مركز گذري "تكامل"؛ جايي براي درمان معتادان و آسيب‌ديدگان اجتماعي در آسياباد اهواز. پرونده 38 بيمار ايدزي و تعدادي بيمار هپاتيتي روي ميز اين مركز است. معتادان تزريقي براي درمان به اينجا مراجعه مي‌كنند. بيشتر اين بيماران به دليل استفاده از سرنگ مشترك به ايدز مبتلا شدند. بس است يا باز هم بگويم؟!

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران مرکز خوزستان،مركز گذري چيست؟ چه مي‌كند؟ جايي در حاشيه شهر كه معتادان در آنجا استراحت مي‌كنند، استحمام مي‌كنند، غذا مي‌خورند، خدمات درماني و مشاوره‌اي مي‌گيرند، سرنگ مي‌گيرند، آزمايش مي‌شوند و متادون‌درماني مي‌شوند.

 در اين مركز حدود 200 نفر تشكيل پرونده داده‌اند كه به صورت پاره‌وقت از آنها نگهداري مي‌شود. فعاليت‌هاي اين مركز چند بخش است كه بخش مهم آن متادون‌درماني و ارايه مشاوره روان‌شناسي است. كار مهم ديگري هم مي‌كند؛ سرنگ‌هاي آلوده را از سطح شهر و پارك‌ها و پاتوق‌هاي معتادان جمع‌آوري مي‌كند و به معتادان تزريقي سرنگ مي‌دهد، كاري كه در نظر خيلي‌ها ناپسند و ناشايست است ولي جان خيلي‌ها را نجات مي‌دهد.

در اين مركز چند نفر از معتادان مسئول پخش سرنگ در ميان معتادان ديگر شهر هستند. در پاتوق‌ها و مكان‌هايي كه خودشان بهتر مي‌شناسند بين دوستان خود سرنگ و وسايل بهداشتي توزيع مي‌كنند. مركز گذري را به آنها معرفي مي‌كنند و از آنها مي‌خواهند به آنجا مراجعه كنند و از خدمات درمان و مشاوره مركز استفاده كنند. سرنگ‌هاي آلوده را در كيسه‌اي جمع‌آوري مي‌كنند و با خود به مركز مي‌آورند كه مبادا همين سرنگ باعث بيماري معتادي ديگر شود يا در پاي كودكي برود و ناخواسته او را به بيماري مهلكي مبتلا كند. جالب است كه در قبال اين كار مهم و حياتي آنها شهرداري و برخي ارگان‌هاي ديگر با آنها برخورد مي‌كنند و ارزش كار آنها را نمي‌دانند.

"محبي" يك معتاد مبتلا به ايدز و هپاتيت است كه در اين زمينه فعاليت مي‌كند و به اصطلاح خودشان از بچه‌هاي گروه سيار است. روپوش مخصوص بر تن مي‌كند و راه مي‌افتد. به معتادان سرنگ مي‌دهد و سرنگ‌هاي آلوده را جمع مي‌كند. آب از سرش گذشته است و ديگر نگران چيزي نيست. با خيال راحت سرنگ‌هاي آلوده را جمع‌آوري مي‌كند. سه ماه پيش متوجه شد كه HIV مثبت دارد. البته او حدس مي‌زد كه پيش از اين مبتلا شده باشد و به همين دليل از همسرش جدا شد. احتمال مي‌دهد كه همسرش از او ايدز نگرفته باشد ولي مطمئن نيست... ايدز دوره پنهان دارد و تا زماني كه آشكار شود مدتي طول مي‌كشد.

"محبي" يادش نيست دقيقا چگونه به ايدز مبتلا شده است ولي مي‌داند زماني در منطقه حصيرآباد در پاتوق معتادان از سرنگ مشترك استفاده مي‌كرد و بعد از آن متوجه شد كه ايدز دارد. از هپاتيتش مطلع بود ولي از ايدز خبر نداشت. آن زمان كراك و شيشه تزريق مي‌كرد ولي اكنون با متادون‌درماني در حال ترك مواد است.

"زبده" يكي ديگر از بچه هاي گروه سيار است كه داستاني شنيدني دارد. تنها سه دندان سياه در دهان دارد و چهره سياه و كبودش مي‌گويد كه اهل هر كوفت و زهرماري مي‌تواند باشد. استخوان‌هاي پهن و درشتش در تني لاغر و نحيف نشان از اندامي درشت و ورزشكار در گذشته‌ها مي‌دهد. شايد زماني ورزشكار بود. روي صندلي مي‌نشيند و شروع مي‌كند: "46 سال دارم و 25 سال است كه معتادم. فوق ديپلم ادبيات از دانشگاه چمران اهواز و فوق ديپلم برق از دانشگاه صنعتي شريف دارم. بعد از جنگ ديگر درس را ادامه ندادم. خانواده‌ام به انگلستان رفتند و مقيم آنجا شدند."

پراكنده و بي‌نظم حرف مي‌زند، هرآنچه از گذشته يادش مي‌آيد به زبان مي‌آورد: "در تيم شاهين اهواز كه بازي مي‌كردم پرسپوليس را برديم و صدرنشين جدول شديم."

حرفش را قطع مي‌كنم و از اعتيادش مي‌پرسم كه دوباره بدون وقفه شروع مي‌كند: "اواخر سربازي در سال 66 در آبادان سيگاري شدم، بعد كار به ترياك و حشيش كشيد و پس از آن هرويين، الان هم همه چيز تزريق مي‌كنم. سال 88 متوجه شدم HIV مثبت دارم. كوچكترين سرماخوردگي براي من 40 روز طول مي‌كشد و به آنفلوانزا تبديل مي‌شود. زماني كه ورزشكار بودم سرماخوردگي ام دو روز هم طول نمي‌كشيد."

از ادبيات چه به ياد داري؟

با شعري از خيام شروع مي‌كند:

" يك چند زكودكي به استاد شديم       يه چند ز استادي خود شاد شديم

پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد       از خاك درآمديم و بر باد شديم"

و با مولانا و حافظ ادامه مي‌دهد...

مسئولان مركز با معتادان مختلفي در اين‌جا سر و كار دارند؛ از معتادان آرام و ساكت گرفته كه هيچ آزار و اذيتي ندارند تا معتادان خلافكار و ضداجتاعي و خطرناك. افرادي كه به آخر خط رسيده‌اند، از جان خود گذشته‌اند و پس از طرد از جامعه و حتي زندان به اين‌جا رانده شده‌اند. بيشتر آنها كارتن‌خواب‌اند و بعضي‌هايشان در غار و حفره‌هاي كوه‌هاي حاشيه اهواز زندگي مي‌كنند.

نسرين چوب‌بند، مسئول مركز گذري "تكامل" مي‌گويد: اين‌جا افرادي مراجعه مي‌كنند كه از جامعه طرد شده‌اند. بيشتر آنها بي‌خانمان هستند. تعداد زيادي بيمار مبتلا به ايدز در ميان آنها است و برخي از اين ايدزي‌ها به دليل داشتن شخصيتي ضداجتماعي گاهي اوقات با سرنگ يا تيغ آلوده به پرسنل هجوم مي‌آورند و آنها را تهديد مي‌كنند.

وي با بيان اين‌كه اين مركز نيمه‌دولتي است ولي متادون در آن پايين‌تر از نرخ دولتي به فروش مي‌رسد، ادامه مي‌دهد: در اين‌جا متادون‌درماني براي بيماران ايدزي و هپاتيتي به صورت رايگان انجام مي‌شود و به بقيه با نصف قيمت فروخته مي‌شود. برخي از معتادان براي گرفتن متادون بيشتر، مشاجره مي‌كنند و حتي در و شيشه‌هاي ساختمان را مي‌شكنند. بعضي‌ها هم سهميه متادون خود را براي مصرف نمي‌برند بلكه آن را مي‌فروشند و با آن مواد تهيه مي‌كنند، ولي چاره چيست؟ مجبوريم متادون را روزانه به آنها بدهيم.

چوب‌بند تصريح مي‌كند: از همه معتادان در اين مركز قبل از تشكيل پرونده، آزمايش و تست گرفته شده و به مركز مشاوره مبارزه با بيماري‌هاي رفتاري ارجاع مي‌شوند كه در صورت داشتن بيماري‌هاي عفوني از خدمات مركز به صورت رايگان استفاده خواهند كرد. يك بخش كار مركز، متادون‌درماني و بخش ديگر آن خدمات مشاوره‌اي و روان‌شناسي است ولي متاسفانه توجه چنداني از سوي مسئولان به اين مركز نمي‌شود.

وي مي‌گويد: اين مراكز با اين‌كه خدمات بسيار مهمي به جامعه ارايه مي‌دهند ولي مورد غفلت و اهمال قرار مي‌گيرند. چند ماه است كه بودجه مركز پرداخت نشده است و با هزينه‌هاي شخصي آن را مي‌چرخانيم. مالياتي برابر ارگان‌هاي دولتي پرداخت مي‌كنيم و مشكلات بسيار ديگري هم هست كه زبان از گفتن آنها عاجز است.

ديگر زمان آن گذشته كه براي ريشه‌كن كردن اعتياد تلاش كرد. ديگر زمان آن گذشته كه با اعتياد جنگيد. حالا ديگر اعتياد يك جريان جهاني است و قابل ريشه‌كني نيست. بايد آن را كنترل كرد و آسيب‌هاي برآمده از دل آن را كاهش داد. اعتياد ديگر تنها يك بيماري نيست، ريشه هزار بيماري و معضل ديگر است، بايد با آن كنار آمد و جلوي پيشرفت بيماري‌هاي حاصل از آن را گرفت، حالا كه روز به روز ميزان قربانيان آن در حال افزايش است./س



 


برچسب ها: برق ، تزریق ، غار
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.