ديونيسيوس يکي از جباران خونخوار شهر سيراکوس يونان بود. شهرت او در جباري، مرزهاي زمان و مکان را در نورديده بود. روزي از روزها، آريستيپ، يکي از فرزانگان کهن يونان، به پيشگاهش رفت و از او تقاضايي کرد. اما کوگوش شنوايي که خواسته اش را اجابت کند! آريستيپ که مستاصل شده بود چاره اي نديد جز آن که جلوي سيراکوس زانو زند و پاهاي آن جبار را بوسه باران کند. پس از اين کارها، خواسته اش در دم اجابت شد. بر خاست و پي کار خود رفت. بعدها دوستانش او را به خاطر اين کار ذليلانه و ناپسند به باد سرزنش گرفتند. آريستيپ جواب داد: من چه گناهي دارم که گوش هاي ديونيسيوس در پاهاي اوست؟
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید