طی سال‌های دهه 1990، مشکل جدیدی از تعامل در روابط واحدهای سیاسی ایجاد شد و کشورهای جهان غرب در فضای بدون تهدید قرار گرفتند، اتحاد شوروی موقعیت استراتژیک خود را از دست داد و به موازات این امر شاهد ظهور جلوه‌هایی از مقاومت در کشورهای پیرامونی بودیم.

به گزارش خبرنگار سياست خارجي باشگاه خبرنگاران، ابراهیم متقی طي يادداشتي به بررسي ابعاد مختلف تروريسم پرداخته که در ذيل متن آن آمده است:

رويارويي کشورهاي غربي در عصر معاصر با جهان اسلام، نيازمند بهره‌گيري از قالب‌هاي گفتماني است، به طوري کلي هرگونه تعارض و رويارويي ژئوپلتيکي، ايدئولوژي و استراتژيک نيازمند جلوه‌هايي از گفتمان سازي است.

در سال‌هاي بعد از جنگ سرد، اگرچه عده‌اي اعتقاد دارند که يکسان دانستن اسلام با تروريسم به تصويري که از مسلمانان در ايالات متحده و اروپا وجود دارد، آسيب وارد نموده و مانع از اتخاذ يک سياست ساز گرايانه نسبت به اسلام گرايان شده است؛ اما واقعيت‌هاي موجود بيانگر آن است که تعارض گرايي به عنوان وجه مسلط رفتار سياسي از سوي سياست‌گذاران ايالات متحده محسوب مي‌شود که اين امر را مي‌توان اولين گام در رفتار سياسي و استراتژيک جهان غرب دانست.

نظريه پردازان همواره تاکيد کرده‌اند که براي مقابله با واحدهاي سياسي،‌ قبل از رويارويي نظامي بايد به جدال اعتباري مبادرت ورزيد، اين امر هم اکنون به مفهوم عمليات رواني محسوب شده و بيانگر تلاش سازمان يافته‌اي مي‌باشد که اعتبار، مطلوبيت و جايگاه بازيگران جهان اسلام را با ابهام روبه‌رو مي‌سازد.

 شواهد موجود نشان مي‌دهد که تروريسم به عنوان نمادي از گفتمان سياسي و امنيتي محسوب مي‌شود، براي آن‌که هرگونه رويارويي سياسي و استراتژيک توجيه شود، قالب‌هاي گفتماني براي تبيين تعارض توليد مي‌شود.

رسانه‌ها، ابزارهاي اصلي عمليات رواني را تشکيل مي‌دهند، رسانه‌هاي خبري و تحليلي جهان غرب،‌ از زبده‌ترين کارشناسان براي انتقال مفاهيم بهره مي‌گيرند.

 آنها وظيفه دارند تا ذهنيت و نگرش جامعه غربي را براساس اهداف استراتژيک سازماندهي کنند، با توجه به چنين کار کردي، نظر سنجي‌هاي مختلف در دهه 1990 نشان مي‌دهد که تلقي آمريکايي‌ها از اسلام و مسلمانان،‌ شديدا از آخرين عناوين مهم خبري رسانه‌ها، به‌ويژه نظرات و احساسات آنها درباره تروريسم متاثر است.

اين امر نشان مي‌دهد که گروه‌هاي محافظه‌کار آمريکا به موازات مجموعه‌هاي مقابله گراي اروپايي تروريسم را به عنوان يکي از قالب‌هاي ادراکي و گفتماني تبديل نموده‌اند که امکان تطبيق آن با گروه‌هاي اسلام گرا وجود دارد.

 اين رويکرد بعد از فروپاشي اتحاد شوروي شکل گرفت، چنين رويکردي به ساير کشورهاي اروپايي نيز منتقل گرديده است.

 گروه‌هاي راست گرا در جهان غرب داراي نگرش نسبتا يکساني در مورد اسلام گرايان مي‌باشند، هدف عمومي آن را بايد از بين بردن جايگاه اجتماعي و موفقيت بين المللي اسلام گرايان مي‌باشند.

 هدف عمومي جدال‌هاي کلامي به گونه‌اي طراحي شده است که پيامد هرگونه مفهوم سياسي و رسانه‌اي در کنش‌هاي اجتماعي و رفتار استراتژيک خصمانه بازتوليد مي‌شود.

 بنابراين مترادف دانستن مسلمانان و گروه‌هاي اسلام گرا با تروريسم را مي‌توان کنش برنامه‌ريزي شده‌اي دانست که اعتراض اجتماعي عليه زمامداران را در جهان غرب به حداقل برساند.


1- دشمن نمائي جهان اسلام توسط غرب


دشمن سازي اولين گام براي آن است که رويارويي با جهان اسلام سازماندهي شود، جلوه‌هاي متفاوتي از اين دشمن سازي را مي‌توان در مطبوعات، رسانه‌ها و مباني تئوريک ارائه شده توسط کشورهاي غربي مشاهده نمود.

اين اقدام را بايد جلوه‌اي از دشمن سازي دانست، اگر شهروندان و نخبگان غربي نسبت به وجود دشمن جديدي واقف گردند و آن را به عنوان تهديدي امنيتي تلقي کنند، طبيعي است که جهان ترغب هرگونه حادثه‌اي را بازسازي و مسئوليت انجام آن را متوجه اسلام گرايان کند.

 به طور مثال، نظر سنجي صورت گرفته در روزهاي پس از بمب‌گذاري در اوکلاهماسيتي نشان مي‌دهد نگرش منفي آمريکايي‌ها نسبت به مسلمانان به طور چشمگيري افزايش يافته است.

