به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، تعداد كساني كه معتقدند كوروساوا بعد از اختلاف و كنار گذاشتن توشيرو ميفونه، ديگر فيلم درخشاني نساخت كم نيست. همچنان كه وقتي اسكورسيزي ديگر از دنيرو در فيلمهايش استفاده نميكرد برخي همين اعتقاد را دربارهاش داشتند (اين سالها استاد، گمشدهاش را با ديكاپريو يافته كه فيلم بهش فيلم هم بهتر و پختهتر ميشود.)
وقتي صحبت از همكاري متداوم كارگردان و بازيگر در سينماي ايران ميشود اولين موردي كه به ذهن ميرسد همكاري 10 ساله مسعود كيميايي با بهروز وثوقي است. اين احتمالاً بهترين و پرثمرترين همكاري كارگردان – بازيگر در تاريخ سينماي ايران است كه جايش در پرونده ما خالي است.
عزتا... انتظامي- داريوش مهرجويي(10 فيلم)
اگر رابطه بين انتظامي و مهرجويي نبود ...
پرويز نوري
حوالي آخرهاي دهه 40 بود كه داريوش مهرجويي خواست براي فيلم بعدياش- پس از فيلم نوميد كننده نخستين «الماس 33» - نمايشنامه «گاو» غلامحسين ساعدي را به تصوير برگرداند. نمايشي كه با حضور عزتا... انتظامي تحسين و حسابي شناخته شده بود. البته مهرجويي با نگاه بصري به آن، نمايشنامه را از جنس تئاترياش به در آورد.
اما آن چه موجب توفيق جهاني «گاو» شد، بازي خيرهكننده انتظامي بود و در حقيقت جرقهاي زد تا رابطه طولاني مهم و تأثيرگذاري با فيلمساز برقرار سازد. اين رابطه سپس با دو نقش همزمان- يكي قهوهچي ساده دل و مهربان و ديگري دلال حقهباز زمين- در «هالو» مستحكمتر گشت. به تصورم هر فيلمساز در دورهاي از آغاز به كارش درمييابد از طريق كدام هنرپيشه ميتواند شخصيت ذهنياش را مجسم سازد، و به گونهاي موجودي را كه قادر است حس موردنظرش را به مخاطب انتقال دهد، بر پرده بنشاند.
سوسن تسليمي- بهرام بيضايي(4 فيلم)
يك اتفاق ماندگار
زاون قوكاسيان
غير از فيلمهاي «عمو سبيلو»، «سفر» و «رگبار» زن در ساير فيلمهاي بهرام بيضايي نقش و جايگاه بسيار ويژهاي دارد. به همين دليل بازيگران زني كه در اين فيلمها نقشآفريني كردهاند، بازيهايي متفاوت و شاخص ارائه دادهاند. در فيلمهاي «غريبه و مه» و «كلاغ» پروانه معصومي نقشهاي محوري اين فيلمها را با قدرت بازي ميكند؛ و سوسن تسليمي در فيلمهاي «چريكه تارا»، «مرگ يزدگرد»، «باشو غريبه كوچك» و «شايد وقت ديگر» ماندگارترين بازيهاي دوران بازيگرياش را ارائه داده است.
همين گونه است بازي مژده شمسايي در فيلمهاي «گفتوگو با باد»، «سگكشي» و «وقتي همه خوابيم» حتي در فيلم «مسافران» هم كه نقشهاي محوري فيلم برعهده شخصيت چند زن است، بازيگراني چون معتمدآريا، هما روستا، نيكو خردمند و جميله شيخي، همه در كنار هم و گاهي با هم بازيهاي شاخص و ماندگاري ارائه دادهاند.
فرامرز قريبيان- مسعود كيميايي (7 فيلم)
روز وصل دوستداران ياد باد
جواد طوسي
در اين روزهاي خالي از مهر و عاطفه، حرف زدن از ريشههاي اصيل «رفاقت» ميان آدمهاي قديمي و پا به سن گذشتهي اين سرزمين به يك خاطره و نوستالژي تبديل شده است. دوستي عميق و مثال زدني مسعود كيميايي و فرامرز قريبيان و اسفنديار منفردزاده، از اين جهت يك استثناء است ... رفاقتي كه در كوچه پس كوچههاي خيابان ري و بازارچه نواب و خيابان ايران و محله سقاباشي شكل ميگيرد و دست و پاگير اين جمع صميمي ميشود و مقصد نهاييشان را يكي ميكند.
آنها همديگر را در كوچههاي زنده و پر جنب و جوش سيد ابراهيم، آبشار، دردار و امامزاده يحيي و ميرزا محمود وزير و «دبيرستان بدر» پيدا ميكنند و به انتخابي دلخواه ميرسند و هويتمندي خود را در سينما و موسيقي جستجو ميكنند. در اين طي طريق پرشور و حال ميتوان در منزلگاههايي چون سينما رامسر و ركس مقيم شد و عاشقانهها را در «لالهزار» ثبت كرد و تكسوارها و ياغيان سرگشته و بيخانمان فيلمهاي وسترن قد كشيد.
حالا ديگر آنقدر عاشق شيدا شدي كه جرئت كني به سراغ ساموئل خاچيكيان و «براداران اخوان» بروي. وقتي در حريم امن رفاقت سر از پا نشناسي، اولين تست كارگردانيات را با همانها ميزني. فرامرز (قريبيان) و احمدرضا (احمدي) جلوي دوربين و خودت (مسعود كيميايي) پشت دوربين.
نتيجه كار مورد قبول اخوانهاست، ولي «بيگانه بيا» بنا به توصيه آنها با دو بازيگر حرفهاي (بهروز وثوقي و فرخ ساجدي) كليد ميخورد. رفيق شفيق (فرامرز قريبيان) در پشت صحنه دستيار كيميايي ميشود و خودش را به عنوان بازيگر تنها در يك صحنه به نمايش ميگذارد. چهره معصوم و كلام كوتاه و نافذش در آن صحنه، هنوز در خاطرمان است.
«رفاقت» در برابر قواعد حرفهاي آن زمان كم ميآورد و قريبيان براي تحصيل در رشته بازيگري راهي آمريكا و مدرسه «ويژو آل آرت» ميشود و كيميايي در اينجا ميماند و با «قيصر» و «رضا موتوري» و «داش آكل» خودش را به عنوان يك فيلمساز حرفهاي خوش قريحه تثبيت ميكند.
سعيد راد-اميرنادري (3 فيلم)
ويولون خوشدست با كاشف و نوازندهاش
هوشنگ گلمكاني
كارگردان/ بازيگرهاي زيادي نام و شهرت و اعتبارشان به هم آميخته و نام يكي، ديگري را به ياد ميآورد. مثالها آن قدر زياد است كه بيشترشان را خودتان ميدانيد. يكي از آن زوجها امير نادري و سعيد راد هستند كه گرچه فقط سه فيلم با هم كار كردهاند كه از آخرينش - «ساخت ايران» - 35 سال ميگذرد (بيش از سن هر دوي آنها در آن زمان!) اما هنوز در مرور دورهاي از تاريخ سينماي ايران، نامشان با هم به ياد ميآيد.
علتش اهميت يافتن دو فيلم اول در تاريخ اين سينما، و جريان موسوم به موج نو در اوايل دهة 1350 بود. و اينكه آن دو فيلم، آثار اول فيلمسازي بودند كه از نامهاي ماندگار تاريخ سينماي ايران شد، و فيلمهايي بودند (كه اگر در مفهوم فيلم كالت هم مناقشهاي وجود داشته باشد) كه به هر حال علاقهمندان خاص و محدود خود را يافتند، در حافظة بسياري از دوستداران سينما ماندند و براي فيلمسازان ديگر الگو شدند؛ عناصرشان مهر و نشان سازندهاش را يافتند و قابها و نماها و آدمها و موسيقي و لحظهها و كوچهها و خيابانها و چيزهاي ديگر «خداحافظ رفيق»ي و «تنگنا»يي آشناي خورههاي سينما شدند.
پرويز پرستويي-ابراهيم حاتمي كيا (چهار فيلم-يك سريال)
اسطوره حاج كاظم
اكبر نبوي
اگر مراد پرسش اين است كه چرا اين دو در آغاز همكاري يكديگر را پذيرفتند، پاسخ اين است كه به هر روي هر دو از توان هم و آنچه ميتواند يك فرآيند سينمايي را در شكل و قوارهاي مناسب و شايسته، به انجام رساند آگاهي داشتند.
حاتميكيا دانست پرستويي چه گوهر زبدهاي در نقشآفريني است و پرستويي نيز از رويكرد و نگاه و منش فيلمسازي حاتميكيا، به سينمايي دلپسند، راه برده بود. پرستويي كسي است كه تا پيش از همكاري با حاتميكيا در «آژانس شيشهاي» بازيهاي شگفتي در آدمبرفي، ليلي با من است و سريال امام علي از خود نمايان كرده بود و حاتميكيا فيلمسازي است كه از منظر و نگاه پرستويي ديدهبان مهاجر، از كرخه تا راين و بوي پيرهن يوسف را ساخته و پرداخته است و حال در پروژه «آژانس ...» براي همكاري دعوت شده است.
كدام بازيگري همكاري با حاتميكيا را براي ايفاي نقش «حاج كاظم» از دست ميدهد؟ حاتميكيا درست ديد و پرستويي انتخابي شايسته كرد و جمع اين دو انتخاب درست و شايسته، شخصيتي به سينماي ايران تقديم كرد به نام «حاج كاظم». نامي مانا و به شدت تأثيرگذار. يك شمايل و انرژي راه برنده به سيمايي اسطورهاي. يك بسيجي عزلت گزيده كه در هنگام حوادث به واقعه پناه ميبرد.
نخستين تجربه همكاري حاتميكيا و پرستويي به لطف فيلمنامه خوب (گرچه متاثر از «بعد از ظهر نحس») و كارگرداني هوشمندانه حاتميكيا، پرستويي را در قالب شخصيت حاج كاظم به بلندايي از بازيگري شگفتانگيز رساند
رضا كيانيان – بهمن فرمانآرا (4 فيلم)
خودآگاهي دلپذير
سعيد مروتي
احتمالاً اگر امروز بهمن فرمانآرا ميخواست «بوي كافور، عطر ياس» را بسازد براي نقش بهمن فرجامي سراغ رضا كيانيان ميرفت. هر چند، حالا نميشود بوي كافور ... را بدون حضور فرمانآرا تصور كرد، ولي ارتباطي كه او با كيانيان پيدا كرد و تداوم همكاريشان در همه اين سالها، اين ذهنيت را تقويت ميكند كه اگر بوي كافور الان ساخته ميشد نقش اولش به كسي جز كيانيان نميرسيد.
اين را اعتمادي كه فرمانآرا در يك دهه اخير به كيانيان داشته و انعطاف بالاي بازيگر در نقشهاي مختلفي كه براي كارگردان «شازده احتجاب» بازي كرده ميگويد. يكي از پرثمرترين همكاريهاي متداوم كارگردان با بازيگري ثابت در سالهاي پس از انقلاب كه نقطه شروعش تك سكانسي در بوي كافور بود. فيلمي كه تنها يك بازيگر اصلي داشت و او هم خود فرمانآرا در نقش بهمن فرجامي بود و بقيه بازيگران نقشهايي كوتاه را ايفا ميكردند. فرمانآرا محور ماجرا بود و در هر سكانس بازيگري كنارش حضور مييافت.
فصل حضور كيانيان در بوي كافور ... اوايل فيلم است و كمي بعد از بهترين سكانس فيلم جايي كه رويا نونهالي در نقش زني رنجيده كه فرزند مردهاش را در داخل ماشين فرجامي ميگذارد و ميرود، تأثير فوقالعادهاي بر تماشاگر و البته فرجامي گذاشته است.
كيانيان در نقش دكتر آراسته وكيلي كه دوست فرجامي است از فرصت گذرايي كه در اختيارش قرار گرفته استفاده مطلوبي ميكند. در نقش وكيل زرنگ طنز تلخي كه در كاراكتر فرجامي هم وجود دارد را درست متبلور ميكند، بيش از هر چيز به اين خاطر كه لحن درستي دارد (چيزي كه در همين فيلم پريوش نظريه ندارد.) يك دكتراي حقوق كه اعتقاد دارد قانون مال فقير بيچارههاست و كسي موفق است كه پارتي داشته باشد و سوراخ سنبههاي خوب بشناسد.
... ادامه اين مطلب را ميتوانيد در نسخه چاپي ويژهنامه بخوانيد
برای مشاهده مجله شبانه
اینجا کلیک کنید