به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از واشنگتن پست، اوایل
سال 2011 و در بحبوحه تحولات سياسي در جهان عرب و بخصوص در میان کشورهای
دیکتاتوری قدیمی عربی که کمابیش مورد حمایت عمومی ایالات متحده نیز قرار
گرفت، دولت اوباما یک پایگاه سری هواپیماهای بدون سرنشین خود را در یکی از
قدیمی ترین کشورهای دیکتاتوری منطقه بازگشایی کرد.
سپتامبر
همان سال یکی از این پرنده های همین پایگاه، از زمین به هوا خاست و در یمن
یک شهروند آمریکائی یمنی الاصل به نام انور الاولاکی را ترور کرد.
پادشاهی
عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا دهه هاست علیرغم فراز ونشیب های
بسیار ، روابطی تنگانگ و نسبتاً گرم با هم داشته اند . وجوه مشترک این
ارتباط تنگاتنگ ، نفت ، مبارزه با تروریسم والبته دشمنی با ایران بوده
است.
وجود
این پایگاه سری که مخصوصاً پرنده های بدون سرنشین آمریکا است عصر روز سه
شنبه گذشته فاش شد . این پایگاه شاید محور اصلی دوستی این دو کشور نباشد
اما علیرغم فشارهای ژئوپلتیک و ایدئولوژیک دو کشور که ممکن است باعث جدایی
آنها از هم شود ، نشان دهنده اوج رابطه این دو کشور است .
رابطه
ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی ، با نفت شروع شد و با حمله و اشغال
اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان ، عمق یافت . حمله ای که هم به ریاض و هم
به واشنگتن بهانه ای داد تا از مجاهدین افغانی حمایت کنند .
جالب
اینجاست که در نوامبر همان سال (1979) عربستان سعودی عملیات خود علیه
افراطیون را شروع کرد و آنها را با شدت عمل فاجعه باری سرکوب کرد .
با
اینکه ایالات متحده آمریکا تنها چندی بعد به این مبارزه پیوست اما هر دو
کشور با تمام تفاوت هایی که در تاکتیک هایشان وجود داشت ، (باتوجه به سرعت و
شدت عمل سعودیها در فرونشاندن فوری حمله افراطیون و یافتن هم پیمانی برای
این کار) به طور نزدیک با هم علیه گروههایی مثل القاعده و مخصوصاً شخص
اسامه بن لادن همکاری کردند.
زمانی
که صدام در سال 1990 به کویت حمله کرد و آمریکا نیز برای آزادی کویت از
اشغال ارتش صدام به عربستان نیرو اعزام کرد ، روابط این دو کشور وارد مرحله
بحرانی شد . "استیو کول" در کتاب جنگ ارواح (برنده جایزه پولیتزر) می گوید
: چرا که برای بسیاری از سعودی ها حمله عراق به کویت و همچنین ورود صدها
هزار سرباز آمریکائی به عربستان برای حفاظت از این پادشاهی ، افسانه
استقلال عربستان را به باد فنا داد و از اینجا بود که بحث ها بر سر مشروعیت
حکومت سعودی آغاز شد .
بحث
داخلی سعودی در این مورد با وجود سربازان آمریکايی در خاک این کشور ادامه
داشت . به طوریکه یک شیخ سعودی در آن زمان در یک نوار کاست که در سرتاسر
کشور پخش شد می گفت این حمله تنها علیه عراق نیست بلکه حمله علیه اسلام است
.
کول
می گوید: یک مورد ویژه در مورد نواری بود که تحت عنوان" آمریکائی که من
دیدم" توسط یک واعظ اسلامگرا در کل کشور پخش شد. او در این نوار ایالات
متحده آمریکا را ملتی وحشی خواند که به عنوان غذا ، کثافت و نجاست می خورند
. او دراین نوار خواهان یک نظام دمکراتیک شد . اینجا بود که جنبش ضد
آمریکائی به جنبش ضد سلطنت تبدیل شد.
با
اینکه رهبران پادشاهی عربستان همچنان به عنوان طرفدار آمریکا شناخته می
شدند اما در درون جامعه سعودی، اسلام گراها و گروه های ضد غربی ، گوی سبقت
را در این میانه بردند . این تناقض همچنان در جامعه عربستان باقی مانده است
. اما این تناقض بین جامعه و حکومت عربستان، با همه خطراتی که برای رهبران
این کشور داشت باعث شد آنها بیشتر به آمریکا نزدیک بشوند.
