حقوق بشر اسلامي يکي از دغدغه هاي مهم مسلمان جهان است و جمهوري اسلامي ايران تلاش مي کند حقوق بشر اسلامي را در دنيا به همه ملت ها بشناساند و حقوق مغفول مانده منتسبان بزرگترين دين جهان را بازپس گيرد.

به گزارش خبرنگار حقوقي‌ - قضايي باشگاه خبرنگاران، هنگامي كه مفاهيم حقوق بشر را در بستر تعاليم اسلام مورد بررسي قرارد مي‌دهيم قبل از هر نوع پيشداوري بايد نكاتي را به عنوان پيش‌فرض در زمينه تبيين مباني و مفاهيم حقوقي مد نظر قرارداد زيرا كه بي‌توجهي و يا بي‌اطلاعي از اين پيش فرضها و مرز بنديها در بسياري از موارد موجب گمراهي وانحراف از تعاليم واقعي اسلام مي‌شود.

در مباني فلسفي و عقيدتي بسياري از اصولي كه بنام حقوق بشر مطرح مي‌شود و حتي مفاهيم برخي از اين اصول از ديدگاه اسلام با آنچه كه در تفكر غربي تحت همين عناوين ارائه مي‌شود متفاوت و احيانا فاقد مشتركات اصولي است.

براي كساني كه حتي مختصر اطلاعاتي از اسلام و تاريخ آن دارند روشن است كه بحث حقوق بشر از ديدگاه اسلام صرفا يك بحث انفعالي و تطبيقي نيست و ما امروز از آن جهت به اين بحث كشانده نشده‌ايم كه در برابر انديشه‌هاي حقوقي وسياسي غرب تفكر مشابهي را به نام اسلام مطرح و يا در مقايسه دو ديدگاه خود را از عقب‌ماندگي تبرئه کنيم .

اصولي چون كرامت انسان وآزادي و مساوات و برخورداري از امنيت و دفاع مشروع و تامين اجتماعي و تعليم و تربيت ونفي اكراه و اجبار و حمايت از حقوق زن و كودك و محرومات جامعه و احترام به مالكيت و ديگر مفاهيم حقوق طبيعي و فطري و قراردادي انسان، از مفاهيم و مقوله هاي حقوقي و سياسي آشنا در فقه و تاريخ اسلام است .

بدون ترديد با مراجعه به نصوص اسلامي و تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي جوامع اسلامي در طول پانزده قرن مي توان به وضوح به اين حقيقت پي برد و وجود يك تصور و انديشه مشخص اسلامي در زمينه مسائل حقوق بشر را دريافت و به اين حقيقت پي برد كه مسائل حقوق بشر چه در تئوري و چه در عمل همواره در تاريخ اسلام مطرح و مورد توجه بوده است.

انديشه حقوق بشر در اسلام برمبناي تفكر توحيدي است نه اومانيسم. آنگونه كه در تفكر غرب ديده مي‌شود براساس تفكر فلسفي اسلام، انسان يك موجود خود آفريده و يا مخلوق فعل و انفعالات كور و كر طبيعت و بطور كلي يك موجود مستقل نيست. انسان مخلوق خداوند عليم و حكيم و تابع قوانين كلي آفرينش واراده تكويني خداوند است كه در عمل نيز بايد از اراده تشريعي خدا پيروي نمايد ولي در عين حال در انديشه اسلامي، بشر در عمل آزاد است و اجبار در عمل چه از ناحيه خداوند و چه از طرف ديگر انسانها نفي شده است و همين پيچيدگي فلسفي است كه جبر تكويني را با اختيار عليم از يك سو و تكليف الهي و تكامل انسان را از سوي ديگر در صحنه زندگي فردي و اجتماعي انسان گرد آورده است و موجب گرديده كه بحث حقوق بشر از پيچيدگي خاصي برخوردار گردد و مرزبندي بخشهاي فلسفي و حقوقي و سياسي آن دشوار تلقي شود .

مفهوم اختيار آزادي انسان در تفكر اسلامي مطلق العنان بودن بشر نيست. انسان مي‌تواند در برابر سنن آفرينش و قانونمندي حاكم بر جهان مقاومت كند و در زندگي فردي و اجتماعي از قوانين الهي سرپيچي نمايد . انسان در انتخاب اين دو راه كه در منطق اسلام به ضلالت تعبير شده هيچگونه مانع و رادعي از نظر تكويني ندارد ولي آنچه كه در اين وادي آزادي انسان را محدود مي‌كند احساس مسئوليت و تكليف است كه اگر بتوان در حدود آن مناقشه نمود در اصل آن نمي‌توان خدشه‌اي وارد كرد .

در تفكر اسلامي انسان آزاد ولي مسئول شناخته شده است و ميزان مسئوليت انسان است كه حدود آزادي او را تعيين و مشخص مي‌كند .

اعتبارحقوق بشر والزام آور بودن آن، در تصور ما بدان خاطر است كه حقوق بشر جزئي از مكتب اسلام وقوانين الهي است و ايمان به اين مكتب است كه به حقوق بشر اعتبار مي‌بخشد و آن را الزام‌آور مي‌كند. بهمين دليل است كه در تفكر ديني، حقوق بشر از عمق و الزام و ضمانت اجراي بيشتري برخوردار مي‌شود.

همه آنچه كه تحت عنوان حقوق بشر در اسلام مطرح مي‌شود از احكام تاسيسي اسلام نيست، بلكه بخشي از اين مفاهيم جزء احكام امضائي اسلام است كه به دليل منطقي ومتناسب بودن با فطرت انسان مورد تاييد قرار گرفته و از ديدگاه اسلام به عنوان حقوق الزامي بشر شناخته شده است .

احكام غيرالهي كه درسه نوع مستحبات و مكروهات و مباحات مطرح مي‌شود و در حقيقت قلمرو آزاد زندگي بشر است و انسان مي‌تواند براساس اين تقسيم بندي در خارج از قلمرو احكام الزامي (واجبات و محرمات) در انتخاب راه و شيوه زندگي آزاد باشد و در اين قلمرو وسيع اباحه به قانون گذاري در زمينه هاي مخلتف زندگي از آن جمله حقوق بشر بپردازد و اين قوانين را براساس اصل احترام به قراردادها به صورت قراردادي برخود و ديگران الزام آور سازد .

در اسلام توصيه شده است كه دراين قلمرو آزاد زندگي بشر كه بسي فراختر از بخش مربوط به احكام الزامي است از محدود ساختن خود و حتي از تكليف در بدست آوردن حكم الزامي شرعي خودداري نمايد .

شايان ذکر است؛ يكي از منابع و ادله فقهي عقل است، عقل به مفهوم نظري و هم به معني عملي كاربردي وسيع در استنباط احكام اسلامي دارد . اين خود دليل واضحي بركرامت و قداست و احترام انسان درديدگاه اسلامي است كه خداوند به انسان اجازه داده است كه از اين حق الهي بهره مند گردد و دست به قانونگذار بزند .

اسلام اين حق و امتياز بزرگ را براي بشر قائل است كه اصولا قبول دين و تسليم به شريعت وقتي معتبر است كه اين امر براساس عقل و استدلال منطقي باشد و تبيين دين و شريعت براي انسان به مرحله قابل قبولي رسيده باشد عقلايي بودن دين و مباني و مفاهيم و تعاليم آن بالاترين حق و امتياز و كرامتي است كه اسلام ويژگي اعطاي آن را به انسان دارد .

عنصر حقوقي و سياسي " مصلحت جامعه " در تفكر اسلامي گرچه به تئوري احكام حكومتي دولت اعتبار و مشروعيت بخشيده و بدينوسيله در موازنه حقوق و آزاديهاي فردي و اقتدارات دولت موجب افزايش اختيارات دولت شده است، ولي اگر دقت بيشتري در همين مساله اصولي مبذول شود روشن مي‌شود كه احكام حكومتي خود ابزار قابل اطميناني است كه دولت مي‌تواند با استفاده از آن نقطه نظرهاي كور حقوق بشر را بپوشاند، از سوي ديگر بايد توجه داشت كه مشروعيت حكومت و دولت از ديدگاه اسلام با آراء آزاد مردم تامين مي‌گردد.

** تاريخچه حقوق بشر در اسلام

تاريخچه حقوق بشر را در اسلام بايد از دو بعد نظري در لابلاي نصوص اسلامي سپس از نقطه نظر تاريخي در لابلاي تحولات سياسي و اجتماعي جوامع اسلامي گذشته و كنونيمورد مطالعه قرار گرفته است.

براي شناخت تاريخ تئوري حقوق بشر در اسلام ناگزير بايد آن را به دو بخش تاريخ تكوين حقوق بشر در اسلام و تاريخ تدوين حقوق بشر در اسلام تقسيم و هركدام را بطور جداگانه مورد بررسي قرارداد .

در مورد بخش اول بايد توجه داشت كه تاريخ تكوين مجموعه حقوقي اسلام با نزول آيات قرآن و گفتار پيامبر و سيره عملي و تقريرهاي آن حضرت ترسيم شده است . لذا در اين بحث كافي است ما به بخشي از آيات و احاديث مربوطه اشاره نمائيم.


حديث " مثل المومنين في توادهم وترا حمهم وتعاطفهم مثل الجسد الواحد اذا اشتكي منه عضو تداعي له ساير الجسد بالسهر والحمي اشاره به اين نكته دارد كه  اعضاي جامعه با ايمان در ابراز مهر , دلسوزي و عواطف مانند يك تنند كه هر گاه عضوي از بدرد آيد دگر عضوها را نماند قرار . مفاد اين حديث موازنه ارزش فرد و جامعه است در ديدگاه اسلام ارزشها و نقشها و خلاقيتهاي اجتماعي از وجود افراد متجلي مي گردد و بهمين دليل رشد آن از هدفهاي اصيل و قابل توجه زندگي محسوب مي شود ولي در عين حال ارزش و اصالت جامعه هرگز ناديده گرفته نمي‌شود .

همان قدر كه فدا كردن جامعه وحدت براي فرد و واحد به دور از عقل و منطق و در جهت تخريب ارزشهاست فدا كردن فرد در برابر جامعه و واحد در برابر وحدت نيز غير منطقي و موجب پايمال شدن ارزشها و توقف قافله رشد انساني است .

در جهان بيني اسلام حق آزادي و اختيار در همه حال براي فرد به عنوان حق غير قابل سلب ثابت و محفوظ است مي توان از آيه انا هديناه السبيل اما شاكرا" او كفورا" 4 و آيه من شاء فليومن شاء فليكفر 5 دليل واضحي براين تفكر استنباط کرد .

حقوق و اصالت فرد در كنار حقوق و اصالت جامعه حتي در بازگشت نهائي انسان كه در عقيده معاد متجلي است نيز ظاهر مي‌گردد، لقد جئتمونا فرادي كما خلقنا كم اول مره .

گرچه مرزبندي حدود حاكميت دولت و تعيين قلمرو دقيق حقوق و آزاديهاي فرد در جامعه از چنان پيچيدگي برخوردار است كه در بسياري از موارد ـ عليرغم صراحت قانون ـ در عمل تشخيص آن بسيار دشوار است ولي بايد توجه داشت كه مشكل تصادم و تضاد تنها اختصاص به برخورد حقوق فردي با حق حاكميت دولتها نيست بلكه در اين ماجرا فرد در برابر فرد يا افراد نيز مطرح است .

در انديشه سياسي اسلام تنها واكنش قهري فرد يا جامعه در برابر بي نظمي و پديده ظلم و اختلاف نيست كه احترام به حقوق آدمي را ايجاب مي كند بلكه اين تحميل از آنجا نشاءت مي گيرد كه او به نياز خود و ديگران به تكامل اعتقاد دارد و سرنوشت متعالي انسان و كرامت ذاتي او در حد : و نفخت فيه من روحي 3 شناخته شده است .

در تفكر اسلامي جهالت نسبت به موضع و جايگاه اصيل انسان وارزش والاي آن مايه اصلي همه بي عدالتيها و ستمها و عدم شناخت صحيح انسان از خويشتن بوده و تا انسان به شناخت صحيح از خود و ديگران نرسد نسبت به مسئوليتهايش جاهل خواهد بود .
كفي بالمرء جهلا ان لايعرف قدره .

در نصوص اسلامي بر ارزش و احترام به انسان عليرغم پيرايه ها و طبقه بنديهاي عارضي تاكيد شده است : فانهم صنفان اما اخ لك في الدين او نظير لك في الخلق .

آفرينش انسان يكسان و از طبيعت برابر برخوردار است : الذي خلقكم من نفس واحده : و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا كثيرا" ونساء.

مصونيت هر انسان آگاه و متعهد به راه انساني از هر نوع تعرض حقي است مسلم كه اسلام برآن تاكيد مي ورزد : لاتروعوا المسلم فان روعه : المسلم ظلم عظيم و من نظر الي مومن ليخيفه بها اَخذه الله عزوجل يوم لاظل الاظله.

در فلسفه سياسي اسلام هدف بعثت انبيا باز گرداندن انسانها به آزادي است . فان الله بعث محمدا" ليخرج عباده من عباده : عباده الي عبادته و نه انسانهائي كه كرامت خود را بخاطر نياز از كف مي دهند مي گويد : لاتكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا" 2 .