 اين امر را مي‌توان انعکاس استراتژي گروه‌هاي رسانه‌اي، مطبوعات و استراتژيست‌هاي جهان غرب براي دشمن سازي تلقي کرد، دشمن سازي نيز اقدامي براي ساده سازي امور تلقي مي‌شود.

در دوران موجود، جهان غرب با تهديدات درون ساختاري گسترده‌اي روبه رو مي‌باشد، بحران‌هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي، زمينه را براي ايجاد تهديدات نوظهور در جهان غرب فراهم کرده است.

شواهد نشان مي‌دهد که رسانه‌اي غربي از گروه‌ها و کشورهاي اسلامي به عنوان محور اصلي تعارض نام مي‌برند. بنابراين آنان را به عنوان عنصر نامطلوب تلقي کرده و در هر زماني که ضرورت امنيتي فراهم مي‌شود، به جدال و رويارويي با آنها مبادرت مي‌کنند.

تکرار چنين الگويي و همچنين عدم واکنش موثر و سازمان يافته جهان اسلام در برابر اقدامات رسانه‌اي و جنگ رواني جهان غرب از جمله مواردي است که زمينه ساز ستيزش و رويارويي است.

 دستورالعمل اجرايي اوباما در ژانويه 2010 را مي‌توان نمادي از تداوم دشمن سازي جهان اسلام براي کشورهاي غربي در فضاي رقابت‌هاي پر دامنه استراتژيک دانست.

 هم اکنون جهان غرب توانسته است ادبياتي را توليد نمايد که تروريسم،‌ بازتاب تحرک سياسي و هويت يابي جهان اسلام باشد، اين امر اسلام گرايي هويتي را تحت تاثير قرار مي‌دهد.


2- رهيافت‌هاي متعارض درباره تروريسم


نشانه‌هاي مختلفي در ارتباط با تروريسم وجود دارد، نظريه پردازان جهان غرب، اصلي‌ترين شاخص آن را نقد سياسي- هويتي جهان غرب مي‌دانند.

 البته آنان بر اين اعتقادند که اين امر از طريق معارض و خشونت منعکس مي‌گردد، تروريسم سياستي است که هدف از آن مرعوب ساختن کساني است که اين سياست بر ضد آنها اتخاذ شده است به کارگيري روش‌هاي ايجاد ترس، واقعيت ترور کردن يا شرايط ترور شدن است.

درباره عمل شکل گيري تروريسم، قالب‌هاي معنايي و محتوايي بسيار زيادي وجود دارد، هر يک از مولفه‌هاي بخشي از ساختار جدال‌گراي تروريسم را منعکس مي‌سازد.

در اين ارتباط، سه رهيافت ارائه شده از اعتبار بيشتري برخوردارند، مسلما اين تعريف ناقص است؛ زيرا هرگز آنچه را که ترور واقعا مستلزم آن است يا شرايطي را که در آن از ترور براي ايجاد ترس استفاده مي‌شود، به دست نمي‌دهد.

شريف بيسوني، تعريفي جامع از تروريسم دارد: «رفتار اجبار آميز فردي يا دسته جمعي با به کارگيري استراتژي‌هاي خشونت آميخته با ارعاب که در برگيرنده يک عنصر بين المللي يا هدف گيري شده بر ضد يک آماج تحت حمايت بين المللي است و هدف از آن رسيدن به نتيجه‌اي قدرت طلبانه است.

چنين رفتاري در موارد زير در برگيرنده يک عنصر بين المللي است: مرتکب و قرباني، شهروندان دولت‌هاي مختلف باشند؛ و همه يا بخشي از اين رفتار در بيش از يک کشور انجام شود.»

از سوي ديگر، سازمان ملل متحد نيز براساس تعاريف تروريسم اسطوره‌اي، تروريسم جهاني شده و تروريسم ناشي از بحران معنا در کشورهاي در حال توسعه مبادرت به توليد ادبيات سياسي براي ايجاد تعادل در روند جدايي گرايي عليه گروه‌هاي اسلامي نموده است.

 اساس همه تلاش‌هاي اوليه سازمان ملل براي برخورد با مشکلات تروريسم را بحث بر سر اين مساله تشکيل داده است که آيا مفهوم تروريسم رابايد و مي‌توان تعريف کرد.

از سويي، کساني مدعي بودند که نمي‌توان بدون توافق بر سر اينکه به راستي چه رفتاري ممنوع است، واکنش‌هاي هنجاري در قبال رفتارهاي ممنوع را پي ريخت، به‌ويژه چه نوع کاربرد زور، توسط چه کسي و در چه شرايطي را بايد «تروريسم» دانست تا نتايج حقوقي معيني بر آن مترتب باشد.

تا کنون در چندين مرحله تلاش شده است تا توافق جمعي کشورهاي براي ارائه تحليل دقيقي از تروريسم و نمادهاي آن ارائه شود؛ اما تفاوت در نگرش و رهيافت کشورها در عصر جديد مانع از دستيابي به قالب مفهومي مشترکي گرديده است.

 از اين گزارش که در سال 1989 تسليم گرديد، روشن است که مشکلات تعريف تروريسم با وجود بهبود وضعيت روابط غرب- شرق از ميان نرفته است و اختلاف نظر در مورد فايده يا بي فايدگي تعريف تروريسم هم‌چنان به جاي خود باقي است.

 اين تلاش‌ها، در سال‌ها بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 نيز انجام پذيرفت؛ اما تاکنون تعريف دقيقي از تروريسم مورد پذيرش قرار نگرفته است.

ادامه دارد...

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار