سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

کافه کتاب/83

مریم برادران: خواندن را از زندگی حذف نکنیم

خواندن را از زندگی حذف نکنیم و در هر شرایطی در سبد خریدمان کتاب را هم جای دهیم.

حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان - سعیده سادات احمدی؛ مریم برادران نویسنده در سال 1355 به دنیا آمد. از جمله کارهای وی می‌توان به حنانه، حتی یک قطره اشک نریختم، زمانی برای آسودن اشاره کرد.

 خانم برادران عاملی که باعث نوشتن شما شد، چی بوده؟

من از وقتی محصل بودم می‌نوشتم؛ دلنوشته، یادداشت، شعر، داستان، اما نوشتن به طور جدی به بعد از دوره کارشناسی‌ام بر‌می‌گردد. من فیزیک خوانده بودم و در مراکز اپتیک جهاد دانشگاهی صنعتی شریف مشغول به کار بودم، دوست داشتم کنار کار تخصصی رشته‌ام در مرکز فرهنگی هم مشغول باشم آن سال‌ها بعضی از دوستانم در انتشارات روایت فتح فعال  بودند. توسط یکی از دوستانم به آنجا معرفی شدم  اول رفتم نه برای نوشتن، آنجا حضور داشتم اسنادی درباره شهید آوینی را مطالعه می‌کردم فیلم می‌دیدم تا وارد فضایشان شوم کم کم دوستان پیشنهاد دادند اتودی بزنم و خاطرات کوتاهی نوشتم؛ چیزهایی شبیه به یادگاران، خوششان آمد و کارم در نوشتن جدی شد. شاید باید از دوستانم در آن سال‌ها تشکر کنم.

در حال حاضر کتابی در دست نگارش دارید؟

خیر. مشغول رساله دکتری هستم تا تمام نشود کاری شروع نخواهم کرد. البته ایده‌هایی در ذهنم هست که بماند به وقتش. 

نظرتون در خصوص کتاب «ر»؟

امیدم به کتاب «ر» شروع شناخت آدمهایی از نسخ رسول حیدری است. آدمهایی که همیشه به دلیل ویژگی‌های شغلی مهجور مانده‌اند و کسی زیاد نمی‌شناسدشان. من به خاطر کنجکاویم او را شناختم و خط سیری از زندگیش را روایت کردم امیدوارم بابش باز شود.

 رسول حیدری؟

مردی بی‌قرار، احساساتی، شجاع و دوست داشتنی که به خاطر آنچه فکر می‌کردم، درست است حاضر بود، جانش را بدهد.

 از نظر شما اوضاع نشر در حال حاضر؟

پاسخم پاسخ یک متخصص نیست. چون پاسخ چنین سؤالی را باید با مطالعه درست و بررسی آمار و پایش مناسب شرایط داد. اما آنچه از گذر در بازار نشسته یا از رصد نمایشگاه کتاب به نظر می‌رسد، باید شرایط موجود را جدی گرفت و برایش برنامه‌ریزی کرد. من نمی‌گویم چرا کتاب جدید این همه کم یا بد و بی‌سلیقه یا گران چاپ می‌شود اما می‌گویم چرا کتاب خوب این همه کم داریم؟ چرا کتابی که بر اساس تفکر و آزاد‌اندیشی و بیان واقعیات باشد و به خواننده لذت و آگاهی را با هم بدهد این همه کم است؟ چرا کتاب ایرانی متناسب با فرهنگمان نداریم؟چرا بازار ترجمه هنوز این همه داغ‌تر است؟ چرا بازار نشرمان دارد هویت خودش را از دست می‌دهد؟ چرا کسی به فکر فرهنگ نیست؟

نظرتون در خصوص ممیزی؟ 

حرف خاصی در این باره ندارم جز اینکه کاش هر کسی سر جای خودش بنشیند.

اگر قرار باشه مریم برادران روبرمون تعریف کند چی می‌گویید؟
دختری با دغدغه‌های متفاوت که دوست دارد هر کاری را با علاقه انجام دهد و از انجامش لذت ببرد.

تعریفتون از کتاب؟

معلمی برای زندگی؛ همراهی برای روزهای خوش و ناخوشی سندی فرهنگی که باید آن را جدی گرفت.

یه کتابی با حال و هوای تابستان به بهمون معرفی کنید؟

کتاب «بر جاده‌های آبی سرخ» نادر ابراهیمی. اما این یک تجربه را از من بشنوید: یک دور کتاب‌های یک نویسنده خوب را بخوانید. جلال باشد یا نادر ابراهیمی باشد یا فالاچی، حداقل یک‌بار اینکار را بکنید.

اگر قرار باشد یک حرف ماندگار بهمون بزنید؟

خوب خواندن و کتاب خوب خواندن به برکت عمر می‌افزاید.

زندگی بدون کتاب‌رو تعریف کنید؟

کتاب که نباشد چیزی در زندگی کم است و هیچ کس نقص را دوست ندارد.

بزرگترین تحولی که کتاب خوندن تو زندگیتون ایجاد کرده چه بوده؟

شاید کتاب تجربه‌هایی به آدم می‌دهد بدون آنکه تجربه شده باشند در اصل کتاب خوب اگر به نگاه عبرت خوانده شود، می‌توان شناخت و بینشی به خواننده بدهد که او را در زندگیش توانمند‌تر کند. به علاوه اینکه من شخصاً نوشتن را با خواندن آموختم. هیچ کلاسی یا دوره‌ای ندیده‌ام هر کتابی را می‌خوانم شاید در وهله اول می‌خوانم که لذت ببرم اما اگر کتاب لذت‌بخشی باشد می‌خوانم که یاد بگیرم چرا لذتبخش است و آن وقت از رویش به نوعی مشق می‌کنم و تجربه می‌اندوزم.

بهترین کتابی که خوندید؟

انتخاب یک کتاب کار ساده‌ای نیست. به خصوص که موضوعات خودشان تعیین کننده‌اند در کتاب خوب. اما شاید هنوز شازده کوچولو می‌تواند بهترین باشد در نوع خودش کوچک، ساده و عمیق و متعلق به همه زمان‌ها و زبانها در کل علاقه‌ام به خواندن زندگینامه‌ها زیاد است و رمان‌های کلاسیک و البته داستان‌های کوتاه خوب.

نویسنده‌های مورد علاقتون رو برامون بگید خانم برادران؟

خیلی زیاد هستند. در هر حیطه‌ای شاید کسی... مثلاً نادر ابراهیمی را خیلی دوست دارم؛ لطیف، صریح، روان و سرشار از ادبیات. علی موذنی را می‌پسندم. چخوف از اولین نویسندگانی است که به هر نوجوان توصیه می کنم؛ رئال‌نویس قهاری است که کتاب‌هایش از فرهنگ روایی ما دور نیست. زیرکی فوئنتس را به خصوص در کتاب دوست دارم و تیز‌بینی مارکز را.

هر‌چه می‌خواهد دل تنگت بگو؟

خواندن را از زندگی حذف نکنیم و در هر شرایطی در سبد خریدمان کتاب را هم جای دهیم. اما فکر نکنیم که فقط با خواندن اتفاق ویژه‌ای می‌افتد اگر خواندن با تفکر نباشد،‌ جز سرگرمی چیزی نیست. اگر این حرف را بپذیریم سپس داشتن کتاب خوب تأمل برانگیز و فضای نقد و علمی، بخشی از امور حیاتی حیطه فرهنگ است.


انتهای پیام/


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
مقداد
۰۶:۴۳ ۳۰ بهمن ۱۳۹۹
بعد از خواندن کتاب اینک شوکرانت اشک رو در چشمان خود و کسانیکه کتاب را هدیه دادم احساس کردم ممنون از قلم روان و زیبایتان