امروز بیست و پنجم شهریور شصت و یکمین سالروز تعیین تکلیف مقلدان آیتالله سید محمدهادی میلانی در خصوص شرکت یا عدم شرکت در بیست و یکمین دوره انتخابات مجلس شورای ملی است.
مجموعه اتفاقات و حوادث بهار و تابستان ۱۳۴۲ موجب دستگیری و حصر ۱۰ ماهه حضرت آیتالله سید روحالله موسوی خمینی به همراه آیتالله سید حسن طباطبایی قمی، آیتالله بهاءالدین محلاتی، آیتالله مجدالدین محلاتی، حجتالاسلام سید عبدالحسین دستغیب و سید عبدالکریم هاشمینژاد و چند روحانی دیگر از بامداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا شامگاه ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ شد.
به دنبال این اتفاق و مطرح شدن شایعاتی درباره برخورد تند رژیم یا صدور حکم اعدام برای دستگیر شدگان مذکور به خصوص امام امت، ۱۲ مدرس برجسته حوزه علمیه قم از جمله آیات عظام محمدفاضل لنکرانی، حسین نوری همدانی، حسینعلی منتظری، عبدالرحیم ربانی شیرازی، غلامرضا صلواتی، علی مشکینی، نعمتالله صالحی نجف آبادی، ابوالقاسم خزعلی، ابراهیم امینی، محمد شاهآبادی، یحیی انصاری شیرازی و احمد جنتی در تاریخ دوم مرداد ۱۳۴۲ با نوشتن اعلامیهای بر مرجعیت و اعلمیت امام خمینی تأکید کرده و خواستار آزادی ایشان شدند.
یک روز بعد از اعلامیه آنان، آیتالله سید محمدهادی میلانی، آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری، آیتالله سی شهابالدین مرعشی نجفی و آیتالله محمدتقی آملی لاریجانی نیز با امضای اعلامیه دیگری نظر خود را درباره مرجعیت و اعلمیت حضرت آیتالله سید روحالله خمینی اعلام کردند اما شرایط سیاسی حساس آن دوره و در پیش بودن بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی موجب شد جمعی از مردم شهرستان تویسرکان در استفتاء از آیتالله میلانی درباره تعیین تکلیف برای شرکت کردن یا نکردن در این انتخابات از ایشان سوال کردند که ایشان در تاریخ ۲۳ شهریور ۱۳۴۲ پاسخ دادند: «جواب همان است که به سؤالات وارده از بلاد کثیره دادهام و اینک به نحو اختصار مینویسم. با وضع موجود و عدم آزادی قلم و بیان و زندانی بودن عدهای رجال صالح هر نوع شرکت در این انتخابات جایز نیست شرعا و عقلا. مبارزه با آن و مطالبه حکومت مشروع قانونی، وظیفه میباشد. امید آن که به یمن توجه حضرت بقیهالله ارواحنا فداه امت اسلامی به خواسته خود نایل گردد.»
زمینهها
با مطالعه شرایط زمانی و حساسیتهای بهار و تابستان سال ۱۳۴۲ میتوان قضاوت درستتری نسبت به تصمیم آیتالله میلانی داشت.
رویارویی دیوان و دربار پهلوی در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱ و باز شدن پای بهاییان به مجلس شورای ملی و اصرار همه جانبه و مخفیانه رژیم پهلوی برای گسترش همکاریهای اقتصادی و نظامی با رژیم صهیونیستی از یک سو و قرار دادن کتب سایر پیامبر اعظم در کنار قرآن برای قسم خوردن در مراسم معارفه نمایندگی مجلس، موجب احساس خطر آیتالله سید روحالله موسوی خمینی و وارد شدن علنی ایشان به صحنه سیاسی ایران عصر پهلوی پسر و ایجاد موج روانی در بدنه حوزههای علمیه و همراه کردن بزرگان و علمای طراز اول و مراجع تقلید آن روزگار با خود شد.
محمدرضا شاه که در ماجرای شکست لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در آذر ۱۳۴۱ خود را در برابر امام خمینی و روحانیون مطرح آن زمان شکست خورده میدید و عامل این شکست را اسدالله عَلَم نخستوزیر وقت رژیم میدانست، به خود آمد و تصمیم گرفت به پشتوانه آمریکاییها و قدرت تاج و تخت، خود میداندار اجرای دستورات آمریکاییها و به حاشیه راندن بیش از پیش دستورات شریعت اسلام از حوزههای سیاسی و اداره کشور شود.
او در کنگره کشاورزان در دی ۱۳۴۱ از طرح انقلاب سفید شاه و مردم رونمایی کرد. تغییرات مدنظر او ابتدا شش حوزه را دربر میگرفت اما تغییرات رفته رفته به ۱۹ حوزه افزایش یافت.
در چنین شرایط امام خمینی یگانه روحانی پیشرو در مخالفت با حکومت وقت، کمر به مقابله با انحرافات رژیم پهلوی بست و علاوه بر افشاگریهای مستمر علیه اهداف و اغراض با زدن تلگراف به اقصی نقاط کشور تلاش کرد مراجع و روحانیون شهرهای دور و نزدیک را که تذکر زبانی در نهی از منکر را بر مخالفت با رژیم ترجیح میدادند، دست نخستوزیران رژیم در دنبالهروی و پیروی از سبک زندگی غربی را رو کند و به آحاد مردم جامعه نشان دهد.
اصرار و پافشاری امام خمینی در این مسئله در نهایت موجب دستگیری ایشان و چهار نفر از بزرگان حوزههای علمیه شد. به دنبال این اتفاق، بزرگان و علمای قم و نجف در تلگرافهای متعدد به دربار و دیوان پهلوی خواستار آزاد امام و سایر مراجع تقلید شدند اما رژیم که تلخی شکست در رویارویی با امام خمینی را در مسئله تصویبنامه انجمن ایالتی و ولایتی چشیده بود به راحتی حاضر به واگذار کردن میدان نبود.
در چنین شرایطی و در آستانه برگزاری بیست و یکمین دوره انتخابات مجلس شورای ملی که بعد از بیش از دو سال در تدارک برگزاری آن بود و برایش اهمیت بسیاری داشت، جمعی از اهالی شهرستان تویسرکان به آیتالله سید محمدهادی میلانی رییس وقت حوزه علمیه مشهد و از علما و بزرگان آن روزگار که نفوذ زیادی در خراسان و بین مقلدانش داشت، برای شرکت کردن یا شرکت نکردن در بیست و یکمین دوره انتخابات مجلس شورای ملی از او کسب تکلیف کردند.
حضرت آیتالله در پاسخ به استفتاء آنان نوشتند: «جواب همان است که به سؤالات وارده از بلاد کثیره دادهام و اینک به نحو اختصار مینویسم. با وضع موجود و عدم آزادی قلم و بیان و زندانی بودن عدهای رجال صالح، هر نوع شرکت در این انتخابات جایز نیست، شرعا و عقلا و مبارزه با آن و مطالبه حکومت مشروع قانونی وظیفه میباشد. امید آنکه به یمن توجه حضرت بقیهالله ارواحنا فداه، امت اسلامی به خواسته خود نائل شود.»
سید محمدهادی؟
حاصل ازدواج سید جعفر و سکینه دختر شیخ محمدحسن مامقانی در ۱۰ تیر ۱۲۷۴ در نجف اشرف متولد و نامش را محمدهادی گذاشتند.
سید جعفر حسینی از شاگردان آیتالله محمدحسن مامقانی از مراجع بزرگ شیعه عراق و بزرگان حوزه علمیه نجف بود که با رحلت آیتالله سید محمدحسن حسینی شیرازی ملقب به میرزای بزرگ در عراق جای ایشان را گرفت.
مادرش نیز دخترِ آیتالله محمدحسن مامقانی بود. سید محمدهادی بعدها دخترِ دایی عبداللهِ مامقانی از علمای نجف و صاحب کتاب تنقیح المقال فی علم الرجال را به نکاح خود درآورد.
اجداد سید محمدهادی همگی از سادات حسینی و از نسل فرزندان علیبنالحسین - علیاکبر - و از بزرگان شهر مدینه بودند. جد اعلای ایشان، سید علیاکبر با ۲۶ نسب به «علی اکبر» پسر بزرگ امام حسین که در کربلا به شهادت رسید، میرسد.
سید حسین جد سید محمدهادی و سید علیاکبر برادر سید حسین، اواخر قرن یازدهم هجری قمری به دعوت جمعی از شیعیان ایران همراهِ کاروان حاجیهای آذری از شهر مدینه به استان آذربایجان ایران مهاجرت کردند. مدتی در منطقه اسکوچای در حاشیه شهر تبریز زندگی کردند و بعد ساکن روستای «میلان» شدند و مردم روستا آنان را به «حسینی میلانی» خواندند.
