همانا که حب شهوتها و هواهای نفسانی از صحبت
زنان (و شوهران) و داشتن پسران و همیان های زر و سیم و اسبان اصیل و نشاندار و
چهارپایان و کشت و زرع و آب و ملک که جمله متاع (فانی) دنیاست در چشم و دل مردمان
زینت داده شده است در حالی که منزلگاه نیکو و عاقبت محمود نزد خداوند است.(14)
(ای رسول گرامی با مردمان) بگوی آیا میخواهید شما را از چیزی بهتر از این نعمتهای دنیوی آگاه کنم؟ همانا که پروا پیشگان را نزد پروردگارشان باغهاست که در زیر درختان آن نهرها جاری است و جاودانه در آن باغها متنعم اند با همسران پاکیزه و (از همه خوشتر) با خشنودی خداوند؛ و خداوند بر احوال بندگان بیناست.(15)
ابیات زیر از مولانا بخشی از محتوای این آیه را تفسیر میکند :
«زُینَ للناس» حق آراسته ست زانچه حق آراست چون تانند رست
چون پیِ «تسکُن الیهاش»آفرید کـــــی توانـــد آدم از حـــــوا برید
رستم زال او بود وز حمزه بیش هست در فرمان اســـیر زال خویش
آنکه عــــالم مست گــفتش آمدی «کَــــلّمینی یا حــُـــمیرا » می زدی
(مثنوی)
مقصود مولانا این است که چون زن را خداوند در چشم مرد آراسته و زینت بخشیده و او را مایه سکون و آرامش قرار داده است پس چگونه مردی میتواند از حوا ببرد و از سیطره افسون و جاذبه او که زنجیر لطف الهیست رهایی یابد چنانکه حتی حضرت محمد که عالمی مست گفتار او بود گاه میفرمود «ای حمیرا با من سخن بگو».
*در این آیه خداوند نعمتهای بسیار و گوناگون دنیوی را چون مصاحبت زنان برای مردان و مردان برای زنان و برخورداری از فرزندان و زر و سیم و درهم و دینار و اسبهای اصیل نشان دارو چهارپایان و کشت و زرع و باغ و بوستان و همه را برشمرده اما در پایان فرموده است که این لذتها متاع دنیاست و آنها را دوام و بقایی نیست مگر آنکه آنها را صرف مقصود های برتر و کسب کمالات باقی کنند؛ و تجسم آن لذتهای برتر همان بهشتی است که وعده داده شده است.
*اینکه خداوند زن را در شمار نعمتها شمرده مقصود پیوند محبت آمیز و ثمربخش میان زن و مرد است و مرد نیز برای زن در شمار همان نعمتها است و از ترتیب بیان آیه چنین بر میآید که نعمتی در جهان برتر از همین عشق و دوستی میان زن و مرد نیست و دیگر نعمتها همه در خدمت این پیوند است و همه زینتهای دیگر در پای همسر نازنینی نثار میشود.
*در زمینه جاذبه زنان و کمند عشق ایشان که از دور و نزدیک مردان را به بند میکشد کتابهای بسیار هست و از جمله میتوان نمایشنامه "مرد و ابرمرد" اثر برناردشاو را نام برد. مقصود از ابرمرد در این نمایشنامه زن است.
هر که را با مرده سودایی بود آن به عشق زنده سیمایی بود (مثنوی)
*کلمه قنطار از ریشه یونانی است که در زبان لاتین نیز وارد شده و به صورت کنتاریوم (به معنی صد) درآمده است و کلمه "سِنت" در زبانهای اروپایی به عنوان یک ریشه به معنی صد است چنانکه در لغت به معنی قرن آمده است و صدها لغت دیگر با این ریشه وجود دارد.
*خردمند کسی است که نه تنها میان بد و خوب فرق مینهد بلکه خوب و خوبتر و بد و بدتر را نیز تشخیص میدهد، در خوبی خوبتر را بر میگزیند و در بدی آن را که بدیاش کمتر است، البته در صورتی که چاره ای نباشد. اکنون عجب است از آدمیان که در بازار عالم هر چیز میخرند خواهند که بهترین را برگزینند و کمترین بهای ممکن را بپردازند و هرکجا درهم و دیناری میدهند سعی دارند که متاعی ارزنده به دست آورند وگرنه احساس غبن میکنند اما در مورد نقد عمر و نفس زندگی که مهمترین سرمایه ماست هیچ وسواسی به خرج نمیدهند. چه بسیار شنبهها و یکشنبهها و هفتهها و ماهها که به بطالت میگذرانند یا صرف اموری می کنند که زیاده از نیاز است و هیچ احساس غبن نمیکنند.