**تاريخ تدوين حقوق بشر در اسلام

با گردآوري آيات قرآن كريم در همان نخستين سالهاي نزول قرآن , اولين مرحله تدوين حقوق بشر در اسلام انجام گرفت و تبيين مسائل مربوط به حقوق بشر در مجموعه آيات الهي در ذكر حكيم گردآوري و تدوين گرديد و از اين رو مي توان تاريخ تدوين حقوق بشر را در اسلام به دهه دوم قرن اول هجري و دهه هاي آخر قرن هفتم ميلادي نسبت داد و قرآن را در مقايسه با آنچه كه در غرب تحت عنوان حقوق بشر تدوين شده يكي از كهنترين اسناد مدون در حقوق بشر شمرد .

با جمع آوري گفته ها و عملكردها و تفريرهاي پيامبر اسلام ( ص ) و تدوين احاديث وسيره و تاليف جوامع حديث و سيره نبوي گام ديگري بصورت وسيعتر در زمينه تدوين حقوق بشر در اسلام برداشته شد و مباني وريشه هاي حقوق بشر در لابلاي كتب حديث وسيره مطرح گرديد و مانند ديگر بخشهاي علوم اسلامي زمينه را براي بررسي و تحقيق و تحليل انديشمندان اسلامي فراهم آورد . قرن سوم هجري شاهد صدها كتاب و جامع و سيره نگاري بوده است كه با نامهاي مختلف اصول و مباني تفكر جامع اسلام را در زمينه فرهنگ و تمدن بشري و از آن جمله حقوق بشر مطرح کرده است .

خوشبختانه اكثر اين كتب و جوامع حديث كه شامل گفته ها و عملكرد هاي پيامبر دركل مسائل اسلامي است از گزند حوادث تلخ و ويرانگر تاريخ مصون مانده اند و ما امروز به طور مستقيم به بخش عظيمي از اين ميراث گرانبهاي فرهنگي وعلمي تاريخ صدر اسلام وبه طور غير مستقيم به اكثر آنها دست رسي داريم .

تتقيح كتب، اصول و جوامع اوليه حديث توسط محدثين و محققين اسلامي مرحله جديدي را در زمينه مسائل اسلامي و از آن جمله مسائل مربوط به حقوق بشر در سير تاريخي تدوين حقوق بشر در اسلام آغاز کرد. دراين مرحله كار تقسيم بندي موضوعي احاديث و تبيين وطبقه بندي سندي روايات و در نتيجه مشكل تعارض احاديث آشكارتر ومنقح شد .

با آغاز تدوين فقه و اخلاق ( دو رشته بسيار مهم از علوم اسلامي ) كه شكل جامعتر آن در قرون سوم و چهارم تجلي نمود مباحث حقوق بشر در اسلام در كتاب هاي فقهي و اخلاقي اين عصر همچون مبسوط شيخ طوسي بطور استدلالي مطرح و مورد نقد و تحليل قرار گرفت .

تحولات بعدي فقه را بويژه در قرنهاي هفتم و هشتم هجري مي توان در كتب فقهي چون مولفات محقق و علامه حلي جستجو نمود و نيز در دوران شكوفائي فقه اسلامي در قرنهاي سيزده و چهارده هجري مسائل حقوق بشر در اسلام بصورت عميقتر و روشنتري در لابلاي طبقه بندي و موضوعبندي سنتي فقه در مباحث سياسي فقه عنوان گرديد .

در عصر ما فقهائي بزرگ چون حضرت امام خميني گامهاي بلندي در گشودن راههاي جديد در بينش فقهي برداشتند كه ضمن وارد كردن مقوله هاي عرفاني در شخصيت و ارزش انسان به قلمرو مباحث فقهي حقوق بشر اصولا باتكيه به دو عنصر زمان و مكان در اجتهاد افقهاي جديدي را براي صاحب نظران در برداشت از نصوص اسلامي متناسب با انسان معاصر باز کردند.

**تحول حقوق بشر در تاريخ اسلام

مطالعه تحولات حقوق بشر در صدر اسلام، در دوران حيات پيامبر اسلام ،در حقيقت نشانگر يك انقلاب سياسي و ارزشي در زمينه مسائل حقوق بشر است.

احترامي كه پيامبر به عنوان شخصيت برتر الهي و مقام رسمي سياسي براي انسانها از هر عقيده و رنگ وطبقه اجتماعي قائل بود و شخصيتي كه به زنان داد واعمال جاهليت را در زمينه هاي تحقير و تبعيض و ستم نسبت به انسانهاي محروم تقبيح نمود در تاريخ بشر كم نظير است.

وقتي پيامبر در برابر جنازه يك يهودي از جا بلند مي شود و با يهوديان و مسيحيان متحد و با قبول پيوستن آنها به جامعه اسلامي وحدت ملي را پايه‌ريزي مي‌كند و زنده به گور كردن دختران را به عنوان يكي از زشت ترين صورت‌هاي تحقير بشر مورد تقبيح قرار مي‌دهد و ياران خود را به آزادگي و اظهار نظر حتي در برابر نقطه نظرات خود تشويق مي‌كند و نشستن ساده وبدون نشانه در حلقه يارانش را برتكيه بر مقام و اريكه قدرت ترجيح مي‌دهد، تصويري از تعالي حقوق بشر را در تاريخ تاريك و سراسر ستم عصر خود ترسيم مي‌كند .

ياران پيامبر كه تربيت شده اين مكتب بودند هر كدام الگوئي از اين تصور و تصوير بودند. در اين ميان علي عليه السلام بيش از هر شخصيت اسلامي ديگر در اين زمينه سختگير و روشنگر بود.

از آنجا كه جز اختصار در كلام راه ديگري وجود ندارد كافي است به فرازهائي از رفتار سياسي امام در برخورد قضائي باخصم خود در دادگاه عدل اسلامي و نفي تبعيضهاي ناشي از انتساب به پيامبر و قريش ونيز به دستور اكيدي كه آن حضرت براي نصراني پيرمرد سائل صادر فرمود كه از بيت المال برايش جيره تعيين كنند توجه شود.

علي عليه السلام حتي امتيازاتي چون حضور در جبهه هاي بدر و حنين را در تقسيم مزاياي اجتماعي مردود شمرد و از شكل گيري عوامل فشار كه به دنبال كسب اميتازات بودند ممانعت نمود و رضايت مصلحت عمومي را اساس حكومت و مظهر اراده الهي برشمرد وتا لحظه آخرين عصر پربركت خود از حقوق انسانها و آزادگي ايشان دفاع و حمايت نمود . سخنان آن حضرت را در بحث گذشته در اين زمينه از نظر گذارنديم .

متاسفانه در دوران خلافت امويان نظام طبقاتي و انديشه امتياز طلبي و انحصار جوئي ابتدا از طريق تحريف ارزشهاي اسلامي و سپس به اتكاء قدرت مالي , نظامي و سياسي در مناطق , به دور از معارف اصيل اسلامي , جايگزين مساوات وآزادگي و احترام به حقوق انسانها گرديد و خلاف از اين خط اصيل اسلامي منحرف شد و بسياري از ارزشهاي اسلامي در زمينه حقوق بشر مورد تحريف قرار گرفت .

بني العباس كه ابتدا براي مبارزه با انحصار طلبي و رفتار ضد بشري امويان برخاسته بودند سرانجام بدليل ماهيت عوامل موثر در انتقال قدرت به گروه اجتماعي جديد , عباسيان نيز به همان راه اسلاف خود كشانده شدند و اين بار با شيوه اي ديگر ارزشهاي اسلامي تحريف شد و تبعيض و بي احترامي و تحقير به انسانها به صورتي شديدتر از گذشته اعمال گرديد .

اگر بني اميه بنابر اصل خرافاتي برتري نژادي دست به نقض حقوق بشر زدند , بني العباس براين تصور كه چون از خاندان پيامبرند خود را گروه ممتاز و برتر صاحب امتياز شمردند و از اين رهگذر براي توجيه رفتار غير انساني و ضد اسلامي خود به نوعي ديگر از تحريف ارزشهاي اسلامي دست يازيدند .

بررسي جنبشها و قيامهاي سياسي و مسلحانه اي كه در اين دو دوره از تاريخ اسلامي رخ داده است نشان مي دهد كه انگيزه بسياري از اين تحولات ريشه در تبعيض و تحقير و تضييع حقوق اساسي افراد و ارزش هاي اسلامي مربوط به اين حقوق دارد .

