به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، رابطه دین با آزادی چیست؟ آیا باید دین را مقدم بر آزادی دانست یا بالعکس، آزادی اصل است و دین تابعی از آن؟
«....واقعاً
ميتوانيم يك مجموعهى فكرى مدون، يك منظومهى كامل فكرى در مورد آزادى -
كه به همهى سؤالات ريز و درشت آزادى پاسخ دهد - تأمين كنيم. البته اين كار
همت ميخواهد؛ كار آسانى نيست.»(1)
آزادی از سلسله مقولاتی است که امروز حضرت امام خامنه ای بحث نظام سازی در
این زمینه را مطرح کرده اند و سرویس دین واندیشه بی باک قصد دارد برای
لبیک گویی به منویات رهبر معظم انقلاب در این زمینه به طور جدی ورود پیدا
کند.
متن ذیل که به وسیله حضرت علامه مصباح
بیان شده، مبحثی است که ضمن بیان رابطه دین با مقوله آزادی به یکسری از
شبهات نیز در این زمینه پاسخ داده است.
سوال:
گروهی چنین پنداشته اند که آزادی اصل و مقدم بر هر چیزی و از جمله دین
است. زیرا اگر دین را اصل بدانیم و آزادی را پرتوی از آن، به هنگام پذیرش
دین آزاد نخواهیم بود. به عبارت دیگر، پذیرش اصل دین ـ مانند هر کار
اختیاری دیگر انسان ـ وقتی ارزشمند و مستلزم اجر وثواب الهی است که ازادانه
و از روی اختیار باشد؛ واگر آزادی را فرع وجایگاه آن را بعد از دین
بدانیم، لازمه اش آن است که به هنگام پذیرش دین ازاد نباشیم ودر نتیجه عمل
ما هم عاری از اختیار میگردد. درحالی انتخاب دین باید ازادانه صورت گیرد
وایمان، به عنوان یک عمل اختیاری که ریشه در ژرفای قلب آدمی دارد، چیزی
نیست که با زور و اجبار بتوان بر کسی تحمیل کرد و از همین رو خداوند هم در
قرآن کریم میفرماید:«لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی»(2)
بنابراین، آزادی اصل ومقدم بر دین است و اساسا وجود و اعتبار دین در پرتو
دین آزادی معنا پیدا میکند.
حال
که جایگاه آزادی قبل از دین است و دین زاییده و محصول آزادی است، دین هرگز
نمی تواند آزادی را محدود کند؛ چرا که هیچ نتیجه و فرعی نمی تواند اصل
واساس خود را در بند کشد وبا این کار اعتبار خود را نیز از میان بردارد.
بنابراین، افراد در محیط های دینی باید از نهایت آزادی برخوردار شوند و
احکام و قوانین دینی حق محدود کردن آزادی ها را ندارد.
پاسخ:
بخشی از استدلال فوق سخن حقی است و بخش دیگر سفسطه ایی بیش نیست که با
اندک تاملی قابل شناسایی است. قسمت اول استدلال پیش گفته، که انتخاب دین را
در فضا و شرایطی آزاد قابل قبول و ارزشمند معرفی می کند و در تایید آن به
آیه «لا اکراه فی الدین» تمسک می جوید، سخنی موجه می باشد؛ اما قسمت دوم
استدلال که در ادامه است وچنین وانمود می کند که حتی بعد از پذیرش دین باید
آزادی چنان محفوظ باشد که مقررات دینی هم نتواند گزندی به آن برساند،
مغالطه ایی بیش نیست.
برای
روشن تر شدن مطلب باید گفت: در این استدلال بین دو مرحله و دو مقام از
آزادی خلط شده است: یکی آزادیِ قبل از گزینش دین ودوم آزادی بعد از گزینش
دین. آن آزادی که شرط اختیار و قدرت انتخاب است منزلگاهی قبل از دین دارد و
بدون آن گزینش آزاد منتفی خواهد شد. اما آزادی بعد از پذیرش دین، در
چارچوب دین و محدود به حدود دینی خواهد بود. به عبارت دیگر، بعد از آن که
انسان آزادانه دین را انتخاب کرد، مجموعه دین اعم از امور اعتقادی و
دستورات عملی را نیز پذیرفته است و به لوازم این پذیرش که عمل و راه پویی
در قالب این اعتقادات و فرامین عملی استگردن نهاده، آزادانه خود را تابع
اوامر و نواهی خداوند متعال ساخته است.
نظیر
این مسأله در بسیاری از امور زندگی انسان ها نیز اتفاق می افتد. به عنوان
نمونه افراد آزادانه و با گزینش خود به استخدام نیروهای نظامی و انتظامی در
می آیند، اما بعد از استخدام شدن و پذیرفتن آزادانه قوانین ومقررات حاکم
بر نیروهای مذکور، حق تخطّی از قوانین و مقررات را ندارند و نمی توانند به
هر گونه ایی که خود خواستند تصمیم بگیرند.(3)
منابع:
(1)، 24\8\91، بیانات حضرت امام خامنه ای
(2)، بقره\256
(3)، پرسش و پاسخ های علامه مصباح