مردي براي آموختن درس هاي بزرگ زندگي نزد استاد بزرگي رفت. استاد شروع به ريختن چاي کرد و آن قدر ريخت که از فنجان سرريز شد. مرد گفت: «استاد، مقداري از فنجان از قبل پر بود و حالا هم بيشتر از آن نمي گيرد، سرريز شده و مي ريزد.»
استاد گفت: «درست مثل مغز بعضي از ما که با افکار قديمي پر شده و جايي براي چيزهاي جديد و بهتر ندارد، طوري که بايد کمي از گنجايش آن را براي افکار نو خالي کنيم. هر ذهني ظرفيت هر چيزي را ندارد.»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا
کلیک کنید