قُلِ
اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِي الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ
الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ
بِيَدِکَ الْخَيْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ (26)
تُولِجُ
اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ
الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ
تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (27)بگو بار خدایا! پادشاه ملک هستی تویی؛ هر که را خواهی سلطنت بخشی و از هر که خواهی آن را باز ستانی و هر که را خواهی به عزت رسانی و هر که را خواهی خوار و خفیف گردانی؛ خیر و نیکویی همه به دست توست و تو بر هر چیز توانایی(26)
شب را در پرده روز و روز را در پرده شب پنهان می کنی و زنده را از مرده و مرده را از زنده بر می آوری و هر که را خواهی رزق و روز یبی حساب بخشی(27) *مالک ملک هستی خداست و تمام هستی از آن اوست.او بر همه چیز تواناست از بالابردن مقام آفریده هایش تا بخشش بی حساب ولی هیچ شری از جانب او کسی را نمی رسد زیرا آنکس که بر همه چیز قادر است جز کار خوب نمی کند و ظلم پیوسته نشان جهل یا عجز است و ذات حق از این دو مبراست.
*به زبان حکیمان ظلم وضع شیئ در «غیر ما وُضِعَ لَه» تعریف می شود یعنی گذاشتن چیزی در غیر آنجایی که باید باشد و آنکس که این چنین می کند یا از جای آن خبدار نیست و این جهل است یا توانایی بر گذاشتن شیء در جای خود را ندارد اگرچه جایش را می داند و این عجز است.
بر درِ میکده رندانِ قلندر باشند که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی (حافظ)
*از بدایع کار خداوند در پیش چشم مردمان یکی این که شب و روز را آفریده و علی الدوام روز را از دل شب و شب را از دل روز بیرون می کشد و خاک مرده را نان می دهد و جان مب کند و باز جان را به جهان دیگر می برد.
ای که خاک شوره را تو نان کنی وی که نان مرده را تو جان کنی
شکر از نی، میوه از چوب آوری از منی مرده بت خوب آوری(مثنوی)
*این کیمیاگری ها نشانه روشن حضور دانا و توانایی است در عالم که قافله قائنات را مرحله به مرحله از مرگ به حیات و از حیات به مرگی دیگر و از مرگ به حیاتی نو سیر می دهد و بخش زیادی از ادبیات توحیدی ما در بیان همین معجزات روزمره و مشهود است.
این چنین میناگری ها کار توست این چنین اکسیرها ز اسرار توست
دیده دل چون به گردون بنگریست دید کانجا هر دمی میناگریست
قلب اعیان است اکسیر محیط ائتلاف خرقه و تن و بی مَخیط (مثنوی)
در بیت آخر ائتلاف به معنی ترکیب کردن و با هم الفت دادن و هم آهنگ کردن است. و این نیز از آیات شگفت الهی است که بر قامت انسان جامه ای دوخته و هیچ نشانی از دوزندگی در آن به چشم نمی خورد.