بیشتر مردمان دراین شک و تردید به سر میبرند که آیا به راستی ما بعد از مرگ بار دیگر زندگی مییابیم و نگرانند که چگونه خداوند استخوانهای پوسیده ما را بار دیگر جان میبخشد.
و از آن سو خداوند در غفلت ما در اعجاب است که چگونه در این شک و تردید داریم در حالی که ما بارها مردهایم و زنده شدهایم و مرحله به مرحله از خاک تا نطفه و از نطفه تا جنین و از جنین تا کودک نوزاد و از آنجا تا نوجوانی و قدرت و شکوفایی قدم به قدم پیش آمدهایم و هر بار با هر مرگی به حیاتی تازه رسیدهایم.
آری آن جسم خاک میشود و غبارش به آسمان میرود اما به قول نظامی:
وقت بیاید که روارو زنند سکه ما بر درمی نو زنند
تازه کنند این گُلِ افکنده را باز هم آرند پراکنده را
گر مرگ رسد چرا هراسم کان راهِ به توست میشناسم
از خوردگهی به خوابگاهی وز خوابگهی به تختِ شاهی
خوابی که به سوی توست راهش گردن نکشم ز خوابگاهش
نظامی
یکی از شگفتترین حوادث داستان این است که در مرحله خاصی مشاهده میکنیم که جنین انسان و اسب و گاو و گوسفند شکل واحدی پیدا میکنند و از آنجا هریک به سوی تکامل خویش سیر میکنند.
این همان حرکت جوهری است از هیولا یعنی قابلیت به طرف کاملترین صورت که عقلها از حیرت آن مدهوش میمانند و هیچ برهانی قاطع و روشن تر از آن نیست بر اینکه دستی لطیف و خبیر و علیم و هنرمندو نقاش و مجسمه ساز و معماری عظیم در پشت این تکامل جهانی حضور دارد.
و راست گفت «وُردزوُرث» که هزاران هزار فرشته ما را از جهان غیب تا تولد همراهی میکنند و دامن دراز شکوهمند این شاهزاده عالم را هزاران ساقدوش به دست گرفتهاند وبدین تماشا خانه آوردهاند.