در اولین شب سرد زمستان "شب یلدا" در گوشهای از خیابان با زیراندازی از کارتن نشسته بود، دستانش را به دوره پاهایش گره و چمباتمه زده بود، تمام دار و ندارش (چند بسته دستمال کاغذی) در مقابلش بود، بدنش میلرزید و چشمانش اشکبار بود، برای او شب یلدا یک دقیقه بیشتر لرزیدن از سوز سرما بود.