مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،آیه ۳ سوره یوسف
نَحْنُ
نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ
وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ
|
ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که
به تو وحی کردیم بر تو حکایت میکنیم و تو قطعا پیش از آن از بیخبران بودی
غیر از عشق، قصه یوسف داستان زیبایی و تاثیر شگرف آن در دلهای آدمیان است.
اولا آن یوسف صاحب جمال را در مصر هیچ کس استطاعت خرید ندارد مگر پادشاه مصر و آن پادشاه نیز وقتی آن غلام صاحب جمال را ابتیاع میکند در چهره او آثار پادشاهی و شکوه الهی را میبیند و به همسرش میگوید که او را بسیار گرامی دار و جایی عزیز بر وی مقرر کن و زلیخا ظاهرا با خود گفته است چه جایی عزیزتر از دل که او را آنجا خواهم نهاد.
جای زیبایی در دل است و آنچه در بیرون ظاهر میشود نشان اشتیاق اعضای دیگر در مشارکت با این عشق است.
زلیخا بنا بر روایات اسلامی خوابی از پیش دیده بود که یوسف رخی به خانه وی خواهد آمد. و همچنان در انتظار او بود چنانکه وقتی به خانه وارد شد گویی آشنای دیرینه اوست.

زلیخا بارها با این عشق کشتی گرفتی اما پیوسته مغلوب شدی تا آن واقعه برهان ربّ پیش میآید و یوسف از میدان میگریزد و آشوب جمال در شهر میپیچد چنانکه زنان مصری که رمز انسانهای حساس نسبت به زیبایی هستند همه خبر میشوند و زلیخا را بر میانگیزند تا مهمانی ترتیب دهد و یوسف را به ایشان بنماید و در آن صحنه نمایش یوسف از نظر بیانِ تاثیرِ زیبایی در نقطه اوج است.
وقتی یوسف از پرده بیرون میآید زنان مصر آن چنان مست جمال یوسف میشوند که به کلی خود را در میبازند.
دست هایشان را میبرند و دردی احساس نمیکنند مگر درد عشق که که فریاد ایشان را بر میآورد که آوای تکبیر و سبحان الله بلند کنند و بگویند حاش لِلَّه که آدمی هرگز بدین حسن و جمال نباشد بلکه این ملکی با کرامت است که بر ما ظاهر شده است و به قول سعدی:
من آدمی به جمالت ندیدم و نشنیدم اگر گِلی به حقیقت عجینِ آبِ حیاتی
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید