سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ليدر سبز و غلام بهائيان كيست؟ + سند و تصاوير

چندي پيش باشگاه خبرنگاران خبري را با عنوان "ليدر سبز و غلام بهائيان" منتشر كرد كه پشت پرده يكي از اعضاي اپوزيسيون خارج نشين وابسته به دستگاه‌هاي جاسوسي غربي و عربي را فاش مي‌كرد.باشگاه خبرنگاران در اين خبر قصد دارد اخبار و پشت پرده‌هاي جديدي را از اين مهره سوخته اپوزيسيون به اطلاع شما برساند.

به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران؛ عليرضا نوري زاده كه حالا مدال افتخار عنوان "ليدر سبز و غلام بهائيان" را بر گردن خود مي‌بيند در سال‌هاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به اصطلاح شاعر و سردبير برنامه‌هاي راديو و تلويزيون بود.

سفر به نجف نقطه آغاز ارتباط گيري با سرويس‌هاي اطلاعاتي عرب

اوخر سال 1340 بود كه نوري زاده به همراه خانواده‌اش به نجف اشرف نقل مكان كرد تا همين سفر نقطه آغازي باشد براي ارتباط‌هاي گسترده او با سرويس‌هاي اطلاعاتي غربي و عربي. پس از 5 سال اقامت در نجف اشرف نوري زاده به ايران بر مي‌گردد و عضو كانون معلوم الحال نويسندگان مي‌شود.

در آن سال‌ها، نوري زاده هر كجا كه مي‌‌رفت خود را از شاه مهره‌هاي كشف شده در اين كانون معرفي مي‌كرد و ادعاي شاعري، نويسندگي و روشنفكري! داشت.او كه در جريان سفر به عراق زبان عربي را فرا گرفته بود به عنوان مترجمي خرده پا در هفته نامه‌هاي كم تيراژ دهه 40 قطعات و اشعار کوتاهی را از عربی به فارسی ترجمه می‌کرد و با حقه‌بازی‌های فراوان اشعار و قطعات ادبی متعلق به شعرا و ادبای جهان عرب را به نام خود به نشریاتی چون فردوسی، خوشه، بامشاد، تهران مصور و امید ایران می‌داد. با همين ادعاها بود كه نوري‌ زاده سرانجام توانست به سازمان راديو و تلويزيون راه پيدا كند.

نوري زاده در كنار شاپور بختيار

به اصطلاح روزنامه نگاري كه عامل ساواك بود

نوری‌زاده بر اثر رفت و آمد با افراد دین‌ستیزی مانند عباس پهلوان، سردبیر مجله فردوسی و اسماعیل نوری علاء و جمشید چالنگی (از نویسندگان مجله تماشا) به نوشیدن افراطی الکل اعتیاد پیدا کرد، به‌طوری که هنوز از دانشگاه حقوق فارغ‌التحصیل نشده بود به یک الکلیست تمام عیار تبدیل شد که پاتوق او و همپالکی‌هایش هر روز بعدازظهر در بار هتل مرمر که متعلق به باقرزاده بود و می‌گفتند از املاک ساواک است.

داوود رمزی، عليرضا نوری زاده و نوری علا در عروسی دکتر رضا براهنی (1348 = 1969)

بار و رستوران هتل مرمر در آن زمان از روزنامه‌نگاران با بهای ارزان و بسیار نازل (در حد مجانی) پذیرایی می‌کرد و شایع بود که سوبسید آن را ساواک می‌دهد و این محل به یک پاتوق غیررسمی برای روزنامه‌نگاران رژیم شاهنشاهی درآمده بود تا ساواک بتواند با استفاده از عواملی مانند علیرضا نوری‌زاده و جمشید چالنگی (در حال حاضر شاغل در صدای آمریکا) در میان آنها جاسوسی کند.

ارتباط با جعفريان، تئوريسين برجسته ساواك

جناب ليدر در اواخر دهه 40 و اوايل دهه 50 براي اينكه بتواند موقعيت خود را در راديو و تلويزيون حفظ كند ديوانه‌وار نوكري محمود جعفریان از تئوریسین‌های برجسته ساواک و از نویسندگان بولتن‌های محرمانه وزارت امور خارجه و اداره دوم ارتش و استاد دانشکده‌های نظامی كه همزمان معاونت تلویزیون ملی ایران را هم عهده‌دار بود را مي‌كرد و در حقيقت تبديل به گماشته او شده بود.

تناقض مليتي و شخصيتي

نوري زاده از همان ابتدا هم سعي بر رفتار روشنفكري داشت و خود را فردي متفاوت از جامعه و هم كيشان خود معرفي مي‌كرد. از سوي ديگر اقاي ليدر كه دچار تناقض مليتي و شخصيتي هم شده بود در تمامي سفرها و ملاقات‌هاي خود با اتباع عرب، خود را طرفدار پان عربيسم معرفي مي‌كرد و در اين راه همواره مورد تمسخر خانواده و نزديكانش قرار مي‌گرفت.

نوري زاده كه راه‌هاي دوز و كلك را به خوبي مي‌دانست، با سفر به عراق و زندگي 5 ساله در آنجا چنان عراقي‌ها را اسير بازيگري خودش كرده بود كه مسئولان سياست خارجي وقت عراق در همكاري با او بسيار سخاوتمندانه رفتار مي‌كردند.

غلام بهائيان در آن سال‌ها نزد اربابان عراقي خود بليط‌هاي بسياري براي خرج كردن داشت. از نكات جالب ارتباط‌ آن روزهاي نوري زاده با ديپلمات‌هاي عراقي كه به ارتباط با ماموران اطلاعاتي اين كشور نيز گسترش پيدا كرده بود اينكه درست در سال‌هايي كه دولت عراق ايراني‌ها را از خاك خود اخراج مي‌كرد، نوري زاده بدون هيچ مشكل و محدوديتي براي اقوام و دوستان خود ويزاي سفر به عراق را مي‌گرفت.

دليل اين مدعا هم گرفتن ويزا براي يكي از اقوامش به نام رحمان نوري زاده است كه قطعا در خاطر جناب ليدر هست كه پيش از انقلاب به راحتي براي او ويزا و بليط سفر به عراق را گرفت.

البته نوري زاده علاوه بر ارتباطات گسترده با سرويس اطلاعاتي عراق از طريق منوچهر گنجی (يكي از عوامل معروف سازمان اطلاعاتی آمریکاCIA) با ساواك و نيروهاي آن بيشتر آشنا شد و فعاليت پوششي خود را در ساواك گسترده‌تر كرد.

دريافت مدال پهلوي

همين ارتباط گيري و فعاليت پوششي براي ساواك بود كه او را به دربار سلطنتي نزديك و به امر مطاء محمد رضا پهلوي يك قطعه مدال پهلوي هم به او اهدا شد.

ساواك راه رسيدن به سرويس‌هاي اطلاعاتي ديگر را باز كرد

فعاليت‌هاي نوري زاده در ساواك و آشنايي او با ماموران عملياتي اين دستگاه شكنجه‌گر باعث شد تا وي بتواند ارتباط خود را با سرويس‌هاي اطلاعاتي عربستان، مصر، عراق، آمريكا و انگليس گسترش دهد و بعد از مدتي به يك وابسته تمام عيار نزد آن‌ها شناخته شود.

در همان اثنا بود كه سارق آثار ادبي اعراب، جيب پر پول آنها را هم نشانه گرفت تا همين آغازي باشد براي بهره بردن از منابع عظيم مالي اعراب و سرويس‌هاي اطلاعاتي آن‌ها.

نوري زاده و تحصيل در رشته مصر شناسي

نوري زاده براي جلب اعتماد اعراب و بالاخص مصري‌ها دست به هر كاري مي‌زد. او كه علاقه بسياري به زنگي در مصر داشت، آرزويش فعاليت به عنوان وابسته مطبوعاتي در قاهره بود و براي همين هم دست به هر كاري مي‌زد. براي همين هم بود كه نوري زاده براي مطالعه درباره مصر و گذراندن دوره مصرشناسی(Ejeptolojy) به قاهره سفر كرد.

جناب ليدر و كشيدن سيگار كلوپاتراي توليد مصر

كارهاي او در مصر به حدي شكل علني و مزورانه به خود گرفته بود كه در مقطعي او را عاشق ناصريزم قلمداد مي‌كردند.نوري زاده سيگار كلوپاتراي توليد مصر را دود مي‌كرد يعني همان سيگاري كه جمال عبدالناصر مي‌كشيد. برخي اخبار موثق حكايت از اين دارند كه نوري زاده براي جلب رضايت مصري‌ها و به عشق او رساله احتمالا دكتراي خود را براي او نوشته است.

نوري زاده(پشت به دوربين)در حال كشيدن سيگار كلوپاترا

البته ذكر اين نكته ضروري است كه برحسب سوابق موجود در دانشکده حقوق دانشگاه تهران نوري زاده حتی موفق به پایان رساندن دوره لیسانس هم نشده و پس از 2 سال تحصیل ناتمام این دانشکده را ترک گفته است (این تاریخ مصادف با تاریخ عزیمت او به مصر است.)

حضور نوري زاده در سرزمين‌هاي اشغالي

نوری‌زاده در دوران اقامت یکساله در مصر زیر پوشش بازدید از اردوگاه‌های فلسطینی صبرا و شتیلا و نهرالبارد مستقر در لبنان به این کشور رفت و چند روز پس از ورود به لبنان از اسرائیل سردرآورد! وی در اسرائیل وارد موسسه آموزش‌های وزارت خارجه اسرائیل شد و دوره جمع‌ آوری خبر و تحلیل اوضاع عربی خاورمیانه را گذراند. در این مدت دوست و همراه وی مناشه امیر نویسنده سابق روزنامه اطلاعات و از صهیونیست‌های افراطی عضو آژانس یهود بود که سال‌ها در سرویس سیاسی روزنامه اطلاعات کار می‌کرد و در اواخر دهه 1340 به اسرائیل رفت و بخش فارسی رادیو اسرائیل را به ‌راه انداخت که در دوران حکومت شاه وظیفه‌اش تبلیغ یهودیان ایران برای مهاجرت به اسرائیل بود.

علیرضا نوری‌زاده در دوران اقامت در اسرائیل چندین گزارش مصور تهیه و برای تلویزیون شاهنشاهي فرستاد. در آن زمان همکاران و دوستان نوری‌زاده با تعجب سوال می‌کردند چطور نوری‌زاده که برای ماموریت به مصر فرستاده شده است در اسرائیل اقامت دارد و از این کشور گزارش می‌فرستد؟!

نامه نگاري به سبك اعراب

ليدر كنوني جريان ورشكسته فتنه و اپوزيسيون دسته چندمي براي جلب رضايت اعراب حتي پا را هم فراتر گذاشته و در مكاتبات خود با آنها همان خط فكري را دنبال مي‌كرد كه اعراب دنبال مي‌كنند. او در مكاتبات خود نام خليج هميشه فارس را خليج ع ر ب ي مي‌نوشت و در حقيقت خود را يك عرب مي‌دانسته و اكنون هم مي‌داند.

ادعاهايي كه هيچ گاه اثبات نشده است

ارتباطات گسترده نوري زاده با دستگاه‌هاي اطلاعاتي-جاسوسي اعراب و غربي‌ها و صهيونست‌ها از ديرباز تاكنون ادامه پيدا كرده و همين امر سبب شده تا او مدعي شود در تهران يك شبكه گسترده همكار دارد و از طريق آن‌‌‌‌‌‌‌ها در جريان تمام اخبار داخلي ايران است. اما نگاهي به نوع اطلاعات ادعايي نوري زاده نشان مي‌دهد كه در حقيقت او همان اطلاعات و اخبار سرويس‌هاي جاسوسي و اطلاعاتي غربي و عربي را بازخواني مي‌كند و ادعاي داشتن يك شبكه گسترده در ايران يك دروغ بزرگ است.همان طور كه در ماجراي مدحي و رضا شيران اين امر به اثبات رسيد و در حقيقت اين نوري زاده بود كه مورد استفاده اطلاعاتي قرار گرفته بود.


نوري زاده در كنار مدحي

نوري زاده و رضا شيران

از جمله عناصر مرتبط با نوري زاده در داخل به زماني برميگردد كه وي در تلاش براي احيا و استفاده از باند مهدي هاشمي معدوم و خط دنباله او بود.

گدايي غلام بهائيان از سرويس‌هاي غربي و عربي

نوري زاده در تمام طول مدت وابستگي به سرويس‌هاي غربي علاوه بر استفاده از منابع اطلاعاتي آن‌ها و خدمت رساني‌هاي گستره به عوامل اجرايي‌شان از منابع مالي اين سرويس‌ها نيز بي بهره نبوده است.

او با دريافت پول‌هاي هنگفت در مقطعي خاص عامل ايجاد جنگ رواني در داخل نظام بود. شركت در جلساتي مانند الجنادريه و دريافت كمك هزينه چندين ميليون دلاري از پادشاه عربستان او را تبديل به رابط اصلي فتنه گران و منابع مالي غربي و عربي كرده است و اكنون در ميان اپوزيسيون به عنوان كيسه پول شناخته مي‌شود.

نوري زاده در كنفرانس الجنادريه

اين عامل دسته چندمي اپوزيسيون راه‌هاي پول در آوردن و كلاه گذاشتن را هم خوب بلد است. نوري زاده در ازاي ارائه خدمات به غربي‌ها و اعراب بليط‌هايي را هم براي خود مي‌خرد.

نوري زاده: پول‌ها بايد مستقيما به حساب خودم واريز شوند

اولين و مهم‌ترين موردي كه نوري زاده روي آن تاكيد بسياري هم دارد دريافت مستقيم كمك‌هاي مالي است. نوري زاده در ازاي پيگيري اهداف اربابان خود تاكيد مي‌كند كه بايد پول‌هاي اهدايي به اپوزيسيون خارج نشين مستقيما به حساب او واريز شود و او باشد كه پول‌ها را بين ديگران تقسيم مي‌كند.

از ديگر مواردي كه نوري زاده روي آن تاكيد بسياري دارد داشتن رابطه با سفارت خانه‌ها و امور كنسولي وزارت خانه‌هاي كشورهاي حامي‌اش است كه با داشتن اين رابطه به راحتي مي‌تواند براي نزديكان خود ويزاي اقامت و پناهندگي دائم بگيرد و البته در اين مورد هم بسيار سخاوتمندانه عمل مي‌كند.

زن باره‌گي، ميگساري و قمار بازي از برنامه‌هاي روتين نوري زاده

البته پول‌هاي باد آورده هيچ وقت به نوري زاده وفا نكرده‌اند او كه تبحر خاصي در زن باره‌گي و ميگساري و قمار دارد بخش اعظمي از پول‌هاي دريافتي را در اين راه‌ها خرج خود و خوشگذراني‌هايش مي‌كند.

عكسي معروف از چت كردن نوري زاده با يك دختر

نوري زاده كه به پاي ثابت قمار خانه‌ها و مراكز فساد و فحشا تبديل شده براي اينكه از حرف ديگران و خانواده‌اش در امان باشد مبالغ هنگفتي را در جهت آشكار نكردن فسادهايش پرداخت مي‌كند. البته زن نوري زاده هم به خاطر ويژگي‌هاي علي خالي بند دست كمي از او ندارد و در گعده‌هاي زنانه همچون جناب ليدر قمار مي‌كند و پول به باد مي‌دهد.

مردي كه خوب رنگ عوض مي‌كند

از ديگر ويژگي‌هاي بارز نوري زاده تغيير جهت دادن و خط عوض كردن است. غلام بهائيان كه نان را به نرخ روز مي‌خورد بر اساس منافع سياسي و مادي خود رنگ عوض كرده و زماني طرفدار ساواك مي‌شود، زماني فلسطيني‌ها را حمايت مي‌كند و در برخي اوقات هم با دربار و سلطنت طلب‌ها ميانه خوبي پيدا مي‌كند.

نوري زاده در كنار ربع پهلوي

همين رنگ عوض كردن‌ها و دروغ گفتن‌هاست كه باعث شده او در ميان دوستان و آشنايان خود به علي چاخان، علي خالي بند و علي آلكاپن شناخته شود.نوري زاده در طول سال‌هاي گذشته و با عيان شدن ظرفيت‌هاي سياسي‌اش مستمرا امتيازات خود را در رنكينگ جريانات اپوزيسيون خارجي از دست داده و در ماه‌هاي اخير سعي كرده با شوكي سياسي خود را دوباره احيا كند.


تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
رضا
۰۲:۳۳ ۲۱ مرداد ۱۳۹۱
برای از رو نرفتنش باید اسمشو تو کتاب گنیس ثبت کنند !!!

بابا این دیگه کیه ؟؟ ول نمیکنه که !!