اوایل تیر، زن جوانی با سر و صورتی زخمی و ظاهری پریشان و آشفته، مقابل یک خودروی عبوری در جنوب تهران را گرفت و از راننده خواست او را به اولین مرکز درمانی برساند. زن جوان پس از درمان و بهبودی نسبی به پلیس مراجعه کرد و راز سه روز شکنجههای شدید در اسارتگاه همسرش را فاش کرد.
او گفت: آرایشگر هستم و در زمینه خالکوبی فعالیت میکنم هر چند وقت یکبار تبلیغات کارهای جدیدم را برای مشتریان پیامک میکردم و گاهی اوقات هم با آنها تماس میگرفتم. در این میان؛ مدتی قبل به یکی از مشتریانم زنگ زدم که بگویم مدلهای جدید تتو آوردهام، اما مرد جوانی تلفن را پاسخ داد. او مدعی بود که سیم کارت را از مشتری من خریداری کرده است.
زن جوان ادامه داد: بعد از چند روز همان مرد به من زنگ زد و کم کم رابطه دوستی بین ما شکل گرفت. او وقتی فهمید آرایشگرم خواهرش را به آرایشگاهم فرستاد. درنهایت من که از همسرم جدا شده بودم و با دو فرزندم زندگی میکردم، به عقد صیغه این مرد درآمدم. یک روز که گوشی تلفن همراه او خراب شده بود، سیم کارتش را در گوشیام گذاشت و به چندین نفر از دوستانش زنگ زد. اما این تماسها دردسرهای زیادی برایم بهوجود آورد. بعد از مدتی او شماره یکی از دوستانش را در گوشیام دید و مدعی شد که با او ارتباط پنهانی دارم. هر چقدر گفتم که خودت قبلاً با گوشی من شماره دوستت را گرفته بودی و من اصلاً او را نمیشناسم، توجهی نکرد. او سه روز مرا در خانهاش حبس کرد و شکنجه داد. آخرین شب، در حالی که مست کرده بود از خانه خارج شد، من هم از فرصت استفاده کردم و با شکستن قفل در موفق به فرار شدم. او حتی خودروی پژو ۲۰۶ام را نیز سرقت کرده است.
با شکایت زن جوان، تحقیقات به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. در بررسیهای اولیه و استعلام سوابق مرد میانسال، مشخص شد او متهمی سابقهدار است و ۱۴ سال قبل به خاطر حمل ۶۰ گرم شیشه بازداشت شده بود. گرچه وی در تحقیقات مدعی شده بود که شیشهها متعلق به دوستش بوده، اما درنهایت دادگاه عمومی و انقلاب تهران پس از تحقیقات حکم حبس ابد برای او صادر کردند. در مدتی که وی در زندان بود، همسرش از او جدا شده بود، اما مرد میانسال چند سال بعد با درخواست عفو، حکم حبس ابدش شکسته و مدتی بعد نیز از زندان آزاد شده بود.
در ادامه تحقیقات با شکایت زن آرایشگر همسرش بازداشت شد و در تحقیقات گفت: پس از آزادی از زندان، مدتی کار خلاف کردم و درنهایت در بازار مشغول به کار شدم. با مهرنوش تلفنی آشنا شدم و بعد هم او را به عقد موقت خودم درآوردم. بعد از مدتی احساس کردم او با بهمن، یکی از دوستان خلافکارم در رابطه است به همین خاطر او را در خانهام زندانی کرده و شکنجه دادم تا از او اعتراف بگیرم. با اعتراف متهم، به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، وی در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
هیچ کس به هیچ کس اعتماد نمیکند
مگر با تحقیق
همون دولتی که میگی تو همون عقد نامه باید ثبت کنه و از زن تعهد بگیره که سرش به زندگیش باشه نه ۱۰۰ تا اجتماعی ۵۰ تا همکار ۱۰ تا داداشی و چنتا نامعلوم که امارشو همسایه ها میدن به شوهر بدبخت.
کاش شما قبلش فکر می کردی که چیزی که بنده خدا گفته دستور خداوند تو سوره نور هست
اتفاقا بنا به دلایلی که شما آوردین خداوند اینطوری بنا نهاده که هرکس نتونه تهمت زنا ببنده و بنیاد خانواده سست نشه و آبروی کسی ناحق نره