شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،
وقتي به خانه اش مي رفتم، موقع برگشت مرا تا پله هاي هواپيما همراهي مي کرد و سپس به محل کارش که در ميدان توپخانه بود، مي رفت. وقت اذان، سجاده را پهن مي کرد، کفش هايم را جفت مي کرد، رختخوابم را پهن و جمع مي کرد. يک وقتي در ماه مبارک رمضان زنگ زد که: "مادر! خانم من تنهاست و من براي مأموريت بايد به جبهه بروم. "گفتم: "روزه ام را چه کنم؟ " گفت: "کاري مي کنم جوري راه بيفتيد که باطل نشود. " يا يک موقعي خسته بود و لباس هايش مانده بود و من شستم. وقتي متوجه شد، گفت که ديگر اجازه ندهند من دست به سياه و سفيد بزنم و گرنه ناراحت مي شود.
خاطراتي از شهيد علي صياد شيرازي
برگرفته از کتاب صياد به روايت مادرش
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار