وقتی باراک اوباما دور اول ریاست جمهوری اش را شروع کرد، استدلال من آن زمان این بود که ما در رابطه با سیاست خارجی،نباید انتظار زیادی از وی داشته باشیم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ؛ به نقل از فارن پالیسی، استیون والت نوشت: وقتی باراک اوباما دور اول ریاست جمهوری اش را شروع کرد، استدلال من آن زمان این بود که ما در رابطه با سیاست خارجی،نباید انتظار زیادی از وی داشته باشیم.ولی کاملاً مطمئن بودم که عملکرد وی از رئیس جمهور قبلی بهتر خواهد بود،البته بیان این موضوع سخت بود.با توجه به مشکلات اقتصادی که وی از جورج دبلیو بوش به ارث برده بود،من فکر می کردم که در درجه ی اول بر روی مسائل داخلی تمرکز خواهد کرد بعد به مسائل بین المللی توجه خواهد کرد.

این دو موضوع به طور مساوی اهمیت داشتند.من فکر نمی کنم که در فضای سیاست خارجی با مسائل کم اهمیتی روبه رو باشیم.به عبارت دیگر، مسائل قابل توجهی وجود داشت که امکان دستیابی به موفقیت معنی دار را دشوار می کرد.همچنین من نگران این موضوع هم بودم که تیم اوباما به دنبال حل همزمان چند مشکل خیلی بزرگ  مانند صلح خاورمیانه، افغانستان، امنیت هسته ای، تغییرات آب وهوایی و غیره است و قادر نبودند که هرکدام را با استفاده از مورد دیگر حل کنند و این دقیقاً آن چیزی بود که اتفاق افتاد.

اوباما ما را از عراق خارج کرد،البته، این صرفاً پیروی از جدول زمانی بوش بود، به همین دلیل سخت است که آن را یک موفقیت در سیاست خارجی به حساب بیاوریم.او همچنین اسامه بن لادن را گرفت و این یک دستاورد لذت بخش بود اما یک اتفاق که بازی را عوض کرده باشد، محسوب نمی شود. و اختصاص توجه بیشتر به آسیا،یک اقدام مشهود بود، اگر چه تلاش برای برای یک ائتلاف منسجم تر از متحدان آسیایی، در حالی که موجب افزایش تنش با چین نشود،سخت تر از آن است که ما انتظار داریم و به وضوح روشن است که آنها کوتاه نخواهند آمد.

مسائل مهم دیگری هم وجود داشت، ایران، اسرائیل –  فلسطین، افغانستان، تغییرات آب و هوایی، که در بهترین شرایط به آسانی قابل حل نخواهند بود.این ها نشانه ی خوبی است برای این که اوباما هرکدام از این مسائل را نتوانسته خوب اداره کند.مطمئناً در هر چهار مورد شرایط بدتر خواهد شد و تا چهار سال آینده هیچ کدام از آنها به عنوان یک پیروزی استراتژیک مطرح نخواهند شد.

درباره ایران، اوباما با یک فشار بی امان برای حل و فصل مسئله ی هسته ای رو به رو است، اما سال هاست که ایران به اشتباه، به عنوان بزرگترین تهدید از زمان آلمان نازی معرفی شده است.اوباما خواستار امتیازاتی شد که ایران تا حدودی آنها را رد کرد.این یک معامله ی آشکار بود که تا به حال مطرح شده است (ایران اجازه ی غنی سازی محدود را خواهد داشت اگر پروتکل الحاقی ان پی تی را اجرا کند، در آن صورت غرب هم تحریم های اقتصادی را بر می دارد) اما هر معامله ای که تسلیم مطلق ایران در آن نباشد، از سوی اسرائیل به عنوان مماشات، در نظر گرفته می شود و اسرائیل و لابی آنها در ایالات متحده و دیگر جنگ طلبان خواستار حمله به ایران خواهند بود.فرض می کنیم که اوباما در برابر فشارها برای راه اندازی یک جنگ پیش گیرانه مقاومت کند،در آن صورت، زمانی که در ژانویه 2017 ، کاخ سفید را ترک کند،این مشکل همچنان باقی خواهد ماند.

برخی از مردم فکر می کنند که دوره ی دوم اوباما، فرصتی برای فشار بیشتر در رابطه با راه حل دو دولت میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها خواهد بود.خوب آنها در یک دنیای رؤیایی زندگی می کنند.این درست است که اوباما دیگر نگران انتخاب مجدد نیست، اما شرایط سیاسی در اسرائیل، فلسطین و منطقه به سختی مساعد است.اوباما نمی خواهد یا نمی تواند فشار بیشتری برای به وجود آمدن یک توافق احتمالی وارد کند.پس چرا زمان و سرمایه ی سیاسی را برای آن هدر بدهیم؟ ما در این رابطه نشست بی معنی و اشتباه آناپولیس را که در دور دوم دولت بوش برگزار شد، مشاهده می کنیم که هیچ فردی با یک آی کیو سه رقمی، دیگر این چنین اقداماتی را تکرار نمی کند.ما به سرعت به سمت راه حل یک دولت رفتیم و جانشین اوباما متوجه خواهد شد که چگونه سیاست خارجی ایالات متحده به سمت نابودی راه حل دو دولت رفته است.

ایالات متحده چه قبل، یا بعد از برنامه ی زمان بندی، از افغانستان خارج می شود و اوباما و هم پیمانانش در یک چرخش، از آن به عنوان دستاورد بزرگ یاد خواهند کرد.البته این طور نیست.سرنوشت افغانستان توسط افغان ها رقم خواهد خورد – با کمک همسایگان ذینفع –  و حدس من این است که به این راحتی نخواهد بود.اما این موردی است که مهم نیست ما چه کاری انجام داده ایم، با توجه به این که مشکل ذاتی مهندسی اجتماعی در مقیاس بزرگ، در جوامع عمیقاً تقسیم شده،مسئله ای است که ما آن را متوجه نمی شویم.این خبر خوبی برای افغان ها نیست اما اکثر آمریکایی ها به آسانی، اهمیتی برای این مسئله قائل نیستند.

انتظار نمی رود که حرکتی بزرگ یا پیشرفتی مهم در رابطه با محیط زیست انجام شود، درحالی که تغییرات آب و هوایی واقعی است و عواقب مهیبی تا 50 یا 100 سال آینده دارد.اوباما از زمان نشست کپنهاگ، توجه کمی به این مسئله داشته و رئیس محیط زیست هم استعفا داده است.مسئله ی محیط زیست یک مشکل مهم است که عواملی از جمله تعداد بازیگران، دیدگاه های متفاوت کشورهای مهمی مانند چین و هند و این واقعیت که رهبران امروز، همیشه می توانند مشکل را به نسل های آینده مربوط بدانند، پیدا کردن راه حلی جدی را برای حل این مسئله دشوار می سازد.بنابراین سخت است تصور کنیم که تا سال 2016 ، یک معاهده مهم شکل بگیرد.

چه نتیجه گیری از این موارد به دست می آید؟ اوباما در دوم به دنبال یک سیاست خارجی مینیمالیستی است.این سیاست خارجی به طور کامل منفعل نیست و ما قطعاً شاهد انزواگرایی و عقب نشینی از هرگونه روابط امنیتی بلند مدت نخواهیم بود.حملات هواپیماهای بدون سرنشین و عملیات های نیمه پنهان، بدون شک ادامه خواهد یافت.اما اکثر آمریکایی ها در رابطه با آنها اطلاعی ندارند و اهمیتی هم نمی دهند.در کوتاه مدت، انتظار می رود شاهد سیاست های واکنشی، بدون ابتکاری جسورانه باشیم که اغلب برای جلوگیری از به سراشیبی افتادن نقاط بحرانی اتخاذ می شود.

اگر پرزیدنت اوباما به دنبال به جا گذاشتن میراثی از خود است - آن طور که همه ی رؤسای جمهور در دوم به دنبال آن هستند – این میراث در رابطه با مسائل داخلی خواهد بود.وی امیدوار است که دور دومش را با نهادینه شدن برنامه ی بیمه ی درمانی اش و احیای قدرتمند اقتصاد و اصلاح مالیاتی و بودجه و اطمینان بخشیدن به بازارها مبنی بر حل بلند مدت مشکل مالی آمریکا،پایان دهد.این میراثی است که اوباما از آن راضی خواهد بود. اما اهداف بزرگ بین المللی که وی در زمان آغاز به کار، داشت و به خاطر آنها سزاوار جایزه صلح نوبل شد چه می شود؟ خوب، بسیاری از آنها اهدافی هوشمندانه و معقول هستند. اما واقع بینانه نیست، اگر فکر کنیم که وی، می تواند به همه ی آنها دست یابد.

هشدار مهم :

حوزه ی سیاست خارجی همیشه با شگفتی های ثابتی روبه رو است و بسیاری از رؤسای جمهور با چالش هایی که پیش بینی نمی کردند رو به رو شدند (11 سپتامبر برای بوش، بهار عربی برای اوباما) پس ممکن است – حتی به احتمال زیاد – که اوباما و تیمش تا سال 2016 با بحران های پیش بینی نشده ای روبه رو شوند.این بحران ها ممکن است انتفاضه سوم یا برخورد نظامی در دریای جنوبی چین، فروپاشی منطقه یورو و یا هر چیز دیگری که ما قادر نیستیم پیش بینی کنیم،باشد.اگر همچین رویدادهایی به وقوع بپیوندد، آن وقت اوباما و تیم سیاست خارجی اش مجبورند برخلاف میلشان، فعال تر شوند.اما من پیش بینی می کنم چهار سال آینده ساکن تر از آن خواهد بود که شما انتظار دارید.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.