به گزارش
خبرنگار دانشگاهي باشگاه خبرنگاران؛ 16آذر در واقع مصادف با روزی است که نیکسون به عنوان فرستاده رئیس جمهور آمریکای شمالی در صدد بود، ثمرات کودتای کشورش را در خاک ایران با چشمان خودش ببیند. در جلوی دیدگان مات و مبهوت شاه، فرماندهانش و نیکسون فریادهای شور انگیز دانشجویان دانشگاه تهران با شعارهای " مرگ بر شاه"، " مرگ بر کودتا" و "مرگ بر آمریکای شمالی" نه تنها گوش ایرانیان بلکه گوش جهانیان را کر کردند. قیام دانشجویان در 16 آذر 1332 ضربه شست تاریخی بر علیه شاه دیکتاتور و همزمان روز تولد جنبش دانشجوئی در ایران بود. این گوشمالی تاریخی ـ سیاسی نمادی برای تسطیح راه آزادی در بین دانشجویان بود که به منزله روشنفکران جامعه و با موضع طبقاتی و قشری مختلف بطور کلی با معضلات سیاسی ـ اجتماعی کشورمان مواجه شده بودند و منافع خودشان را در کلیت مناسبات اجتماعی در خطر میدیدند.
بعد از كودتاي 28 مرداد 1332، شاه كه در پي شكست كودتاي اول مورخ 25 مرداد 32 از طريق بغداد به رم گريخته بود، در 31 مرداد به تهران بازگشت و در صدد برآمد تا با كمك اربابان انگيسي و آمريكايي خود قدرت را بيش از پيش قبضه كند. از اين رو نخست وزير دولت كودتا سپهبد زاهدي در نامه اي به آيزنهاور رييس جمهور وقت آمريكا ضمن اعلام تلاش براي بهبود وضع بين المللي ايران و تجديد مناسبات سياسي ايران و انگليس ، از آمريكا براي آن چه که «نجات ايران از هرج و مرج اقتصادي و مالي» ميناميد تقاضاي كمك فوري كرد.
در شهريور همان سال دولت امريكا موافقت خود را با پرداخت مبلغ 23/4 ميليون دلار بابت كمكهاي فني سالانه اعلام و همچنين مبلغ 45 ميليون دلار كمك بلاعوض به ايران اعطا كرد بعدها معلوم شد که آمريکائيها 5 ميليون دلار از اين مبلغ را بابت دستمزد زاهدي و اطرافيانش در قبال کودتا پرداخته بودند - اگرچه امريكاييها هدف خود را كمك به دولت جديد ايران براي «اعاده ثبات در كشور» و « پيشرفت اقتصادي» عنوان مي كردند اما واقعيت اين بود كه آنها ارسال كمكهاي مالي به دولت كودتا را به منظور سازماندهي دوباره ارتش و دستگاه اداري در جهت مقابله با فشار شوروي در مرزهاي شمالي و مبارزه با قدرت حزب توده در داخل را ضروري مي دانستند. و از سوي ديگر تسلط همه جانبه بر ايران و منابع نفتي آن را تعقيب مي نمودند ؛ از اين رو امريكا تنها پس از امضاي قرارداد كنسرسيوم در 28 شهريور 1332 با پرداخت 3/127 ميليون دلار به عنوان وام به ايران موافقت كرد. در اين راستا رژيم شاه نيز تلاش مي کرد با کمک هاي مالي و اطلاعاتي آمريکا (سيا) ، مخالفان را سرکوب و عمر حکومت نامشروع خود را که مورد نفرت عمومي بود ، تداوم بخشد. در 16 آبان سال 32 دولت كودتا به رغم آگاهي از حاكمبودن احساسات ضد انگليسي بر افكار عمومي، براي تجديد روابط ايران و انگلستان كه در جريان ملي سازي نفت قطع شده بود، مخفيانه شروع به مذاكرات كرد. و در 14 آذر 32 تصميم دو دولت را مبني بر «مبادله بدون تأخير سفير» اعلام داشت. از همان روز اعلام رسمي تجديد روابط ايران و انگليس كه با وعده ورود قريب الوقوع «دنيس رايت» به عنوان كاردار سفارت انگليس در تهران همراه بود ناآراميها و تظاهرات پراكنده اي در چند نقطه پايتخت از جمله بازار تهران و دانشگاه تهران به وقوع پيوست و در پس آن عده اي از معترضين در دانشگاه و بازار دستيگر شدند. رژيم شاه براي مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نيكسون نيروهاي نظامي خود را در دانشگاه مستقر كرد؛ روز 15 آذر يكي از دربانان دانشگاه شنيده بود كه تلفني به يكي از افسران گارد دانشگاه دستور ميرسد كه « بايد دانشجويي را شقه كرد و جلوي در بزرگ دانشگاه آويخت كه عبرت همه شود و هنگام ورود نيسكون صداها خفه گردد و جنبندهاي نجنبد. » رژيم در اقدامي كم سابقه، نيروهاي لشكر دو زرهي را به دانشگاه اعزام كرد .صبح شانزده آذر، دانشجويان هنگام ورود به دانشگاه با درك و شم سياسي خود هوشيارانه سعي داشتند كمترين بهانه اي به دست بهانه جويان ندهند اما جو كاملاً ملتهب بود. ساعت اول بدون حادثه مهمي گذشت و چون بهانهاي به دست جلادان نيامد به داخل دانشكدهها هجوم ميآورند؛ از پزشكي، داروسازي، حقوق و علوم سياسي عده زيادي و حتي استادان را دستگير كردند و مورد ضرب و شتم و فحش و ناسزا قرار دادند.
رئيس وقت دانشگاه تهران براي اينكه جلوي ناآراميها را بگيرد، كل دانشگاه تهران را تعطيل كرد. حضور نظاميان در صحن دانشكده فني باعث شد كه بين نظاميان و دانشجويان، زد و خورد شود. عده اي از سربازان، دانشكده فني را به صورت كامل محاصره كرده بودند تا كسي از ميدان نگريزد. هنگامي كه دانشجويان در حال خروج از دانشكده بودند به يكباره با يورش سربازان مسلح و حمله آنان با سرنيزه مواجه شدند كه بر اثر آن عده اي از دانشجويان مجروح گرديدند. برخي دانشجويان در واکنش به اين اقدام سبعانه نيروي نظامي، به شعار دادن روي آوردند . رگبار گلوله باريدن گرفت و چون دانشجويان فرصت فرار نداشتند به كلي غافل گير شدند و در همان لحظه اول عده زيادي هدف گلوله قرار گرفتند. مصطفي بزرگ نيا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدي شريعت رضوي كه ابتدا هدف قرار گرفته به سختي مجروح شده بود بر زمين ميخزيد و ناله ميكرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچي حتي يك قدم هم به عقب برنداشته و در جاي اوليه خود ايستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده يكي از جانيان گارد شاهنشاهي با رگبار مسلسل سينه او را شكافت. بدين گونه سه آذرخش شهيد به نامهاي شريعت رضوي، قندچي و بزرگنيا سينه شب را ميشكافند و جاودانه تاريخ ايران زمين ميشوند. شهيد چمران كه خود شاهد اين واقعه بوده در ر ابطه با حادثه 16 آذر مي گويد: « وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گويي همه را به چشم مي بينم، صداي رگبار مسلسل در گوشم طنين مي اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مي لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك مي شنوم. دانشكده فني خون آلود را در آن روز و روزهاي بعد به راي العين مي بينم./ح