در تاریخ اسلام، تقریب و موضوع وحدت، یک امر ابداعی با قدمت اندک نیست. توجه به این مقوله، ریشه در آموزههای اساسی اسلام دارد و قرآن، به عنوان کلام وحی و یکی از اصلیترین مشترکات میان مذاهب اسلامی، بر آن تأکید و تصریح دارد، آنجا که میفرماید: «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا» (آلعمران - ۱۰۳) همگی به دین که ریسمان محکم الهی است، چنگ زنید و از تفرقه بپرهیزید؛ یا جایی که توصیه میکند: «وَلا تَکونوا کَالَّذینَ تَفَرَّقوا وَاختَلَفوا مِن بَعدِ ما جاءَهُمُ البَیِّناتُ» (آلعمران - ۱۰۵) مانند کسانی نباشید که بعد از آمدن نشانههای روشن [پروردگار]پراکنده شدند و با یکدیگر اختلاف ورزیدند.
افزون بر اینها، در سنت رسولخدا (ص) و سیره کلامی و عملی آنحضرت، جلوههای متعددی از تأکید بر وحدت وجود دارد که انکار شدنی نیست و ائمه طاهرین (ع) نیز، با عنایت به سیره الهی پیامبراکرم (ص) بر این امر و عامل راهبردی تأکید و تصریح فرمودهاند، مانند آنچه که امام حسن عسکری (ع) در سفارش خود به شیعیان بیان و آنها را از رفتار تند و هتک حرمت دیگر مسلمانان منع فرمود و مبنای برقراری ارتباط با برادران ایمانی را مهربانی، همراهی و مساعدت قرار داد و ما این حدیث ارجمند را ضمن بررسی مطالب مربوط به «چشمانداز جایگاه تقریب در تاریخ اسلام» (صفحه ۶ روزنامه خراسان ۸ مهرماه)، به تفصیل بررسی و تحلیل کردیم. بنابراین، وقتی صحبت از تقریب به میان میآید و بر لزوم اهتمام به آن در دوره معاصر تأکید میشود، منظور ایجاد و ابداع یک امر جدید نیست بلکه توجه به احیای یک سنت اصیل اسلامی و تلاش برای فراگیر کردن آن است.
چرایی و چگونگی احیای امر «تقریب»؟
در تاریخ معاصر، جرقههای شکل گرفتن جریان احیای تقریب مذاهب اسلامی و تقویت وحدت میان مسلمانان، با اقدامات سیدجمالالدین اسدآبادی آغاز شد. اینکه چرا جریان احیا تا پیش از آن به شکلی منظم و ساختارمند پدید نیامده بود، البته ریشه در شرایط تاریخی حاکم بر جهان اسلام، به ویژه بعد از شکلگیری امپراتوری عثمانی در آناتولی و فرمانروایی صفویه در ایران داشت؛ به این معنا که دو دولت مقتدر، از چاشنی اختلافات مذهبی برای تقویت رقابت و توسعه قدرت خود بهره میبردند و با تبلیغاتی که از سوی آنها میشد، عملاً فضایی برای تأمل و تدبّر درباره اهمیت احیای مفهوم تقریب در جهان اسلام وجود نداشت.
نکته غمانگیز این جاست که دو طرف این نزاع، توانستهبودند متحدانی برای خود، بیرون از مرزهایشان بیابند و بر آتش نزاعی که شعلهور شدهبود، بدمند و به آن وسعتی فرامنطقهای ببخشند. اما در همان حال، اروپاییانی که از حضور ارتش قدرتمند عثمانی پشت مرزهایشان وحشت داشتند و به دنبال راهی برای فرار از آن بودند، دانستند که این اختلاف میتواند برایشان ابزار و دستاویزی برای دور کردن ینیچریها از مرزهای اروپا باشد و اینچنین بود که پای نمایندگان سیاسی کشورهای ریز و درشت قاره سبز به این سوی عالم باز و به تدریج، تلاش برای احیای تقریب، زیر تودهای از نیرنگ و فریب و غفلت دفن شد و تا میانه قرن سیزدهم قمری که سیدجمال برخاست و این اصل راهبردی را به یاد مسلمانان آورد، صدای چندانی درباره لزوم آن به گوش نرسید.
