در یادداشتی به قلم حجتالاسلام والمسلمین «عباس حیدرپور» آمده است: اگر قبل از یکسال پیش، سخن از ضربه به کیان رژیم صهیونیستی میرفت حداکثر آن را در حد ترور یکی از مقامات بلندپایهاش شاید تصور میکردند یا نهایتاً انفجار یک مخزن سوخت و مانند آن، اما اکنون در آستانه یکسالگی از آغاز این طوفان اینچنین ضرباتی نه تنها عادی مینماید بلکه اصلاً به چشم نمیآید. این همه تفاوت ادراکی از ابعاد بزرگی و کوچکی ضربه به این رژیم در واقع ناشی از بزرگی و اهمیت کاری است که حماس در هفتم اکتبر انجام داد و بعد در بستر مردمی و به وسعتی جهانی امتدادی عینی یافت.
نکته مهم، اما این است که گذر زمان و ضعف حافظه تاریخی عدهای درباره دستاوردهای اقدام حماس جویا شوند و بلکه بیش از همه در میان برخی متدینان و مؤمنان و اهل غیرت آنچه باعث این سؤال و تردید میشود دیدن جنایات هولناک ارتش رژیم هار صهیونیستی نسبت به مردم مظلوم غزه و فلسطین به ویژه زنان و کودکان بیدفاع و حس انفعال شخصی ناشی از آن است و گاه در لحن ایشان و گاه در تصریحاتشان به خاطر آمادهنبودن دستگاه محاسباتی جامع مبتنی بر بنیادهای حکمی و الهیاتی، حتی حماس مورد طعن قرار میگیرد، آنچنانکه برخی گلایهوار میگویند حماس با هیچکسی و ازجمله ایران هماهنگی نکرده بود و دست همه را در پوست گردو گذاشت.
برخی دیگر بعد از جریان ترور کادر رهبری حزبالله و بهویژه دبیرکل آن، بدون هیچ مدرکی نوشتند، اصل این حمله طراحی بخشی از یهودیان اسرائیلی بوده است تا به فلان منافع دست بیابند!
برخی همان سخن غربیها و بلکه برخی سران کشورهای عربی را تکرار میکنند که حماس یک گروه خشن است و اقداماتش کور و فاقد عقلانیت است و حمله هفتم اکتبر هم چنین بود. (گرچه درباره اطلاق عنوان تروریستی حیا! میکنند و اینجا قدری از قرائت غربی از حماس فاصله میگیرند)
عمدهترین تردید درخصوص ارزشگذاری محاسبهمحور درباره اقدام حماس است که میپرسند: آیا واقعاً این اقدام، ارزش ریختهشدن این همه خون بیگناه را داشت؟
اینها و تعابیر دیگر که در فضای متدینان با نوعی احتیاط واگویه میشود یا بیمهابا به اتکا نوشتههای حیوحاضر در شبکههای اجتماعی بازارسال میشود، نشان میدهد جغرافیای کلان مسئله و بهویژه دستاوردهای طوفانالاقصی در ذهن و ضمیر دستکم اهل تدین چندان جاگیر نشده است و این هم کمکاری دستگاههای تبلیغی و جارینشدن جهاد تبیین را فریاد میزند و حال آنکه داشتههای الهیاتی، تاریخی، سیرهای و حتی متن آشکار آیات قرآن و روایات اسلامی، به خوبی از عهده بسیاری از این اشکالات برمیآید و دستکم با مرور برخی از این آیات و روایات، نگاه صلب و سخت به مسئله تغییر کرده، در قبال احتمالات دیگر گشوده میشود.
حل این اشکالات نیازمند شکلدهی یک مثلث تبیینی است؛ از یک طرف باید یک دستگاه معارفی فعال (شامل اهمیت خود مسجدالاقصی در قرآن، نسبت یهود و اسلام، جایگاه جهاد و معنای زندگی، بازخوانی مفهوم عزت و ننگ در فرهنگ اسلامی و...) به میدان آید و در اذهان حاضر شود، از طرف دیگر محیط جامعه فلسطینی و غزه و حتی چگونگی مناسبات حماس و مردم غزه و فلسطین و بلکه روند تاریخی تعاملات رژیم اشغالگر با این مردم و این مردم با آن رژیم توضیح داده شود (اینکه حماس برآمده از بستر طبیعی حیات روزمره فلسطینیها و متکی بر تجارب تلخ و عقبنشینیهای مکرر و ذلتآفرین پیشین است. حماس برونداد فهم تاریخی فلسطینیها است و به لحاظ بافت اجتماعی از درون خانههای فلسطینیها جوشیده است و ...) و در ضلع آخر دستاوردها فهرست شوند تا مخاطب هم به اقناع برسد و هم نگاه منتقدانه و اشکالبینش به نگاهی همراه و ایجابی تغییر یابد.
این نوشتار بیش از آنکه درصدد تأمین دو ضلع نخست باشد، درصدد شمردن سریع دستاوردها و تغییراتی است که با طوفانالاقصی شکل گرفت بدون آنکه حتی بخواهد توضیح چندانی دربارۀ این عناوین بدهد.
این شمارش هم میتواند در دو دسته شکل بگیرد. دسته اول، دستاوردهای سلبی و ناظر به وضع دشمن و اینکه او دچار چه صدماتی شده است و دسته دوم، ناظر به دوستان و اینکه مقاومت به چه مواقف ایجابی رسیده است.
فهرستی برای دستاوردهای سلبی طوفانالاقصی
۱- اثبات ضربهپذیری رژیم اشغالگر توسط گروهی به مراتب کوچکتر از حزبالله و جمهوری اسلامی؛ سستی تارعنکبوتی آن.
۲- مفتضحشدن رژیم صهیونسیتی در انظار عمومی و حتی در ایالات متحده امریکا در درصد قابل توجهی از مردم
۳- کور شدن برخی راههای تجاری رژیم
۴- ضررهای بزرگ اقتصادی اعم از اعداد واقعی و نیز کاهش اعتبار اقتصادی
۵- تشدید تنشهای داخلی رژیم
۶- مهاجرت قطعی و نیز مردد برخی یهودیان (یک جمعیت قابل اعتنا) از سرزمینهای اشغالی برای رژیمی که عمده ساکنانش واراداتی است.
۷- ایجاد تلفات قطعی نظامی مشتمل بر ادوات و از دست دادن بیشترین تعداد نظامیان از زمان تأسیس
۸- از همه مهمتر و در عرض بند دوم (بیحیثیت شدن)، توقف پیمان ابراهیم و بلکه بیآبرو شدن التطبیع در اذهان
۹- فرو ریختن اقتدار ناتو و نیروهای ائتلاف در مقابل حوثیهای یمنی در پشتیبانی فعال از نگهداشت عبورومرور دریایی رژیم صهیونیستی و بلکه نگهداشت و حفاظت از عبورومرور همپیمانان این رژیم.
۱۰- بیآبرو شدن سران کشورهای عربی ساکت یا حامی رژیم صهیونیستی بهویژه بهواسطه برقراری مسیر پشتیبانی زمینی از این رژیم و اجتناب از هرگونه مداخله برای رفع محاصره مردم مظلوم غزه یا دستکم تخفیف آلام ایشان.
۱۱- ایجاد مرزبندی در میان صفوف حاکمان غربی و مردم غرب و به ویژه نخبگان و دانشگاهیان با تفکیک میان مدافعان فلسطین و ظالمان بدان.
فهرستی برای دستاوردهای ایجابی:
۱- ریشهدارتر شدن مقاومت در جان اهالی غزه و تأثر جدیتر اهالی کرانه باختری از این تشدید مقاومت (تبیین چرایی این مطلب نیازمند برخی توضیحات است)
۲- ایجاد اتصال فعال و ترکیبی به شکل عملیاتی میان محورهای مختلف مقاومت اعم از فلسطین، لبنان، یمن، عراق و ایران. گرچه یک پیوند جدی به لحاظ نیروی کنشگر در مسائل سوریه شکل گرفت و عملاً یک نیروی چندملیتی در مقابل داعش در عراق و سوریه این غده سرطانی را برچید، اما در طوفان الاقصی این پیوند از شکل عملیاتی به صورت راهبردی ارتقاء یافت.
۳- ظهور یمن در قامت یک قدرت نظامی منطقهای که عملاً عبورومرور چند تنگنه و دریا و اقیانوس را به کنترل خود درآورد.
به نظرم اینها دستاوردهای اصلا کمی نیست و گیریم که حماس هیچ هماهنگی نکرده باشد، اما همین دستاوردها در مدتی کمتر از یکسال عمق تأثیرات مطلوب مقاومت حماس را نشان میدهد که از منظری تحقق انگارههای جمهوری اسلامی و بسیاری از آرمانهای مصرح در قانون اساسی است.
۴- گرویدن بسیاری به قرآن و اسلام رویکرد مثبت بدان حتی از سوی برخی خداناباوران با دیدن صبر و استقامت و توکل مردم عزیز و مظلوم غزه. (اگر در ارزشگذاری، همین بند ما منطق دینی را به میان آوریم، همین یک بند برای حق بودن و تأثیر مثبت اقدام حماس کافی است؛ حضرت امیر ع میفرمایند که حضرت رسول ص مرا به سمت یمن فرستاد و فرمودای علی به خدا سوگند اگر یک نفر به دست تو هدایت شود برای تو بهتر است از هرآنچه که خورشید بر آن تابیده است!)
۵- آشکارشدن جایگاه راهبردی و اساسی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای که مستقیم و رودروی نماینده تمدن غرب در منطقه ایستاده است. با اینکه اصل عملیات حماس به اطلاع ایران رسانده نشده بود، اما سیر تحولات پس از آن و بهویژه دو مواجهه مستقیم ایران با رژیم اشغالگر قدس در عملیاتهای وعده صادق ۱ و ۲ نشان داد که وضعیت قدرت ایران از چه قرار است؛ قدرتی که فقط گوشهای از آن در این دو عملیات آشکار شد و خویشتنداری اخلاقمدار ایران نوعی از عظمت و اقتدار روحی-فرهنگی و بلکه تمدنی را آشکار کرد. پس از انجام هردوی این عملیاتها که در یک سلسله کنش و واکنش و برخی عقبنشینیهای مقطعی ناشی از ضربات دشمن یا کید و فریب پشتیبانان غدّار رخ داد، اکنون ایران ضمن شکستن زنجیره ذهنی تداوم پیروزی ناشی از تکرار ترورها، عملاً جایگاهی کاملاً مهم به لحاظ بازیگری منطقه و بلکه جهانی یافته است.
۶- برکشیدهشدن فرهنگ مقاومت در میان امت اسلامی البته در بروندادی جبههای متکی بر مبارازان و حامیان و سمپاتهای کشورهای مختلف منطقه.
۷- ایجاد اعتماد به نفس نسبی در میان مظلومان جهان به ویژه مظلومان غیرمسلمان حتی نسبت به جریان استکبار امریکایی و مستعمرات اروپاییاش.
۸- شکلگیری کنشگریهای فعال اجتماعی در قامت انواع راهپیماییها و اعتراضات و فعالیتهای فردی و گروهی در مقام مقابله عملی (و نه اعلام صرف مواضع فرهنگی) در قبال سیاستهای استکباری مانند تلاش فعالان مدنی برای جلوگیری از انتقال محمولههای معمولی یا نظامی به رژیم صهیونیستی مانند محاصره کشتی حامل کالا در آبهای ساحلی استرالیا.
۹ - بروز فعال شعار ضرورت محو اسرائیل به ویژه در فضای عمومی ایران همزمان با ارتقاء حس هویت ملی و عزتمندی ایران در خلال حوادث و ضدوخوردهای ذیل شکلگیری طوفانالاقصی.
۱۰- ایجاد همگرایی فوقالعاده میان گروههای مختلف شیعی به ویژه در عراق در اندکی پیش و بلافاصله پس از شهادت سیدحسن نصرالله در قبال تفرقهافکنیهای جدی جریان سلطله و امریکا در فضای افکار عمومی عراق نسبت به سیاستهای ایران؛ خلوص مجاهدانه شهید پرچمدار مقاومت حد واسط احساس تقارب بیشتر به ایران و نیز پیوند جدیتر اهالی عراق به مسئله فلسطین و غزه شد.
۱۱- اثبات امکان شکلدهی امت اسلامی ذیل پروژه مقاومت علیه نظام سلطه.
منبع: ایسنا