اجداد آیتالله محمدهادی میلانی در حوزههای علمیه مشهد، نجف و قم درس خواندند و در شمار روحانیون نامدار روزگار خود درآمدند.
ازدواج
حاصل ازدواج آیتالله میلانی با دختر آیتالله محمدحسن مامقانی سه پسر به نامهای سید نورالدین، سید عباس و سید محمدعلی و یک دختر بودند.
تحصیل
سید محمدهادی تحصیلاتش را در حوزه علمیه نجف آغاز کرد و پس از پایان تحصیلات حوزوی در همانجا مشغول تدریس شد.
او تا قبل از سکونت در روستای میلان، شش سفر از نجف به ایران داشت که در آخرین سفر که مصادف با روز عرفه سال ۱۳۳۲ به مشهد بود به درخواست مردم و برخی علمای خراسان در مشهد ماندگار شد و در خانه آیتالله علیاکبر نوقانی ملقب به میرزای نوقانی که روزگاری در نجف اشرف با یکدیگر دوست بودند، به صورت موقت سکونت کرد.
علمای برجسته شهر مشهد در آن سال با هدف تقویت حوزه علمیه مشهد و جلوگیری از مهاجرت طلابِ با استعداد و مدرسان این حوزه علوم دینی به سایر حوزههای علمیه از جمله حوزههای علمیه قم و نجف، طوماری را امضاء کردند و از آیتالله میلانی که آن زمان در کربلا سکونت داشت، از ایشان خواستند به مشهد بیاید و تدریس طلاب علوم دینی را در این شهر از سر بگیرد.
سکونت موقت آیتاللهِ جوان در شهر مشهد رفته رفته طولانی شد و با راهاندازی حوزه علمیه مشهد به ۲۲ سال افزایش یافت. ایشان با تأسیس مدارسی به سبک امروزیتر و ساماندهی برنامههای آموزشی و پژوهشی حوزه مشهد، گامهای مؤثری در ارتقای کیفی حوزه علمیه مشهد برداشت. محور درس خارج اصول آیتالله در حوزه علمیه مشهد، مبانی استادانش شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و میرزای نائینی بود. تعداد فضلا و طلاب در سطح اجتهاد که پای درس آیتالله مینشستند نزدیک ۴۰۰ نفر بود.
اساتید آیتالله
آیتالله محمدهادی حسینی میلانی پای درس اساتیدی همچون آیات عظام شیخ ابوالقاسم مامقانی پسر آیتالله محمدحسن مامقانی، شیخالشریعه اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، میرزا حسین نائینی، محمدحسین غروی اصفهانی، محمدجواد بلاغی، غلامعلی قمی سامرائی، سید ابوالقاسم خوانساری، شیخ ابراهیم سالیانی، سید جعفری اردبیلی، میرزا علی ایروانی، میرزا ابراهیم همدانی و ملا محسن تبریزی نشست.
اقدامات
حمایت مالی و معنوی از مدرسه حقانی، تاسیس مدرسه امام صادق (ع) در مجاورت مسجد شاهِ مشهد در محدوده مدرسه سلیمان خان، تاسیس مدرسهای برای آموزش دادن دروس مقدماتی و متوسطه در کنار آموزش خط، انشاء، املاء، ریاضیات، صرف، نحو و منطق در شش سال و ادامه تحصیل طلاب این مدرسه در مدرسه متون عالی و آموختن متون عالی فقه، اصول، کلام، دروس جنبی تفسیر، حدیث، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و تاریخ ادیان طی مدت پنج سال از جمله مهمترین اقدامات آیتالله در مشهد بود.
طلاب این مراحل را در ۱۴ دوره آموزشی سپری میکردند و برخی از دروس اصلی خود یعنی زبان عربی، فقه و اصول را مطابق کتابهای تازه تألیف که خواندن آنها قبلا در حوزه مشهد مرسوم نبود، مثل کتابهای عربی آسان و اصول الفقه مظفر، آموزش می دیدند.
اولین مدرسه که خاص این مرحله بود تحت عنوان مدرسه آیتالله میلانی در ۱۳۴۵ تأسیس شد. طلاب پس از گذراندن دورههای آموزشی برای مراحل بالاتر تحصیل مخیّر بودند که به طور تخصصی به فقه و اصول بپردازند یا به تحصیل در دیگر علوم اسلامی و نیز زبان خارجی که تخصص در آنها برای یک مبلّغ اسلامی ضرورت دارد، مشغول شوند. برای این مرحله دو مدرسه در نظر گرفته شده بود.
