختي فرزندان است. به علاوه بيم از آينده اي مبهم براي خود و فرزندان، واکنش هاي گوناگوني را در آنان پديد مي آورد و اين وضعيت، احساس گناه را شدت مي بخشد.
مشکلات روحي و جسميروان شناس باليني از مشکلات روحي و جسمي، به عنوان سومين آسيب فردي طلاق ياد کرد و گفت: نبود همسر و تنهايي پس از طلاق موجب مي شود که بيشتر زنان پس از جدايي به ناراحتي هاي روحي و جسمي دچار شوند و همچنان نيازهاي عاطفي خود را در شوهر سابق خود جست وجو کنند.
کمبود معاشرت و تفريح ها به علت مسائل شهرنشيني در کلانشهرها، بر مشکلات عاطفي زن مي افزايد. البته مشکلات روحي پس از طلاق به مراتب بيش از صدمات جسماني آن است. زن مطلقه به علت نداشتن استقلال اجتماعي از پايگاه اجتماعي معيني برخوردار نيست و به خانواده پدر يا برادر وابسته است.
مشکل دوگانگي نقشمشاور خانواده در ادامه مشکل دوگانگي نقش را آسيب ديگري دانست که بر اثر طلاق به سراغ زنان مي آيد: زنان در ارتباط با فرزندان خود با دوگانگي نقش مواجه مي شوند و حضور نداشتن پدر، فرزندان را دچار مشکل مي کند. زن مطلقه براي فرزندانش هم بايد پدر باشد هم مادر و مرد نيز در صورتي که کودک با او زندگي کند، بايد هم نقش مادر و هم نقش پدر را بر عهده بگيرد.
مشکلات اقتصاديوي پنجمين آسيب را مشکلات اقتصادي مطرح کرد و افزود: يکي از مهم ترين مشکلات زنان پس از طلاق مسئله اقتصادي است. اين موضوع براي زنان کم سواد و فاقد مهارت به صورت حادتري جلوه مي کند. واکنش اعضاي خانواده نسبت به طلاق و جدايي مختلف است.
در برخي موارد آنان نگرانند که فردي که متارکه کرده، از نظر اقتصادي و مالي به آن ها وابسته شود. طلاق مي تواند وضعيت اقتصادي اجتماعي فرد مانند شغل او را نيز تحت تأثير قرار دهد. از ديگر مسائل و مشکلات زنان مطلقه، تهيه مسکن و مکاني براي زندگي است.
انزواي اجتماعيدايره آسيب هاي فردي طلاق براي زنان بسيار گسترده است، بني اسدي به انزوا و اختلال در هويت اجتماعي به عنوان آسيب ديگري پرداخت و گفت: طلاق شرايطي ايجاد مي کند که به کاهش نفوذ اجتماعي و حتي تضعيف برخي موقعيت ها و فرصت هاي اجتماعي فرد منجر مي شود.
در برخي مواقع رفتار جامعه با زنان مطلقه به گونه اي است که آن ها احساس مي کنند ديگر جايي در جامعه ندارند. فرد مطلقه نه در مقام يک مجرد است و نه در مقام يک متأهل. جامعه ما تعريف و جايگاه مناسبي را براي وي در نظر نمي گيرد و نگرش منفي نسبت به فرد مطلقه وجود دارد.
زنان مطلقه از گزند طعنه ها و نگاه هاي کنجکاوانه دوستان، اطرافيان و آشنايان در امان نيستند، به طور مثال بعضي معتقدند که حضور زن مطلقه در اتاق عقد ديگران خوش يمن نيست!
کاهش فرصت ها ي ازدواجمشاور خانواده کاهش فرصت هاي ازدواج براي زنان مطلقه را هم به فهرست اين آسيب ها اضافه کرد و در توضيح آن گفت: زنان مطلقه معمولاً نسبت به مرداني که متارکه کرده اند، کمتر ازدواج مجدد مي کنند. از جمله علل اجتماعي اين وضعيت، وجود فرزندان، سن زن و تمايل نداشتن مردان براي ازدواج با زن مطلقه است.
در فرهنگ ايراني زنان مطلقه براي ازدواج، از اعتبار کمتري برخوردارند و مردي که ازدواج نکرده است کمتر به سراغ آن ها مي رود و در اغلب موارد مرداني که زنان خود را از دست داده يا همسر خود را طلاق داده اند، به خواستگاري آن ها مي روند، در اين شرايط زن مطلقه ديگر نمي تواند آزادانه حق انتخاب داشته باشد و سطح توقعات او از طرف مقابل، بسيار تنزل مي کند و بسياري از شرايط ناگوار را به اجبار پذيرا مي شود؛ زيرا در غير اين صورت براي هميشه تنها خواهد ماند.
کاهش رضايت از زندگيوي آخرين آسيب فردي را کاهش رضايت از زندگي در زنان مطلقه دانست. به گفته وي پژوهشگران اثر متغيرهايي چون وضع ازدواج و سن را بر رضايت از زندگي مطالعه کرده اند. يکي از قوي ترين همبستگي هاي آماري، ميان رضايت از زندگي و وضع ازدواج بوده است و افراد مطلقه، کمترين ميزان رضايت را ابراز کرده اند.
اگر خانمها بتوانند از لحاظ مالي مستقل باشند مشكلشان كمتر است
البته در خيلي مواقع شوهر رضايت به طلاق نميدهد
ایرادی نداره من نه زنمو کتک زدم نه فحش دادم نه معتاد بودم منتها با 29 سال سنم مراعاتشو میکردم
هر چي كوتاه مي آييم پرروتر ميشن
اما برخورد غلط با یک مشکل اوضاع رو بیشتر خراب میکند .
یک زن میتواند خانه ای را آباد و یا ویران کند آنهم با رفتار و گفتار خود
مشکل خیلی از مردهای ایرانی همینه
هیچی نیستن تازه میخوان نه تنها ازشون انتقاد نشه بلکه براشون دست هم بزنیم...
مشکل اینجاست که دستورات اسلام تو این مملکت اجرا نمیشه
باور کنید تمام بدبختیا مال همین یه نکته ظریفه
زنان امروزی نمیخوان تابع شوهراشون باشن
زن باید زن باشه
مرد هم از مرد بودن لذت ببره