به گزارش مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ شایگان در آخرین نوشته خود در مورد نهج البلاغه آورده است:
کلام امامان(علیهم السلام) شما را بر قله های بلند ایمان و تقوی و معرفت بالا میبرد،بطوریکه از آن بالاها،میتوانید خود رات با آنها که در دره های گمراهی و گناه،سرگردان مانده اند مقایسه کنیدو خدا را بر نعمت بزرگ هدایت و ولایت،شکر و سپاس گوئید.
آن گروه که با حفظ احادیث حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه سینه های خود را معطر مینمایند ،میتوانند دیگران را نیز از برکات و اثرات این نعمت بزرگ بهره مند سازند و به آنها بگویند که کلام حضرت امیر المومنین علی (علیه السلام) چه اندازه پیوندشان را با مذهب و شناختشان را نسبت به اسلام ،محکمتر و استوارتر نموده است.
اگر در راه شناخت کتاب نهج البلاغه،این کتاب گهربار و سازنده و معرفت خیز گام برداریم ، در طول راه به شکوه و عظمت پیامهای مقام شامخ امامت پی میبریم و مطمئنا با تلاش و کوشش هر چه بیشتر این پرواز را ادامه خواهیم داد.
حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آ|له وسلم )میفرمایند:
مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً مِمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقِیهاً عَالِماً(1)
هر کس چهل حدیث درباره آنچه در امر دین خود بدان محتاج است حفظ نماید،خداوند در روز قیامت او را فقیهی دانشمند بر می انگیزد.
همین مضمون در حدیثی از ششمین اختر تابناک ولایت و امامت حضرت امام صادق سلام الله علیه به این شکل آمده است:
مَنْ حَفِظَ مِنْ شیعَتِنا ارْبَعینَ حَدیثا بَعَثَهُ اللّهُ یَوْمَ الْقیامَةِ عالِما فَقیها وَلَمْ یُعَذِّبْهُ.(2)
هرکس از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند و به آن ها عمل نماید ، خداوند او را دانشمندى فقیه در قیامت محشور مى گرداند و عذاب نمى شود.
دقت در ژرفای این بیان و معنای دقیق((حفظ))(حفظ با زبان و حفظ در عمل)،میتواند ما را به اهمیت این حرکت در تامین آینده ای روشن برای نسل اسلام، رهنمون باشد.
نهج البلاغه کتابی است فراتر از سخن مخلوق و فروتر از کلام خالق.نهج البلاغه کتاب هدایت است و انسان سازی،نهج البلاغه پیام امیر مومنان حضرت علی(علیه السلام) است به همه انسانها در تمامی زمانها.
امام علی (علیه السلام) آن شخصیت جاویدی که در دامن پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)و در مکتب وحی پرورش یافت.او با الهام از تعالیم حیات بخش قرآن کریم به منظور برپایی قسط و عدل و تربیت انسانهای موحد عالی ترین دستور العملها و رهنمودهای حکومتی را در اختیار بشریت قرار داد.
حضرت علی (علیه السلام)
اما افسوس و هزاران افسوس که دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه ،هم ذوالفقار حضرت علی(علیه السلام) را از امت اسلامی گرفتند و هم نهج البلاغه اش را ، و کردند آنچه که کردند!!!
در دوران سیاه حکومت پهلوی،بدنبال سیاست دشمنی با بنیادهای اصیل فرهنگ اسلامی ،نهج البلاغه ،سالها در کنج انزوا قرار گرفته بود تا آنکه با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی مدظله العالی ،در صحنه اجتماع ظاهر و در منظر نسل جوان و قشر دانشمند و دانشگاهی قرار گرفت و مفاهیم ارزشمند آن به طور گسترده منتشر شد. حضرت امام خمینی مدظله العالی در قسمتی از پیام خویش خطاب به نخستین کنگره نهج ابلاغه فرمودند:
((کتاب نهج البلاغه که نازله روح اوست برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خود و خودخواهی خود معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعه ای است دارای ابعاد ی به اندازه ابعاد یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه جامعه ها بوجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند))
و در قسمتی دیگر فرمودند:
((شما دانشمندان و متفکران متعهد که در کنگره ارجمند هزاره نهج البلاغه گرد هم آمدید،ابعاد عرفانی و فلسفی و اخلاقی و تربیتی و اجتماعی و نظامی و فرهنگی دیگر بعدها را بمقدار میسور بیان فرمایید و این کتاب را به جوامع بشری معرفی نموده و عرضه دارید که این متاعی است که مشتری آن انسانها و مغزهای نورانی است))
اینک که با عنایات خداوندی و رهبری فرزند صالح حضرت علی (علیه السلام) و جهاد و ایثار امت حزب الله بار دیگر ذوالفقار حضرت علی(علیه السلام) از نیام در آمده و با دست توانای رزمندگان اسلام بر سر ظالمان و کافران و منافقان فرود می آید، ضروری است که نهج البلاغه آنحضرت نیز از کنج انزوا بیرون آمده و در صحنه زندگی مسلمانان ایران اسلامی و جهان حضور فعال و موثر داشته باشد تا زمینه تحقق اهداف مقدس تعلیم و تربیت اسلامی بیش از پیش فراهم آید.
باشد تا همراهی و مساعدت دبیران محترم پارسی نامه و دیگران فعالان رسانه در جهت آشنا کردن افزونتر نسل اسلام با نهج البلاغه مولا علی (علیه السلام) همچنان ادامه یابد و بتوانیم موجبات رضایت خداوند متعال و آن امام همام را فراهم آوریم.ان شاء الله.
پینوشت:
1-بحارالأنوار ج : 2 ص153
2-امالى الصدوق : ص 253.