در برنامه درسی این مدارس موادی گنجانده شده بود که تا قبل از آن در حوزه علمیه مشهد سابقه نداشت. مدارس تأسیس شده زیر نظر آیتالله میلانی اولین مدارس حوزوی مشهد بودند که در آنها به طور رسمی امتحان برگزار میشد، هر چند این کار در حوزههای علمیه آن روزگار رایج نبود.
حمایت از کانون نشر حقایق اسلامی
همچنین پشتیبانی از مؤسسات و تشکلهای دینی غیر حوزوی مروج معارف اسلامی همچون «کانون نشر حقایق اسلامی» از دیگر اقدامات آیتالله میلانی بود.
این کانون توسط محمدتقی شریعتی پدر علی شریعتی و با همکاری چند نفر از روحانیان مشهد تأسیس شد.
کانون نشر حقایق اسلامی در ترویج تفکر نواندیشانه اسلامی و به ویژه پاسخگویی به شبهات جریانهای ضد دینی در بین قشر جوان و تحصیلکرده مشهد از دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰ تاثیر زیادی داشت.
ورود به سیاست
آیتالله سید محمدهادی میلانی فعالیت سیاسی خود را همزمان با جنگ مردم عراق علیه نیروهای انگلیس در این کشور آغاز کرد. او در این جنگ در کنار میرزا مهدی فرزند آخوند ملا محمدکاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی، شیخ جواد جواهری از نوادگان آیتالله شیخ محمدحسن نجفی جواهری صاحب کتاب جواهر و سید علی تبریزی ملقب به سید علی داماد از مشروطه خواهان عصر محمدعلی شاه بود.
هجرت به مشهد
ورود آیتالله میلانی به مشهد پس از اعتراضات سیاسی و اجتماعی اسفند ۱۳۳۱، ترور حاجعلی رزمآرا و ملی شدن صنعت نفت روی داد. ایشان با چهرههای سیاسی و اجتماعی نهضت ملی نفت در مشهد رابطه نزدیک داشت. آیتالله میلانی در غائله ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مدرسه فیضیه قم نیز از پیشگامان نهضت روحانیت بود.
حمایت از قیام امام
ایشان با انتشار اعلامیه و ارسال تلگراف به علما حمایت خود را از قیام امام اعلام کرد.
به دنبال بخشنامه دولت اسدالله علم در ۳۰ اسفند ۱۳۴۱ و مصوبه مجلس شورای ملی در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ هیاتهای مستشاری آمریکایی و خانوادههایشان در ایران از امتیاز مصونیت قضایی و سیاسی و قضاوت کنسولی برخوردار شدند، موضوعی که پس از اطلاع آیتالله سید روحالله موسوی خمینی با واکنش افشاگرانه ایشان و اعلام عزای عمومی در چهارم آبان ۱۳۴۳ منجر شد.
حسنعلی منصور نخستوزیر وقت رژیم و عامل تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی که موجب اعتراض شدید امام امت و تبعید ایشان به ترکیه شد، با فتوای اول بهمن ۱۳۴۲ آیتالله میلانی به دست محمد بخارایی از شورای مرکزی جمعیت فداییان اسلام ترور شد.
اسدالله بادامچیان در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۹۷ و در مراسم رونمایی از کتاب شرح حال افکار و مبارزات مرحوم سیدتقی خاموشی، در این باره گفت: «مرحوم خاموشی یکی از سرداران گمنام انقلاب اسلامی بود که خدمات بسیار بزرگ و ارزشمندی داشت. مهمترین کار ایشان گرفتن حکم فتوای مجازات الهی حسنعلی منصور، عامل تصویب قانون ننگین کاپیتولاسیون از آیتالله سی محمدهادی میلانی بود.»
حمله به عَلَم
آیتالله میلانی بعد از تصویب تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در دولت اسدالله علم به نخستوزیر وقت رژیم، نوشت: «وظیفه خود میدانم با استمداد از حضرت بقیهالله ارواحنا فداه برای سومین بار صریحا اعلام بدارم، تصویبنامه دولت شما در مورد انجمنهای ایالتی و ولایتی، با عدم رعایت شرط اسلام در انتخاب شوندگان و تبدیل قسم قرآن مجید به قسم به کتاب آسمانی، ملت مسلمان ایران و خاصه علمای اعلام را بینهایت خشمگین ساخته است ...
تذکر میدهم به حکم موازین شرعی و احترام به افکار و معتقدات ملت مسلمان ایران، لازم است هر چه زودتر تصویب نامة مذکور را لغو و برای اطلاع عموم اعلام نمایید.»
ایشان در خرداد ۱۳۴۶ نیز با انتشار اعلامیهای با اشاره به جنگ شش روزه اعراب و اسراییل، با اعراب مسلمان اظهار همدردی کرد و به همین دلیل توسط تیمسار نصرالله نصیری رییس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ساواک - تهدید شد.
آیتالله میلانی در همین سال در جریان جشن پنجاهمین سالگرد تاجگذاری محمدرضا شاه به دلیل تبریک نگفتن به شاه، گذرنامهاش توقیف و دستور ممانعت از خروجش از ایران صادر شد اما به دلیل ترس رژیم از نفوذ معنوی ایشان این تصمیم عملی نشد.
ایشان در مسند مرجعیت نیز خدمات ماندگاری از خود به یادگار گذاشت. از آن جمله میتوان به بسیج مردم و طلاب برای بازسازی و کمک به آوارگان زلزله کاخک در شهرستان گناباد و تأمین هزینههای لازم برای تکمیل مسجد امام علی(ع) هامبورگ اشاره کرد.
دستگیری امام و اقدامات میلانی
بعد از جنایت خونین ساواک و شهربانی قم در ضرب و شتم و شلیک به طلاب و روحانیونِ مدرسه فیضیه قم در تاریخ دوم فروردین ۱۳۴۲ و ضرب و شتم طلاب در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، جمعی از مراجع و بزرگان حوزههای علمیه کشور از جمله آیات عظام سید روحالله موسوی خمینی، سید حسن طباطبایی قمی، بهاءالدین محلاتی، مجدالدین محلاتی، سید عبدالحسین دستغیب و سید عبدالکریم هاشمینژاد دستگیر و زندانی شدند.
شدت عمل ساواک در برخورد با علما و طلاب منتقد پهلویِ پسر به حدی بود که از یک سو آیتالله میرزا احمد کفایی خراسانی سومین فرزند ملا محمدکاظم خراسانی ملقب به آخوند خراسانی و نویسنده کتاب معروف کفایتالاصول و میرزا حسین فقیه سبزواری، دو عالم مشهدیِ نزدیک به دربار در دیداری که در باغ ملکآباد مشهد با سید صادق امیرعزیزی سپهبد نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی، استاندار وقت خراسان و نایب تولیت آستان قدس رضوی داشتند، از او خواستند تا برای آزادی علمای بازداشت شده اقدام کند.
اما از سوی دیگر آیتالله سید محمدهادی میلانی رییس حوزه علمیه مشهد در نامهای به سید جلالالدین تهرانی نماینده چهارمین دوره مجلس سنا از او خواست تا برای آزادی مراجع و علمای زندانی تلاش کند.
البته آیتالله میلانی به این درخواست بسنده نکرد و مدتی بعد در صدد سفر به تهران و مشورت با آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری، آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی و میرزا هاشم آملی لاریجانی که در تهران گردهم آمده بودند، برآمد اما رژیم پهلوی با اطلاع از عواقب حضور او در تهران، سفر او را از میانه راه ناتمام گذاشتند و ایشان را به مشهد برگرداند.
اما او دست بردار نبود. یک بار دیگر به تهران سفر کرد ولی این بار در سکوت خبری و بدون اطلاع از ماموران حکومت و به همراه یکی از دو پسرش.
ایشان در ۹ تیر ۱۳۴۲ با هدف «آزاد کردن سید روحالله موسوی خمینی و دیگر علمای بازداشتی، اعتراض به کشتار مردم در سراسر کشور و قوانین خلاف شرع رژیم» به تهران سفر کرد اما ماموران ساواک از این سفر هم مطلع شدند و تلاش کردند او را به باغ ملکآباد در شهر ری سکونت دهند که ایشان نپذیرفت و به اتفاق یکی از پسرها در منزل یکی از اقوامش به نام پورقدیری در محله امیریه تهران اقامت کرد.
اقبال اجتماعی و موقعیت سیاسی آیتالله میلانی بین مردم و مقلدانش در حدی بود که در طول مدت حضورش در محله امیریه بالغ بر ۳۰۰۰ نفر به دیدارش رفتند.
همزمان با حضور او در تهران آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری، آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی، میرزا هاشم آملی لاریجانی و تعداد زیادی از علما و روحانیون اقصی نقاط کشور نیز در تهران حضور داشتند. آنان در نشستی مشترک آیات عظام شریعتمداری، مرعشی نجفی، میلانی و میرزا هاشم آملی را به نمایندگی از خود برای دیدار و گفتوگو با مقامات وقت کشور انتخاب کردند. بعد از تعیین هیات چهار نفره، آیتالله میلانی به عنوان سخنگوی آنان انتخاب شد.
مجمع علمای مهاجر به تهران در اولین اقدام، از پذیرش اسدالله عَلَم و حسین علاء نخستوزیران وقت رژیم پهلوی به دلیل مقصر بودن آنان در ریختن خون طلاب و روحانیون قم و دستگیری مراجع کشور، سر باز زدند. آنان مذاکره مستقیم با محمدرضا پهلوی در حرم عبدالعظیم حسنی در شهر ری را هم قبول نکردند.
رژیم مدتی بعد حسن پاکروان رییس سازمان اطلاعات و امنیت کشور - ساواک - را برای مذاکره با علمای مهاجر نزد آنان فرستاد اما قبل حضور فیزیکی پاکروان در محل سکونت این بزرگان، موضوع تلفنی با علما هماهنگ شد.
مجمع علمای مهاجر پس از همفکری او را پذیرفتند و در مذاکره با او پیرامون اجرای کامل قانون اساسی، تأمین آزادی کامل انتخابات، مسکوت گذاشتن قوانینی که با قوانین مذهبی مطابقت ندارد و همچنین ارتباط سیاسی با اسراییل مذاکره کردند. این دیدار چند بار دیگر تکرار شد اما رییس ساواک در آخرین دیدارش با آنان با تهدید از علما خواست به شهرهایشان برگردند با این حال آنان اهمیتی به تهدیدهای او ندادند و تا آزادی بدون قید و شرط امام و سایر علمای بازداشت شده در تهران ماندند.
یک شایعه
همزمان با انتشار شایعه مرجع نبودن سید روحالله و طرح برخی شایعات مبنی بر قصد رژیم برای اعدام ایشان، آیات عظام مرعشی نجفی، شریعتمداری، میلانی و محمدتقی آملی با انتشار اعلامیه مشترکی بر مرجعیت او صحه گذاشته، ایشان را دارای مقلدان بسیار دانستند.
این اقدام علما یادآور این بند قانون اساسی بود که مراجع عظام تقلید مصونیت قضایی دارند و حاکمیت نمیتواند به ساحت آنان جسارت یا آسیبی وارد کند.
پس از انتشار این اعلامیه، آیتالله میلانی چند روزی تهران را ترک کرد و به قم رفت تا با خانواده امام ملاقات کند و از همسر و فرزندان ایشان تفقد کند.
سخنگوی علمای مهاجر به تهران پس از بازگشت مجدد به پایتخت، بار دیگر با پاکروان دیدار کرد و او را تهدید کرد که اگر تار مویی از سر سید روحالله کم شود فتوایی صادر میکند که ملت، اصل و فرع رژیم پهلوی را نابود کنند.
انتخابات مجلس
با همه تهدیدهای آیتالله میلانی و سایر علما و بزرگان حوزههای علمیه، رژیم پهلوی در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۴۲ با تبلیغات بسیار در تدارک برگزاری انتخابات بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی برآمد.
اگر چه آیتالله میلانی در ابتدا انتخابات را امر مهمی توصیف میکرد اما سه روز قبل از آغاز انتخابات این مجلس در تاریخ ۲۳ شهریور در پاسخ به استفتاء عدهای از اهالی تویسرکان درباره حرمت شرکت در انتخابات دوره بیست و یکم کتبا نوشت: «جواب همان است که به سؤالات وارده از بلاد کثیره دادهام و اینک به نحو اختصار مینویسم. با وضع موجود و عدم آزادی قلم و بیان و زندانی بودن عدهای رجال صالح هر نوع شرکت در این انتخابات جایز نیست شرعا و عقلا. مبارزه با آن و مطالبه حکومت مشروع قانونی، وظیفه میباشد. امید آن که به یمن توجه حضرت بقیهالله ارواحنا فداه امت اسلامی به خواسته خود نایل گردد.»
درگذشت
آیتالله میلانی بیش از ۶۰ سال از عمر خود را در حوزههای علمیه نجف، کربلا و مشهد به تدریس گذراند و در آخر در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ جان به جان آفرین تسلیم کرد و در حرم رضوی مدفون شد.
منبع: ایسنا