به گزاش خبرنگار حوزه
پایه و آبی گروه ورزش باشگاه خبرنگاران جوان شب گذشته همینطور که توی فضای مجازی داشتم خبرها رو بررسی میکردم با مبالغ هنگفتی از قراردادهای فوتبالی واقعاً به فکر فرو رفتم ...
2 میلیارد ...
یک میلیارد ...
500 میلیون ...
اینها مبالغی است که یک فوتبالیست میتونه توی یک فصل فوتبال یعنی 8 الی 9 ماه به دست بیاره ...
یاد روزهایی افتادم که یکی از قهرمانهای قایقرانی رو از نزدیک تمریناتش رو نگاه میکردم تلاش بیوقفه و تمرینات سختش رو توی هوای گرم و آفتاب سوزان نمیشه فراموش کرد ...
امید توی چهرهاش موج میزد و انگیزه پیدا میکرد، اما وقتی باهاش همکلام شدم دیدم بابت زحمت چند سالش تا رسیدن حتی به تیم ملی ...
شاید یک پنجم پایینترین مبلغ فوتبال بود ...
اما وقتی افتخاراتش رو با فوتبال مقایسه کردم، دیدم، فوتبال حتی یک پنجم اول افتخار نداره ...
به ورودی ورزشگاه آزادی رسیدم طبق روال گذشته نگهبان پس از پرسش و پاسخهای معمول گیت ورودی ورزشگاه آزادی را باز کرد و وارد محوطه شدم، سر در ورزشگاه تاریخ تأسیسش را 26 مهر 1350 حک کرده بود. محیطی سرشار از آرامش و سردری که جلوهای خاص به فضا بخشیده را گذراندم.
به سمت دریاچه آزادی که شاهد همت و تلاش خیلی از ورزشکارها برای بالا بردن پرچم ایران بود، حرکت کردم، با امید اینکه بدونم و بفهمم حاصل این همه انگیزه بدون چشمداشت مالی چیه، دور تا دور دریاچه، جادهای برای دویدن ورزشکاران طراحی شده که با برگهای خشکیده چنارهای اطراف آن زیباییاش دوچندان شده بود.
به ساختمان اداری فدراسیون قایقرانی رسیدم، چند پاروزن در دریاچه با پاروهایشان آب را میشکافتند و آرامش دریاچه را با قدرتی که در بازوانشان نهفته بود بر هم میزدند.
تاریخ تأسیس دریاچه افکارم را به خود متمرکز کرد، زمانی که خسرو ابراهیمی، غلامرضا امینی، وحید مرادی و محسن شادی در آن پاروهای قایقشان را به حرکت درمیآوردند و عشق به وطن را در ساعتها و پاروهایی که میزدند تا سرعتشان رکوردی چشمگیر بیافریند، رفتم، تعداد قایقرانانی که در این دریاچه پارو زدند تا نقشی برجسته بر این قالی به منظور برافراشتن مرزهای جغرافیایی بزنند فراتر از آن است که در خاطر من بیفتد اما مهم نقشی است که در دریاچه ایفا کرده تا پاروزنان راستقامت کشورمان به سکوهای آسیایی و المپیکی بایستند.
اشکان صیادی، مربی تیم ملی جوانان کانوپو در گوشهای از دریاچه روی سکویی نشسته بود و با نگاهش قایقرانان جوان را زیر نظرش برای موفقیت در مسابقات پیشرو تداعی میکرد.
به گذشته آماتور خود که باز میگردم، درمییابم، عطش نوشتن و عشق به کلمات همچنان در جانم موج میزند، چطور میتوان از پاروزنی که با عشق به جاودانگی پرچمش تلاش میکرد انتظار ایستادن در کنار دریاچه را داشت در حالیکه هنوزم شوق قایقرانی را دارد؟!
اما به این میرسم که روزی باید کنار ایستاد و تجربیات را تقدیم نیروهای تازه کرد.
صیادی از مربیان کارآزموده قدیمی رشته کانوپولوی قایقرانی است که از 14 سالگی وارد این رشته شد.
به کنار این مربی کارآزمودهی قدیمی رفتم تا گپی درباره تلاشش در تمام این سالها و اهدافش داشته باشیم.
اشکان صیادی، مربی تیم ملی کانوپولوی قایقرانی به مدالهایی که تا به حال کسب کرده، اشاره کرد و اظهار داشت: در سال 2005 میلادی در مالزی جزو تیم ملی بزرگسالان کانوپولو بودم و موفق به کسب مدال برنز شدم همچنین در همه لیگها از تمام رقبای داخلیام بیشتر مدال گرفتم و امسال در لیگ برتر مدال نقره را از آن خود کردم.
وی افزود: جزو مربیانی هستم که در سال 2009 تایوان مدال طلا کسب کردم و در کاپ جهانی ایرلند اول شدم که با دانشگاه آزاد مدال طلا گرفتیم.
صیادی، در خصوص تحصیلاتش تأکید کرد: در رشته کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزش تحصیل کردم و در پایگاه قهرمانی کرج مشغول به کار هستم.
وی در مورد علاقهاش به کانوپولو بیان داشت: هماکنون که برای آموزش قایقرانان در کنار دریاچه آزادی هستم به خاطر علاقهام است و از لحاظ مالی عایدی ندارد، اما چون خودم پارو را دست یک نوجوان دادم دوست دارم که تجربیاتم را به او بیاموزم
اینجا موجهای دریاچه هر کدام یک نت موسیقی از یک درام عشقی است.
عشق به پرواز از همین دریاچه موج میزند و اینجاست که تعصب معنا میگیرد و اتحاد و همدلی اسکناسها را کمرنگ و کمرنگتر میکند و ارقام.
2 میلیارد
1 میلیارد
500 میلیون و ...
دیگر رقم به حساب نمیآید وقتی عشق است و تعصب و همدلی ...
گزارش از الهه طائمه
انتهای پیام/