وصی واقعی امام حسین (ع)، امام سجاد (ع) بود ولی بنا به دلایلی حضرت زینب و دو نفر دیگر هر کدام سهمی در انتقال میراث امامت به امام سجاد (ع) داشتند.

مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در جدیدترین مطلب خود به بررسی موضوع وصی امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

پرسش:

آیا درست است که امام حسین علیه السلام، روز عاشورا حضرت زینب را وصیّ خود قرار داد؟ با وجود امام سجاد علیه السلام، این کار چه دلیلی داشته است؟

پاسخ:

بر اساس دلایل متعددی که در مباحث کلامی و اعتقادی شیعه در بحث امامت خاصه آمده، وصیّ حقیقی امام حسین علیه‌السلام حضرت زین العابدین بوده است. امام حسین علیه‌السلام قبل از حرکت به سوی عراق، به فرزندش زین‌العابدین وصیت کرده بود و در روز عاشورا نیز در ساعت پایانی عمر شریفش، آن وصیت را یادآوری و تجدید فرمود. 

وصیت ظاهری:

اما با توجه به این‏که اعلام علنی و عمومی این وصایت، می‌توانست به قیمت جان امام سجاد علیه‌السلام تمام شود، به حسب ظاهر تدبیری دیگر در کار افتاد. نخست این‏که امانات مخصوصی را که باید به امام بعدی می‌رسید، هنگام خروج از مدینه، به جناب ام سلمه سپرد و او بعد از واقعه عاشورا آن امانت‌‏ها را به امام سجاد تحویل داد.  در روز عاشورا نیز وصیتی را که در کتابی پیچیده بود، در حضور مردم به فاطمه دختر خویش سپرد و او بعداً آن را به برادرش علی بن الحسین علیه‌السلام تحویل داد. 

افزون بر این دو اقدام ـ که در منابع مختلف به آن‏ها اشاره شده ـ بنا به نقلی از جناب حکیمه دختر امام جواد علیه‌السلام حضرت زینب سلام‌الله‌علی‌ها نیز وصیّ ظاهری برادرش امام حسین علیه‌السلام بوده است. در این نقل آمده است: «…أوصی إلی أخته زینب بنت علی علیه‌السلام فی الظاهر و کان ما یخرج من علی بن الحسین علیه‌السلام من علم یُنسَب إلی زینب ستراً علی علی بن الحسین علیه‌السلام».

 یعنی: امام حسین علیه‌السلام در ظاهر، حضرت زینب را وصیّ خود قرار داد و این گونه بود که هر مطلبی را که از ناحیه امام سجاد علیه‌السلام صادر می‌شد، به عمه‌اش زینب نسبت می‌دادند تا کار امام سجاد پوشیده بماند. این کار برای حفظ جان امام بوده است.

خطر جانی برای امام:

گزارش‌های تاریخی حاکی از آن است که در همان روز عاشورا، در حالی که امام سجادعلیه السلام، در بستر بیماری بود، می‌خواستند او را بکشند. ابتدا شمر قصد کشتن او را کرد؛ ولی حمید بن مسلم با این بهانه که سن او کم است، مانع شد. بعد هم بالای سر امام ایستاد و هر کسی را که می‌خواست متعرّض امام شود، دور می‌کرد و این کار، تشکر امام را در پی داشت. در کوفه نیز عبیدالله بن زیاد قصد کرد ایشان را به شهادت برساند؛ ولی با شنیدن سخن امام که به او گفت: «اگر مدعی قرابت با این زنان [از خاندان پیامبر]هستی، می‌باید مردی را به همراهی این زنان تا مدینه بفرستی»، در شرایطی قرار گرفت که از این تصمیم منصرف شد. به نقلی دیگر، حضرت زینب مانع کشته شدن امام سجاد شد و فرمود: «اگر قصد کشتن او را دارید، اول باید مرا بکشید».  بعد از آن نیز هرچند به حسب ظاهر، کسی قصد کشتن امام را نداشت؛ ولی جنایت کارانی که از کشتن طفل شیرخوار نیز ابا نداشتند، اگر می‌دانستند که امام سجاد مدعی امامت است، مطمئناً دست از سر او بر نمی‌داشتند.

درک این مطلب، در گرو آشنایی با شرایط سیاسی اجتماعی جامعه اسلامی در دوران بعد از حادثه عاشورا است. در دوران فرمانروایی عبدالله بن زبیر در مکه و مدینه نیز وضع بهتر از این نبود. عبدالله بن زبیر که یک بار قصد کرده بود محمد بن حنفیه (عموی امام سجاد) را زنده زنده بسوزاند، اگر از ناحیه امام نیز احساس خطر می‌کرد، هیچ ابایی از کشتن او نداشت. در چنین شرایطی، رعایت تقیه و پنهان داشتن امر امامت برای حفظ جان او لازم بود. یکی از روش‌هایی که برای این هدف به کار رفت، تعیین وصیّ ظاهری برای منحرف کردن اذهان از وصیّ حقیقی بود. در همین راستا، این احتمال وجود دارد که محمد بن حنفیه نیز برای دور نگاه داشتن امام سجاد علیه‌السلام، ادعای امامت کرده در حالی که واقعاً خود را امام نمی‌دانسته و پیرو امام سجاد بوده است. 

منبع: پایگاه مبلغ

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.