در دوران امپراتوري عثماني گرچه زير پا گذاردن حقوق و آزاديهاي اساسي ملتهاي مسلمان و نيز غير مسلمان به اميتاز نژادي و امتياز مذهبي كمتر ارتباط پيدا مي كند , ولي اينان نيز مانند اسلاف اموي و عباسي خود تبعيضها و تحقيرها و ستمها و تضييع حقوق انسانهاي تحت حكومت خود را زير پوشش برخي از ارزشهاي اسلامي مانند جهاد و ايجاد پان اسلاميسم انجام دادند و با ملتها و قبائل غير ترك و ملتهاي غير مسلمان رفتاري تحقير آميز و مبتني برتبعيض داشتند .

تصوير خشن و غير عادلانه و نقض حقوق بشري كه تركهاي عثماني از اسلام در دوران حكومت مستبدانه خود ارائه دادند سالهاي متمادي موجب گرديد كه اسلام در انديشه غريبان در شكل يك تهاجم نظامي بيرحمانه و رفتار خشونت آميز و تحقير بشري تصور شود و تز " اسلام با شمشير پيشرفت كرده است " در اذهان آنها رسوخ نمايد .

تا آنجا كه بسياري از روشنفكران و نويسندگاه مسلمان براي شستشوي ذهني غريبان و ازميان بردن اين ذهنيت غلط ناگزير شدند راه افراط پيموده , ديگر اصول سياسي اسلامي چون جهاد ونفي ركون و نفي سبيل و نظائر آن را مردود شمرده و اسلام در پوششي از تسليم وسازش ارائه دهند .

در دو قرن اخير با كمال تاسف نفوذ استعمار غربي اكثر مسلمانان را از هويت اسلامي بيگانه و آنان را به گرايشهاي تجدد طلبانه و معني نادرست روشنفكري و رفتار و تفكر غير مسئولانه لائيك سوق داد و در حقيقت در قرن اخير مسلمانان نه به درستي راه و رسم اسلامي را در زمينه احترام به حقوق بشر داشته اند و نه رفتار كاملا غربي را اعمال كرده اند .

هنگاميكه امروز قوانين اساسي كشورهاي اسلامي را در زمينه حقوق بشر و رفتارهاي سياسي را در اين كشورها در زمينه حقوق اساسي و آزادي‌هاي فردي مورد مطالعه قرار مي‌دهيم، آثاري از گرايشهاي شعاري به انديشه غرب در زمينه حقوق بشر را مي‌يابيم ولي بيگانگي از هويت اسلامي و دوري از ارزشهاي والاي اسلامي در زمينه حقوق بشر آنها را به بي‌مايگي و تضاد گفته و عمل كشانيده است .

تنها حادثه اي كه در اين عصر , قابل ذكر است تدوين حقوق بشر اسلامي است كه اعضاء سازمان كنفرانس اسلامي در سال جاري به آن دست يافته و تصويري نه چندان دور از واقعيتهاي اسلامي از حقوق بشر را در يك ميثاق بين المللي اسلامي ارائه داده است .

به اعتقاد ما قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بلندترين گام را در تصوير حقوق بشر در اسلام برداشته و در يك فصل جداگانه تحت عنوان حقوق ملت و ملي بيش از 24 اصل مسائل حقوق و آزاديهاي اساسي را برشمرده است .

جمهوري اسلامي ايران براساس چنين قانون اساسي بويژه اصل هاي 13 و 14 رفتار انسان دوستانه و مبتني براحترام به حقوق بشر را نسبت به همه اقشار ملت اعم از اقليتهاي ديني و سياسي در پيش گرفته است كه در مقايسه با ديگر دولتها بويژه كشورهاي اسلامي , از اميتازات چشم گيري برخوردار بوده است . جهان برخي از اين حقايق را عليرغم تبليغات سهمگين رسانه هاي گروهي صهيونيستي بين المللي درگزارش گاليندوپل نمايند ويژه سازمان ملل متحد مشاهده نمود .

لازم به ذكر است كه بحث حقوق بشر را درمحافق سياسي جهان نبايد جدي گرفت، همانطور كه شعار صلح براي شرق كمونيست يك حربه سياسي است، شعار حقوق بشر نيز براي امريكا و غرب چيزي جز يك چماق براي سركوب مخالفين بويژه دولتهائي كه منافع استعماري آنها را به خطر مي اندازند نيست و بهمين دليل است كه ليست كشورهاي ناقض حقوق بشر همواره درحال محو و اثبات است و چنان كش دار است كه گاه ميش بجاي گرگ وگرگ بجاي ميش در اين ليست ارائه مي‌شود.

"انتهاي پيام"/پ3
برچسب ها: حقوق ، بشر ، اسلامی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار