بانوی بودایی تازه مسلمان شده اظهار داشت: من یک بودایی متولد شدم، زیرا پدر و مادرم بودایی بودند. از آنها درباره این مسئله خیلی پرسیدم، اما در جامعهای بودم که همگی بودایی بودند، مثلا در مدرسه، وقتی ۱۲ ساله بودم شروع به پرس و جوی بسیار درباره این موضوع (مذهب) کردم.
وی افزود: من یک اندیشمند هستم. دوست دارم تنها بنشینم و فکر بکنم. ابتدا درباره خدا بیندیشم و بعد درباره حضرت محمد یاد بگیرم. دانشم درباره پیامبر ناچیز است، اما عشقم به ایشان بسیار است، حیف که زیاد درباره پیامبر نمیدانم.
بانوی تازه مسلمان شده ادامه داد: همانطور که ابتدا گفتم، معلم روشنگری نداشتم تا مرا راهنمایی کند و بعدا که درباره اسلام شیعه میخواندم، متوجه شدم که شما روحانیان مذهبی دارید که برایشان احترام قائلید و کم کم متوجه شدم که اسلام واقعی از آشنایی با اهل بیت میآید.
وی خاطرنشان کرد: هر وقت نمازم تمام میشود کتاب دعا را باز میکنم، کتابی که روحانی شیعه به من داد و در آن کتاب زیارت امام رضا را زیاد میبینم، هرچند از ایشان زیاد نمیدانم، اما تصمیم گرفتم هر بار بعد از نمازم زیارت امام رضا را بخوانم. (زیارت امام رضا به عربی) بعد از زیارت امام رضا، زیارت امام مهدی را میخوانم که در آن به مشهد سلام میفرستد.
این بانوی تازه مسلمان گفت: خیلیها از من خواستم در حرم امام رضا برایشان دعا بخوانم، اما من خجالت میکشیدم. مگر من چه کسی هستم که بدلی آنها دعا کنم. من میتوانم دعا کنم، اما میخواهم بقیه زائرین که به اینجا میآیند زیارت امام رضا را بخوانند.
وی اظهار کرد: وقتی به حرم میآیم، مینشینم و با امام رضا حرف میزنم، اما خیلیها بهتر از من دعا میخوانند. بعضی وقتها در خانه وقتی تنها هستم با فکر کردن به امام رضا بدون دلیل گریه میکنم. خودم را خیلی نزدیک به امام رضا احساس میکنم، اما خیلی دورم. گاهی جسم نزدیک است، اما قلب نه، من دوست دارم قلبم نزدیک امام رضا باشد. دوست دارم عشق اهل بیت را بیشتر از حالا در قلبم احساس کنم.