براساس
نوشته کول ، دیپلمات های آمریکائی بارها به اعضای خانواده پادشاهی عربستان
هشدار دادند که حکومتشان می تواند توسط افراطیون تهدید شود. خانواده
پادشاهی عربستان این نظر را پذیرفتند و شروع کردند به همکاری با افراطیون
در صدور عقاید وهابی افراطی آنان به کشورهای مسلمان منطقه و جهان که البته
با پول نفت حمایت می شد . این کار آنان باعث شیوع موجی از افراطی گری از
شمال آفریقا تا آسیای مرکزی شد . البته این سیاست بعضی اوقات نتیجه ای
دلخواه نداشت . به ویژه در مورد بعضی از افراطیون دم دمی مزاج مثل بن لادن
که باعث اخراج او از عربستان شد؛ چرا که او همواره از وابستگی سران سعودی
به آمریکا انتقاد می کرد.
چند
سال بعد و درسال 1996 ، جان برنان در راس هیئتی از سیا وارد عربستان شد تا
همکاری های مشترک دو کشور در حوزه ضد تروریسم را هرچه بیشتر و گسترده تر
کند . گفته می شود که جان برنان شخصاً در مورد پایگاه سری پرنده های بدون
سرنشین با مقامات سعودی مذاکره کرده است .
به
نظر می رسد این همکاری بعد از سال 2001 عمیقتر شد اما به خاطر بروز بيداري
اسلامي از سال 2011 ، دوباره کمرنگ شد . پادشاهی عربستان که خود آزادی های
مدنی و حقوق سیاسی را نادیده می گیرد به شدت به این خیزش ها بدبین است .
تلاش عمومی ایالات متحده آمریکا برای حمایت از تظاهرکنندگان جهان عرب و
فشار این کشور بر روی دیکتاتورهای عربی برای انجام اصلاحات ، با تعجب
خانواده پادشاهی سعودی روبرو شده است . این تنها به دلیل ترس این خانواده
از شورش عمومی نیست بلکه به خاطر این است که عربستان می ترسد نفوذش را در
منطقه از دست بدهد .
یکی
از چالش های دو کشور در منطقه ، بحرین است . ملتی با اکثریتی شیعه مذهب در
خلیج فارس ، که تحت سلطه حکومتی خانوادگی و سنی مذهب است که اتفاقاً هم با
ریاض و هم با واشنگتن روابط خوبی دارد .
واشنگتن
به طرز معناداری در مقابل جنبش مردمي بحرین و همچنین رفتار حکومت این کشور
در زندانی کردن فعالان سیاسی بحرین سکوت کرده است . به نظر می رسد چندین
دلیل برای این سکوت وجود دارد . مهمترین دلیل این است که پایگاه دریایی
آمریکا در بحرین است ، البته بعضی از کارشناسان می گویند این پایگاه در
واقع در ساحل عربستان است . در سال 2011 ارتش عربستان برای مقابله با
تظاهرات مسالمت آمیز مردم بحرین به خاک این کشور وارد شد.
چیزی
که بعد از دو سال از راه اندازی سری پایگاه هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا
در عربستان مهمتر از خود این اتفاق است ، روابط بسیار نزدیک بین این دو
کشوراست . با این حال اوباما از رسانه های آمریکا خواسته است که خبری از
این پایگاه منتشر نکنند زیرا براساس اطلاعات واشینگتن پست ، اوباما معتقد
است این خبر باعث می شود روابط آمریکا و عربستان و همکاری های ضد تروریستی
آنها ضربه بخورد .
حکومت
سعودی درواقع فکر می کند این پایگاه کشورش را امن تر می کند . اما این
نگرانی وجود دارد که با فهمیدن افکار عمومی کشور ، شرایط وخیم شود . این
شرایط دقیقاً مثل سال 1991 و 2003 است که در آن ارتش آمریکا خاک عربستان را
برای دفع حمله صدام به کویت و همچنین سرنگونی دیکتاتور عراق اشغال کرد.
ایالات
متحده آمریکا با یک تناقض درونی و جدی روبرو است . از یک طرف از جنبش های
مردمی ضد دیکتاتوری منطقه حمایت می کند و از طرف دیگر با حکومتهای
دیکتاتوری که همان مردم را سرکوب می کنند ، همکاری نزدیک دارد.
بسیاری
از تحلیلگران مثل کول شک دارند که آمریکا و عربستان تا مدت زیادی بتوانند
با وجود چنین تناقضی به همکاری نزدیک ادامه دهند . اما به نظر می رسد تا
وقتی پرنده های سیا از خاک عربستان پرواز می کنند ، هر دو کشور علیرغم
انتقادها و تناقض ها به همکاری ادامه می دهند.