حضرت علی بن الحسین(ع) پس از عمری مجاهدت و مبارزه در راستای نشر دین و تحقق آرمان‌های عاشورا سرانجام توسط خلیفه لعین اموى، ولید بن عبدالملك، مسموم و به شهادت رسیدند.

به گزارش خبرنگار ویژه‌نامه محّرم باشگاه خبرنگاران، حضرت سجاد(ع) در واقعه جانگداز كربلا حضور داشتند ولى به علت بیمارى و تب شدید که به امر خدای متعال عارض شده بود، سلامت ماندند تا وجود مقدس ایشان امتداد راه امامت باشد.

سن شریف حضرت سجاد(ع) را در روز دهم محّرم سال 61 هجرى كه بنا به وصیت پدر و امر خدا و رسول خدا(ص) به امامت رسیدند، به اختلاف روایات حدود 24سال نوشته‌اند .

آن حضرت پس از عمری مجاهدت و مبارزه در راستای نشر دین و تحقق آرمان‌های عاشورا سرانجام خلیفه لعین اموى، ولید بن عبدالملك، ایشان را مسموم و به شهادت رساند.

اشعار زیر در این شب شهادت حضرت زین‌العابدین(ع) تقدیم شما می‌شود.



یا سیدالساجدین(ع)

 بعد از آن واقعه  سرخ، بلا سهم تو شد

پیکر سوخته کرب و بلا سهم تو شد

بعد از آن واقعه هفتاد و دو آیینه شکست

ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد

بعد از آن واقعه آشوب قیامت برخاست

بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد

بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت

خطبه اشک برای شهدا سهم تو شد

بعد از آن واقعه در هروله ی آتش و خون

در شب خوف و خطر خطبه «لا» سهم تو شد

بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم

خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد

خیمه نور تو در فتنه ی شب سوخت ولی

کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد

بعد از آن واقعه، ای زینت سجاده عشق

از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد

بعد از آن واقعه، ای کاش که می مردم من

مصلحت نیست بگویم، که چه ها سهم تو شد

بعد از آن واقعه ی سرخ ، حقیقت گل کرد

کربلا در تو درخشید، خدا سهم تو شد

شاعر: رضا اسماعیلی

..................................................................................................................................................


 برای امام سجاد (ع)

دل سودا زده‌ام ناله و فرياد كند

هر زمان ياد غم سيد سجاد كند

بى گمان اشك به رخساره بريزد از چشم

هر كه يادى ز گرفتارى آن راد كند

بود در تاب و تب و بسته به زنجير ستم

آن كه خلقى ز كرم از الم آزاد كند

به جز از شمر ستمگر نشنيدم دگرى

با تن خسته كسى اين همه بيداد كند

تن تب دار و اسيرى و غم كوفه و شام

واى اگر شِكوه اين قوم بر اجداد كند

خون ببارد ز غم مرگ پدر در همه عمر

چون كه از واقعه كرب و بلا ياد كند

غير زينب كه بد آن قافله را قافله دار

كس نبودى كه بر آن غم زده امداد كند

نتوان ماتم سجاد نوشتن «خسرو»

دل اگر سنگ بود ناله و فرياد كن

شاعر: محمد خسرونژاد

...............................................................................................................................................
 
برای غریب بقیع حضرت سجاد(ع)

کاش ما هم کبوترت بودیم

آستان بوس محضرت بودیم

کاش با بال‌های خاکی مان

لااقل سایه گسترت بودیم

کاش ما هم به درد می‌خوردیم

فرش قبر مطهرت بودیم

کاش می‌سوختیم از این غربت

شمع بالای بسترت بودیم

کاش می‌شد که محرمت بودیم

عاشقانه ابوذرت بودیم

کاش در کوچه بنی هاشم

پیش مرگان مادرت بودیم

کاش ماه محرمّی آقا

یک دهه پای منبرت بودیم

کاش می‌شد که گریه کن‌های

روضه تیغ و حنجرت بودیم

کاش می‌شد که سینه زن‌های

نوحه ی گریه آورت بودیم

کاش در روز تشنه گی،"محشر"

باده نوشان ساغرت بودیم

در قیامت به گریه می‌گوئیم

کاش… ای کاش… نوکرت بودیم
شاعر: وحید قاسمی

............................................................................................................................................

 برای امام سجاد(ع)

ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام

تا ياد غربت مي‌کند: الشام الشام

منزل به منزل درد و داغ و بي کسي را

يک جا روايت مي‌کند: الشام الشام

موي سپيد و چهره‌اي در هم شکسته

از چه حکايت مي‌کند: الشام الشام

هر روز با اندوه و آه و بي شکيبي

ياد اسارت مي‌کند: الشام الشام

در اين ديار پُر بلا هر کس به نوعي

عرض ارادت مي‌کند: الشام الشام

يک شهر چشم خيره وقت هر عبوري

ابراز غيرت مي‌کند: الشام الشام

هر سنگ با پيشاني مجروح خورشيد

تجديد بيعت مي‌کند: الشام الشام

قرآن پرپر روي نيزه غربتت را

هر دم تلاوت مي‌کند: الشام الشام

قلب تو را يک مرد رومي با نگاهش

بي صبر و طاقت مي‌کند: الشام الشام

هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه

خود را فدايت مي‌کند: الشام الشام

جان مي دهي وقتي به لبهايي مقدس

چوبي جسارت مي‌کند: الشام الشام

کنج تنوري حنجري آتش گرفته

ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام

شاعر: یوسف رحیمی


..............................................................................................................................................


در رثای چهارمین خورشید

شب بود و روحم درسکوتی نوحه گرشد

فرمانروای سینه‌های شعله ورشد

چشمم که می‌بایست، شب را درنوردد

درخیمه با طفلان گریان همسفر شد

گفتید: من بیمار بودم آه اما

هرعضومن برچشم شیطان حمله ورشد

من رازنامحدود بودم گرچه ذکرم

درخطبه وشب نامه‌هاتان مختصرشد

من بال‌هایی دارم از پرواز مانده

خاموشی درسینه از اعجاز مانده

زنجیرمی‌بستید دنیا را به دستم

نشنیده بردم نبض دریا را به دستم

غم! کورشد، دستش گرفتم راه بردم

غمگین ترش، تا قتلگاه ماه بردم

می رفتم اشکم را دراندوهی بکارم

حک شد درون جهل مردم یادگارم

شب را گرفتم درصدای خود فشردم

هفتاد دم درجلجتای سجده مردم

فرصت ندادم آتش ازدستش بروید

با سایه‌ها راحت دروغش را بگوید

شاعر:مرتضی حیدری آل کثیر

انتهای پیام/پ3
برچسب ها: شهادت ، حضرت ، سجاد ، مظلوم ، کربلا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار