با مطالعه جوامع مسلمان لبنان این حقیقت روشن می‌گردد که قدیمی‌ترین آنان شیعیان هستند.

شواهد تاریخی درباره حضور شیعیان در لبنان به قرن نخست هجری قمری باز می‌گردد. برخی از مورخان معتقدند در نخستین سال‌های ورود اسلام به این منطقه، اقامت ابوذر غفاری اسباب گسترش تشیع را در لبنان فراهم کرد.

حضور برخی از علمای نامدار شیعه مانند «ابوالفتح کراجکی» (درگذشته ۴۴۹ق)، شاگرد نامدار شیخ مفید و شیخ طوسی در «صور» و نشستن وی بر کرسی قضاوت این شهر نشان می‌دهد شیعیان از همان قرون اولیه، حیاتی تأثیرگذار در لبنان و غرب آسیا داشته‌اند. در همین حال، تردیدی نداریم از قرن هفتم هجری قمری به این سو، جوامع و مناطق شیعه‌نشین در جنوب لبنان، به ویژه در جبل عامل و دره بقاع ساکن بودند؛ شیعیانی که در میان آن‌ها علمای بنامی پرورش یافتند و منشأ خدمات بسیاری به جهان اسلام و از جمله ایران شدند. در این سلسله یادداشت‌ها برآنیم تا مروری هرچند مختصر به این پیشینه پرافتخار داشته‌باشیم.

با فروپاشی فرمانروایی ایلخان مغول در ایران، حکومت‌های پرشمار و البته کوچکی در پهنه این سرزمین شکل گرفت که یکی از معروف‌ترین آن‌ها «سربداران» بود. دولت سربداری را باید نخستین دولت شیعی امامی بدانیم که در جهان اسلام پدید آمد. با این حال، مؤسسان این دولت برای بقای خود، نیازمند پشتوانه فقهی بودند؛ پشتوانه‌ای که بتواند آن‌ها را در عرصه تقنین و اداره جامعه، هر چه بیشتر به مبانی فقهی اهل‌بیت(ع) نزدیک کند. خواجه‌علی مؤید، یکی از اُمرای سربداری، برای رفع این مشکل دست به دامان علمای جبل‌عامل شد. او در نامه‌ای به «محمد بن مکی جزینی عاملی» که بعدها به «شهید اول» شهرت یافت، از وی خواست با تألیف کتابی، این مشکلِ حکومت سربداری را رفع کند و شیخ، ظاهراً هنگامی که در زندان دمشق بازداشت بود، کتاب ارجمند «اللمعة الدمشقیه فی فقه الامامیه» را به رشته تحریر درآورد و برای خواجه علی مؤید به ایران فرستاد. این کتاب بعدها به اختصار «لمعه» نامیده و مبدل به یکی از اصلی‌ترین متون فقهی حوزه‌های علمیه شیعه شد.

 با توجه به نگارش کتاب در حدود سال ۷۸۵ق / ۷۶۲ش، می‌توان چنین ارزیابی کرد که خدمات علمی علمای شیعه لبنان به ایرانیان، دست‌کم ۶۴۰ سال سابقه مدون و قابل اثبات دارد. این روابط، البته با آغاز هجوم سراسری تیمورلنگ و ویرانی گسترده درغرب آسیا، رو به نقصان نهاد، اما با طلوع آفتاب اقتدار دودمان صفویه، وارد مرحله‌ای جدید شد. در دوره صفویه، درست مانند عصر سربداری، نیاز به منابع فقهی شیعه اثنی‌عشری برای اداره امور به‌شدت احساس شد. دیدگاه‌های صوفیانه رایج در میان سران قزلباش که در شکل‌گیری فرمانروایی صفویه به ایفای نقش پرداخته‌بودند، قادر به رفع مشکلات مدیریتی و به ویژه قضایی نبود. از سوی دیگر، جدال قدرت میان قزلباش‌ها و طبقه «صدرها» که عموماً پیرو مذهب رسمی ایرانِ صفوی نبودند، این نگرانی را درباره آشفتگی فضای عقیدتی کشور بیشتر می‌کرد.

به همین دلیل، شاه تهماسب یکم با ارسال نامه به مراکز علمی شیعه امامیه، از علما خواست به یاری حکومت وی بیایند و در ساماندهی اوضاع شرکت کنند. این تقاضا تنها از سوی علمای جبل‌عامل مورد استقبال قرار گرفت و «علی بن حسین کَرَکی عاملی»، مشهور به «محقق کَرَکی» در این امر مهم و راهبردی پیش‌قدم شد. برخی معتقدند در دوره‌های قبل نیز، از محقق برای هجرت به ایران دعوت شده‌‌بود، اما این دعوت به دلایلی نتوانست به سرانجام مطلوبی برسد. ورود محقق کرکی به ایران، سرآغاز شکل‌گیری ساختار مدون آموزش و گسترش فقه شیعی در این سرزمین بود. به همت او و همراهانش، افرادی مانند «حسین بن عبدالصمد عاملی»، پدر «شیخ بهائی»، فقاهت شیعه نقشی بسیار مؤثر و پایدار در انتظام بخشی به امور کشور ایفا و در واقع اسباب پیوندی عمیق را میان ایرانیان با شیعیان جنوب لبنان فراهم کرد. به این ترتیب، تاریخ روابط شیعیان جنوب لبنان با فرهنگ و تاریخ ایران وارد مرحله جدیدی شد که در یادداشت بعدی به تشریح آن خواهیم پرداخت.

منبع: روزنامه قدس

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.