............................................................................................................................................
برای امام سجاد(ع)ذکر مصيبت ميکند: الشام الشام
تا ياد غربت ميکند: الشام الشام
منزل به منزل درد و داغ و بي کسي را
يک جا روايت ميکند: الشام الشام
موي سپيد و چهرهاي در هم شکسته
از چه حکايت ميکند: الشام الشام
هر روز با اندوه و آه و بي شکيبي
ياد اسارت ميکند: الشام الشام
در اين ديار پُر بلا هر کس به نوعي
عرض ارادت ميکند: الشام الشام
يک شهر چشم خيره وقت هر عبوري
ابراز غيرت ميکند: الشام الشام
هر سنگ با پيشاني مجروح خورشيد
تجديد بيعت ميکند: الشام الشام
قرآن پرپر روي نيزه غربتت را
هر دم تلاوت ميکند: الشام الشام
قلب تو را يک مرد رومي با نگاهش
بي صبر و طاقت ميکند: الشام الشام
هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدايت ميکند: الشام الشام
جان مي دهي وقتي به لبهايي مقدس
چوبي جسارت ميکند: الشام الشام
کنج تنوري حنجري آتش گرفته
ذکر مصيبت ميکند: الشام الشام
شاعر: یوسف رحیمی..............................................................................................................................................
در رثای چهارمین خورشید
شب بود و روحم درسکوتی نوحه گرشد
فرمانروای سینههای شعله ورشد
چشمم که میبایست، شب را درنوردد
درخیمه با طفلان گریان همسفر شد
گفتید: من بیمار بودم آه اما
هرعضومن برچشم شیطان حمله ورشد
من رازنامحدود بودم گرچه ذکرم
درخطبه وشب نامههاتان مختصرشد
من بالهایی دارم از پرواز مانده
خاموشی درسینه از اعجاز مانده
زنجیرمیبستید دنیا را به دستم
نشنیده بردم نبض دریا را به دستم
غم! کورشد، دستش گرفتم راه بردم
غمگین ترش، تا قتلگاه ماه بردم
می رفتم اشکم را دراندوهی بکارم
حک شد درون جهل مردم یادگارم
شب را گرفتم درصدای خود فشردم
هفتاد دم درجلجتای سجده مردم
فرصت ندادم آتش ازدستش بروید
با سایهها راحت دروغش را بگوید
شاعر:مرتضی حیدری آل کثیر