دشمن واحد و افول اقتدار سیاسی، اقتصادی و نظامی مسلمانان در جهان، زعمای قوم را به چارهاندیشی واداشت و این چنین شد که سیدجمالالدین اسدآبادی و شاگردانش، پیشقراولان احیای تقریب و برافراشتن پرچم وحدت شدند. پرچمی که بعد از آن ها، در اقصینقاط سرزمینهای اسلامی، علمداری یافت و به تدریج در میان امت پریشانِ بهتزده از دسایس استعمار، جا باز کرد و در طنین سخنان بزرگانی، چون آیتا... العظمی بروجردی، شیخ محمود شلتوت، امام خمینی و آیتا... سیدعلی خامنهای به گوش مسلمانان رسید و موجش، سراسر جهان اسلام را فرا گرفت؛ ابتدا «دارالتقریب مذاهب اسلامی»، در سال ۱۳۲۶ ش و به همت علامه شیخ محمدتقی قمی و با حمایت آیتا... العظمی بروجردی، مرجع عالی قدر شیعه و شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر، در قاهره شکل گرفت و نخستین گامها را در مسیر یکی کردن حرکتهای مبتنی بر احیای تقریب مذاهب اسلامی برداشت.
این اقدام منشأ خیر و برکات بسیاری شد که مهمترین آن ها، افزایش شناخت مذاهب اسلامی از یکدیگر و رفع بسیاری از سوءتفاهمها میان علمای جهان اسلام بود. با این حال، فعالیتهای دارالتقریب، به تدریج و به دلایل گوناگون کاهش یافت و در نهایت متوقف شد. سالها بعد، در ۱۹ مهر ۱۳۶۹ ش، با حمایت آیتا... خامنهای، فضای جدیدی برای تقویت حرکتهای تقریبی پا گرفت که در قالب «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» فرصت بروز و ظهور یافت. این مجمع، از ابتدای تأسیس، شش هدف مشخص را برای خود تعریف کردهاست که عبارتند از:
۱-احیا و گسترش فرهنگ و معارف اسلامی و دفاع از حریم قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص)
۲-آشنایی و تفاهم بیشتر بین علما، متفکران و پیشوایان مذهبی جهان اسلام در زمینههای اعتقادی، فقهی، اجتماعی و سیاسی
۳-گسترش اندیشه تقریب بین اندیشمندان و فرهیختگان جهاناسلام و انتقال آن به تودههای مسلمان و آگاهکردن آنان از توطئههای تفرقهانگیز دشمنان
۴-تحکیم و اشاعه اصل اجتهاد و استنباط در مذاهب
۵-هماهنگی و تشکیل جبهه واحد در مقابل توطئههای تبلیغاتی و تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام بر اساس اصول مسلم اسلامی
۶-رفع بدبینیها و شبهات بین پیروان مذاهب اسلام
آنچه هست، آنچه باید باشد؟
برخی معتقدند با وجود تعریف این اهداف قابل تحسین و برگزاری نشستهای متعدد و گسترده در راستای تبیین اهداف مجمع، خروجی فعالیتهای تقریبی، نسبت به آنچه که انتظار میرود، چندان مطلوب نیست و طی طریق در این مسیر، سرعت مناسبی ندارد. این انتقاد، البته انتقاد نابجایی نیست؛ اما باید دید آیا میتوان آن را متوجه عملکرد مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی کرد؟ به نظر میرسد که برای یافتن پاسخ این پرسش، ابتدا باید موانع پیشِ روی تقریب را بشناسیم و آنگاه ضمن بیان این موانع و راهکارهای رفع آن ها، درباره جواب مدنظر تصمیم بگیریم. به طور خلاصه، موانعی که میتوان پیش روی پیشرفت تقریب مذاهب اسلامی تصور و نیز راهکارهایی که میشود برای رفع آنها ارائه کرد، از این قرار هستند:
نخست – موانع داخلی: وجود اختلافهای جزئی در برداشتهای فقهی و سیاسی میان مذاهب اسلامی، امری بدیهی است؛ چنانکه اگر این اختلافات وجود نمیداشت، اصولاً مذاهب مختلف شکل نمیگرفت. باید توجه داشتهباشیم که غرض از تقریب، درآمیختن این مذاهب، حل همه اختلافات و در نهایت رسیدن به یک جامعه با عقیده واحد نیست. چنین اقدامی نه ممکن است و نه اسباب تقریب میشود، چرا که بیش از زایش وحدت، تباه کننده آن خواهد بود. بنابراین، آنچه ما از تقریب مذاهب انتظار داریم، رسیدن به درکی مشترک در عرصه نیازهای ضروری همه مسلمانان و اتحاد در برابر خطراتی است که کیان همه مسلمین را تهدید میکند و نیز تلاش برای زیست برادرانه در جوار یکدیگر است.
به همین دلیل، نخستین مانع بر سر تحقق تقریب، فقدان شناخت صحیح از مفهوم آن و اثری است که میتواند در جهان اسلام داشتهباشد. دومین مانع داخلی، جریان عریض و طویل سوءتفاهم است؛ روندی که از دیرباز، سنگ تفرقه را در جامعه اسلامی انداخته و شیوع آن، اسباب اختلافات و حتی جنگهای غمبار و غم افزایی در جهان اسلام شدهاست. این سوءتفاهمها هم در برداشت از متون مذهبی وجود دارد و هم در درک سخنان و اعتقادات مذهبی دیگران؛ روندی که در اوج خود به تکفیر مخالفان میانجامد و با رذالت جریانهای معلومالحال، آرامش و آسایش مسلمانان را با آتش جهل خاکستر میکند. برای رفع این موانع، گام اول گفتگو و تبادل نظر میان زعما و علمای مذاهب اسلامی است؛ این مرحله، البته با تلاشهای مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و جمعی از نخبگان جهان اسلام، انجام شده و در حال انجام است.
با این حال، این نشستها و گفتوگوها، زمانی به نتیجه درخور توجه میرسد که بازتاب آن را در کشورهای مختلف اسلامی ببینیم. نیاز به درک مقوله تقریب، در میان عامه مسلمانان، بیش از طبقه نخبگان ضرورت دارد و اصولاً در طرحها و نقشههای مبتنی بر برافروختن آتش تعصبات مذهبی و اختلافات عقیدتی، روی ظرفیت عوام، بیش از خواص حساب میشود. بنابراین، نشستهایی از قبیل نشستهای سالانه مجمع جهانی تقریب مذاهب یا تأسیس دانشگاههایی برای تدریس فقه مقارن و آشنایی علمای مذاهب با عقاید و دیدگاههای یکدیگر، زمانی نتیجهبخش خواهد بود که این علما و زعما، سفیران تقریب در سرزمین خود باشند و بخش اعظم برنامههای تقریبی، نه در نشستهای سالانه، بلکه در برنامههای مدوّن ملّی، بروز و ظهور پیدا کند.
دوم: موانع خارجی – در توضیحات ابتدای مطلب، به این موضوع اشاره کردیم که دشمنان اسلام، به طور ویژه غربیها، برای مهار قدرت مسلمانان همیشه روی مسئله اختلافات مذهبی حساب میکند. این موضوع آنقدر بدیهی است که اگر نگاهی دقیق به جریانهای طرفدار تفرقه بیندازیم و ظرفیتهای رسانهای و مالی آنها را بنگریم، نمیتوانیم در وجود چنین رویکردی علیه اسلام و مسلمانان تردید کنیم. در روزگاری که میشد با تحریک عوام و فعال کردن ایادی استعمار، نزاع میان سنی و شیعه را داغ کرد و جنگ خانگی را در جهان اسلام به راه انداخت، از آن ظرفیت استفاده کردند و متاسفانه، خون بیگناهان بسیاری بر زمین ریخته شد. امروزه تقریباً تردیدی وجود ندارد که جریان سلفیگری و تکفیر در جهان اسلام، بدون حمایت غرب راه به جایی نمیبرد؛ همانطور که اسلاف این جریان، امثال ابنتیمیه و بربهاری، در عصر خودشان، مطرود همه مذاهب اسلامی بودند و در انزوا روزگار میگذراندند. در روزگار ما، با رشد وسایل ارتباط جمعی و ابزارهای اطلاعرسانی، تحریک عوام ساختارمند شده و ضریب نفوذ بالایی پیدا کردهاست.
امروزه هزاران صفحه در شبکههای اجتماعی و دهها شبکه ماهوارهای، به صورت ۲۴ ساعته به فعالیتهای ضدتقریبی مشغول هستند و بر تقویت اختلافات میان مذاهب اسلامی تمرکز دارند. تردیدی نیست که بخش عمدهای از این شبکهها و صفحات، وابسته به جریانهای مورد حمایت غرب هستند. تقابل با چنین جریانی، نیازمند یک دیپلماسی واحد، هدفمند و قاطع میان کشورهای اسلامی است؛ رویکردی که عملاً به عنوان بخشی از منافع ملّی همه کشورهای اسلامی تعریف شود و ابزاری واحد را برای ایجاد یک جبهه مشترک در راستای رفع موانع خارجی، از طریق همافزایی و طرحهای مشترک تبیینی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تدارک ببیند.
بنابراین، در پاسخ به سوال ابتدای بحث، باید گفت بخش مهمی از رسالت احیای تقریب مذاهب اسلامی، نه در سطح بینالمللی که در سطح ملی معنا و مفهوم پیدا میکند و این وظیفه حساس نخبگان جامعه است که مبلغ و ترویجدهنده مفهوم بلند تقریب در جامعه خود باشند. رویکردی که البته، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در آن، نقش هماهنگکننده را بازی خواهد کرد.
منبع: روزنامه خراسان