سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان‌ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

آموزش روابط بین الملل به زبان ساده (۶)

روابط بین الملل یعنی قدرت!

در روابط بین‌الملل، قدرت تعیین‌کننده نهایی است و تمام تعاملات جهانی بر اساس موازنه قوا شکل می‌گیرد.

روابط بین‌الملل را می‌توان عرصه‌ای دانست که در آن، قدرت نه‌تنها یک متغیر تعیین‌کننده، بلکه اساس و جوهره تمام تعاملات میان بازیگران است. دولت‌ها، سازمان‌های بین‌المللی، و حتی بازیگران غیردولتی همگی در چارچوبی عمل می‌کنند که قدرت، اصلی‌ترین شاخص تأثیرگذاری و تعیین‌کنندگی آن است. درک روابط بین‌الملل بدون توجه به مقوله قدرت، همانند تلاش برای تفسیر پدیده‌های طبیعی بدون در نظر گرفتن قوانین فیزیک است. همان‌طور که «زور بازو» در دعوای خیابانی تعیین‌کننده است، در روابط بین‌الملل نیز «وزن قدرت» تعیین می‌کند که چه کسی برنده میدان خواهد بود.

قدرت، اساس تعاملات بین‌المللی

در جهان سیاست، قدرت را می‌توان توانایی تحمیل اراده خود بر دیگران تعریف کرد. این اراده می‌تواند از طریق ابزارهای نظامی، اقتصادی، دیپلماتیک، یا فرهنگی اعمال شود. در عمل، هیچ‌گونه موازنه، همکاری، یا حتی رقابتی در نظام بین‌الملل وجود ندارد که قدرت در آن نقشی نداشته باشد. برای مثال، هرگاه دولت‌ها درصدد مذاکره یا امضای توافقنامه‌ای برمی‌آیند، پشتوانه چنین تعاملاتی نه الزاما اراده برای همکاری، بلکه محاسبه میزان قدرت طرفین است. دولت‌ها تنها زمانی به تعهدات بین‌المللی پایبند می‌مانند که توازن قدرت را به نفع خود ببینند، و هر گاه احساس کنند که شرایط تغییر کرده است، تعهدات خود را زیر پا می‌گذارند. ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: «قدرت، قانون را می‌نویسد و ضعیف باید آن را بخواند.» این قاعده در روابط بین‌الملل کاملاً صادق است.

رئالیسم و تقدم قدرت بر قواعد بین‌المللی

مکتب رئالیسم در روابط بین‌الملل، قدرت را مهم‌ترین عنصر در تعیین سرنوشت دولت‌ها می‌داند. بر اساس این دیدگاه، جامعه بین‌المللی چیزی جز یک میدان رقابت دائمی برای کسب و حفظ قدرت نیست. هرچند سازمان‌های بین‌المللی، معاهدات، و هنجارهای حقوقی در ظاهر نقش مهمی در تنظیم روابط کشورها دارند، اما در نهایت این قدرت است که مشخص می‌کند کدام قواعد رعایت شوند و کدام نادیده گرفته شوند.

نمونه بارز این امر، برخورد قدرت‌های بزرگ با نهادهایی همچون سازمان ملل متحد و شورای امنیت است. کشورهایی مانند ایالات متحده، چین، و روسیه نشان داده‌اند که هر زمان قواعد بین‌المللی با منافعشان سازگار نباشد، به سادگی آن را دور می‌زنند یا تفسیر دلخواه خود را بر آن تحمیل می‌کنند. مثال روشن این موضوع، حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بود که بدون مجوز شورای امنیت انجام شد. آمریکا با این اقدام نشان داد که اگر قدرت کافی داشته باشید، حتی سازمان‌های بین‌المللی هم نمی‌توانند شما را متوقف کنند. همان‌گونه که ناپلئون بناپارت گفته است: «قدرت حق را می‌سازد، نه برعکس.»

اقتصاد و تحریم؛ ابزارهای مدرن اعمال قدرت

در دنیای امروز، قدرت صرفا به توان نظامی محدود نمی‌شود، بلکه اقتصاد نیز به یک سلاح مؤثر در رقابت‌های بین‌المللی تبدیل شده است. تحریم‌های اقتصادی، که عمدتاً توسط قدرت‌های برتر جهانی اعمال می‌شوند، نشان‌دهنده این واقعیت‌اند که روابط بین‌الملل همچنان تابع اصل قدرت است.

برای مثال، تحریم‌های آمریکا علیه ایران، روسیه، و حتی چین، بیانگر این حقیقت است که کنترل بر جریان‌های مالی، تجارت، و فناوری، به ابزاری برای تحمیل اراده سیاسی تبدیل شده است. در همین راستا، برخی تحلیل‌گران معتقدند که دلار آمریکا، بیش از ناوهای هواپیمابر این کشور، ابزار اصلی واشنگتن برای اعمال قدرت است. مثال دیگر را می‌توان در چین مشاهده کرد؛ این کشور با پروژه‌هایی مانند «کمربند و جاده»، کشورهای دیگر را از نظر اقتصادی به خود وابسته کرده و در عمل، یک «قدرت نرم» جدید را در روابط بین‌الملل به نمایش گذاشته است. همان‌طور که در ادبیات کلاسیک چینی آمده است: «قدرت واقعی آن است که نیازی به جنگیدن نداشته باشد.»

موازنه قوا؛ راه‌حلی برای جلوگیری از سلطه مطلق

از آنجا که در روابط بین‌الملل قدرت حرف اول را می‌زند، دولت‌ها همواره تلاش کرده‌اند تا با ایجاد موازنه قوا، از سلطه یک قدرت بر دیگران جلوگیری کنند. این مفهوم که در سیاست بین‌الملل قدمتی طولانی دارد، به روش‌هایی اشاره دارد که دولت‌ها از طریق آن مانع برتری مطلق یک کشور یا اتحاد خاص می‌شوند.

برای مثال، شکل‌گیری ناتو در برابر پیمان ورشو در دوران جنگ سرد نمونه‌ای از تلاش برای ایجاد موازنه قوا بود. امروز نیز رقابت میان چین و آمریکا را می‌توان در همین چارچوب تحلیل کرد. همین موضوع در غرب آسیا نیز دیده می‌شود، جایی که محور مقاومت با ایجاد توازن در برابر نفوذ آمریکا و اسرائیل، مانع از برتری مطلق آن‌ها در منطقه شده است. به قول چرچیل: «هیچ دشمن دائمی وجود ندارد، فقط منافع دائمی هستند.» این سخن اهمیت موازنه قوا را در سیاست بین‌الملل به خوبی نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری

روابط بین‌الملل چیزی جز بازی قدرت‌ها نیست. هرچند ممکن است مفاهیمی مانند دیپلماسی، همکاری‌های چندجانبه، و حقوق بین‌الملل در ظاهر نقش مهمی در تعاملات جهانی داشته باشند، اما در نهایت این قدرت است که تعیین می‌کند چه کسی تصمیم‌گیرنده اصلی خواهد بود.

تاریخ نشان داده است که هر گاه قدرت به درستی توزیع نشده یا مورد چالش قرار گرفته است، جهان شاهد جنگ، بحران، و بی‌ثباتی بوده است. بنابراین، درک روابط بین‌الملل بدون پذیرش نقش محوری قدرت، امکان‌پذیر نیست. همان‌گونه که ماکیاولی می‌گوید: «بهتر است از شما بترسند تا اینکه دوستتان بدارند.» این اصل، همچنان کلید درک سیاست بین‌الملل است.

 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.