رئالیسم، با تأکید بر رقابت، توازن قوا و منافع ملی، یکی از کارآمدترین نظریه‌ها برای درک سیاست بین‌الملل است و در تحلیل جنگ اوکراین کاربرد زیادی دارد.

رئالیسم یکی از مهم‌ترین نظریه‌های روابط بین‌الملل است که سیاست جهانی را بر اساس قدرت، منافع ملی و رقابت میان کشورها تحلیل می‌کند. این نظریه بر این اصل استوار است که نظام بین‌الملل ذاتاً آنارشیک است، یعنی هیچ قدرت مرکزی وجود ندارد که نظم و امنیت را تضمین کند. بنابراین، هر کشوری برای حفظ بقا، افزایش قدرت و تأمین منافع خود تلاش می‌کند و در این مسیر، رقابت و درگیری میان دولت‌ها امری اجتناب‌ناپذیر است. از دیدگاه رئالیستی، همکاری میان کشورها نیز معمولاً از سر اجبار و محاسبه قدرت انجام می‌شود، نه بر اساس ارزش‌های اخلاقی یا تعهدات جهانی.

انواع رئالیسم

رئالیسم در طول زمان توسعه یافته و به شاخه‌های مختلفی تقسیم شده است که هر یک بر جنبه‌های خاصی از قدرت و رقابت بین‌المللی تأکید دارند.

رئالیسم کلاسیک بر این باور است که تمایل به کسب قدرت در ذات انسان نهفته است. هانس مورگنتاو، یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان این مکتب، تأکید داشت که دولت‌ها برای حفظ و افزایش قدرت خود عمل می‌کنند و اخلاقیات تأثیر اندکی بر تصمیم‌گیری‌های بین‌المللی دارند.

رئالیسم ساختاری که توسط کنت والتز توسعه یافت، بر این ایده تأکید دارد که دلیل اصلی رقابت میان کشورها، ساختار آنارشیک نظام بین‌الملل است، نه ویژگی‌های رهبران یا دولت‌ها. والتز معتقد بود که دولت‌ها صرفاً به دلیل بقای خود در محیطی بی‌ثبات، به دنبال افزایش قدرت هستند.

رئالیسم تهاجمی که جان مرشایمر از آن حمایت می‌کند، بیان می‌کند که کشورها نه‌تنها برای حفظ قدرت بلکه برای به دست آوردن سلطه منطقه‌ای و جهانی تلاش می‌کنند، زیرا قدرت بیشتر امنیت بیشتری را تضمین می‌کند.

رئالیسم تدافعی برخلاف رئالیسم تهاجمی، استدلال می‌کند که دولت‌ها تنها تا جایی قدرت خود را افزایش می‌دهند که بقای آن‌ها تضمین شود و گسترش بیش از حد ممکن است واکنش منفی سایر کشورها را برانگیزد.

کاربرد رئالیسم در تحلیل جنگ اوکراین

بحران اوکراین نمونه‌ای واضح از تحلیل سیاست جهانی بر اساس رئالیسم است. از منظر رئالیستی، جنگ اوکراین نتیجه طبیعی رقابت قدرت‌های بزرگ و توازن قوای بهم خورده در اروپا است.

روسیه، به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای، گسترش ناتو به شرق اروپا را تهدیدی برای امنیت خود می‌داند. از دیدگاه رئالیسم، مسکو تلاش دارد تا نفوذ غرب را در نزدیکی مرزهایش محدود کند و با تصرف مناطقی از اوکراین، توازن قوا را به نفع خود تغییر دهد. در مقابل، ایالات متحده و کشورهای غربی با حمایت نظامی از اوکراین، سعی دارند از تغییر این توازن جلوگیری کنند و هزینه‌های تهاجم روسیه را افزایش دهند.

از منظر رئالیسم، جنگ اوکراین نمونه‌ای از تلاش روسیه برای افزایش قدرت و نفوذ خود در منطقه است. ولادیمیر پوتین ممکن است این حمله را راهی برای تثبیت موقعیت روسیه به‌عنوان یک قدرت جهانی و کاهش وابستگی اوکراین به غرب تلقی کرده باشد.

رئالیسم همچنین توضیح می‌دهد که چرا نهادهای بین‌المللی مانند سازمان ملل نتوانسته‌اند این بحران را متوقف کنند. از دیدگاه این نظریه، چنین سازمان‌هایی ابزارهایی در دستان قدرت‌های بزرگ هستند و نمی‌توانند مانع از اقدامات یک قدرت نظامی شوند که منافع استراتژیک خود را در خطر می‌بیند.

جمع‌بندی

رئالیسم، با تأکید بر رقابت، توازن قوا و منافع ملی، کارآمدترین نظریه‌ برای درک سیاست بین‌الملل است. این نظریه نشان می‌دهد که سیاست جهانی عمدتاً بر اساس محاسبات قدرت شکل می‌گیرد و همکاری‌ها نیز زمانی رخ می‌دهند که تأمین‌کننده منافع کشورها باشند. نمونه‌هایی مانند جنگ اوکراین به‌خوبی نشان می‌دهند که چگونه می‌توان تحولات بین‌المللی را با استفاده از این چارچوب نظری تحلیل کرد.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار