بر آنیم تا در این مجال، قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی را با نگاهی به انعکاس آن در ادبیات پارسی، پیشکش طالبان حق و جوینگان حقیقت کنیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
آیه 19-20 سوره یوسف
وَ جَاءتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلاَمٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿۱۹﴾ وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ ﴿۲۰﴾

و کاروانی آمد پس آب‌آور خود را فرستادند و دلوش را انداخت گفت مژده این یک پسر است و او را چون کالایی پنهان داشتند و خدا به آنچه می‌کردند دانا بود (۱۹) و او را به بهای ناچیزی چند درهم فروختند و در آن بی‌رغبت بودند (۲۰)

از سیاق سخن بر می آید که برادران به موقع می رسند و خبر می شوند و دعوی مالکیت می کنند که این غلام ما بوده است و اگر خواهید او را به شما می فروشیم.

آنها یوسف را به چند درهم ناچیز و معدود می فروشند و عجبا که خداوند در کار یوسف ایشان را به زاهدان که ترک دنیا می کنند تشبیه کرده است.

زهدی سخت ناپسند و دور از هر خیر و برکت که دامن آن زهد و پرهیز که در سخن عارفان آمده است اشاره به چنین زاهدی است که آدمی یوسف نازنین را که مقصود و معشوق جهان است به بهای اندکی که آن متاع دنیاست بفروشد و از آن چشم بپوشد و زهد ورزد:

فدای پیرهنِ چاکِ ماهرویان باد       هزار جامۀ تقوی و خرقۀ پرهیز

حافظ

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد     آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود

حافظ


در شهر ما نک احمقی خوش می فروشد یوسفی

باور نمیداری ز من بازار شو بازار شو

دیوان شمس

بیت زیر از بدایع مولاناست که در شعر پارسی در صنعت مراعات النظیر بی نظیر است:

آنکه چون شیر نجَست از صفتِ گرگیِ خویش        چشم آهو فکنِ یوسفِ کنعان چه کند

دیوان شمس

مولانا در مثنوی یوسف را به روح آدمیان و چاه را به دنیا و آن سقا را به مرگ تشبیه کرده است و گوید خوشتر است وقتی ما را از چاه عالم بر می کشند فرشتگان و ملائکه به شگفت آیند و زبان به ستایش بگشایند که: «یا بشری لنا غلام» و چنان نباشیم که اگر ما را از چاه برآورند بار دیگر با سر به قعر همین چاه پرتاب کنند.

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار