یک پژوهشگر ادبیات گفت: امروز رسالتی بالاتر از این برای ما شاعران آیینی متصور نیست که با تعمق در سیرت دین، به تبیین سیره عملی خاندان رسالت بپردازیم.

رضا اسماعیلی پژوهشگر ادبی در نشست ادبی «سه آیینه آه!» ویژه برنامه سالروز رحلت حضرت محمد (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) گفت: از منظر اسلام، شعر فاخر پرتوی از شعور نبوت است و تنها به زبان آوری، صنعت گری، خیال پردازی و ارزش‌های هنری و احساسی محدود نمی‌شود، بلکه راهنمای مخاطبان خود به صراط مستقیم راستی و درستی، بیداری و رستگاری و توحید و اخلاق اسلامی است.

وی در ابتدای این برنامه که به صورت وبیناری برگزار شد، اظهار داشت: باید فروتنانه بپذیریم که شعر رضوی تنها صحن و حرم و گنبد و گلدسته نیست و امام رضا نیز فقط در داستان «ضامن آهو» خلاصه نمی‌شود. حضرت علی بن موسی الرضا (ع) اسوه حسنه، عالم آل محمد (ص) و اقیانوس کرانه ناپدید حکمت و معرفت است.

اسماعیلی با طرح این سوال که آیا تاکنون امام را از این زاویه به تماشا نشسته‌ایم، افزود: تا کی می‌خواهیم به امام، تنها و تنها به چشم گنج «توسل» و واسطه «شفاعت» نگاه کنیم و صرفا معجزات و کرامات ماورایی او را در قاب شعر رضوی به تماشا بگذاریم؟ واگویه کرامات قدسی و ملکوتی امام نیز در جای خود لازم است ولی به شرط آن‌که ما را از نگاه به قامت انسانی و این‌جهانی آن امام همام به عنوان «اسوه» و الگو باز ندارد.

وی با بیان اینکه برای نسل امروز تبیین و تحلیل شاعرانه این که امام «که بود؟»، «چه گفت؟» و «چه کرد؟» ضرورت دارد، افزود: می ترسم حکایت امروز ما و امام رضا، مثل حکایت دیروز حضرت علی (ع) و مردمی باشد که به جای پرسش از هستی و چیستی عالم آفرینش، در مقابل قرآن ناطق و گنجینه اسرار عالم هستی از موهای سر و ریش خود آمارگیری می‌کنند؟!

اشاره اسماعیلی به آن‌جا بود که امام خطاب به مردم با سخاوتِ تمام می‌گوید «سَلُونِی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی فَوَاللهِ لا تَسْئَلُونِی عَنْ فِئَةٍ تُضِلُّ مِاَةً و تَهْدِی مِاَةً اِلاّ اَنْبَأْتُکُمْ بِناعِقِها وَ سائِقِها»؛ از من بپرسید پیش از آن‌که مرا بجویید و نیابید، چرا که من راه‌های آسمان را بهتر از راه‌های زمین می‌دانم. به خدا سوگند درباره هر گروهی که جمعی را گمراه و جمعی را هدایت می‌کند از من نمی‌پرسید؛ مگر این‌که من به شما خبر می‌دهم از ناعق و سائق آن (زمامدار و دنباله‌رو) و آن را معرّفی می‌کنم و از تمام جزئیّات آن شما را آگاه می‌سازم.

می‌گویند در این هنگام مردی از جا برخاست و گفت: «اَخْبِرنِی کَمْ فِی رَأسِی وَ لِحْیَتِی مِنْ طاقَةِ شَعْرٍ: بگو در سر و ریش من چند عدد تار مو هست؟!» از آن‌جا که پیدا بود این سؤال از روی بغض نسبت به امام (ع) است، امام (ع) در پاسخ فرمود به خدا قسم، خلیلم - رسول خدا - به من خبر داده که در پای هر مویی از موهای سرت مَلِکی است که تو را لعنت می‌کند و در پای هر موی ریشت، شیطانی است که تو را اغوا می‌کند و در خانه‌ات بزغاله یا گوساله‌ای داری که قاتل پسر پیغمبر خواهد شد!».

این پژوهشگر ادبیات گفت: امروز رسالت ما به عنوان شاعران آئینی این است که همچون دعبل، کمیت و فرزدق به افق‌های جامع‌تری از حوزه دین و معرفت بنگریم و به تبیین سیره عملی خاندان رسالت بپردازیم. شعر آیینی باید آیینه تمام نمای معارف حقه قرآنی و حقایق انسان ساز توحیدی باشد.

وی افزود: امروز رسالتی بالاتر از این برای ما شاعران آیینی متصور نیست که با تعمق و تدبر در سیرت و باطن دین، به تبیین سیره عملی خاندان رسالت (علیهم السلام) و آموزه‌های انسان‌ساز قرآنی و وحیانی بپردازیم و ساحت مقدس دین و آیین را از گزند بدعت و تحریف و آلوده شدن به آفات خرافه و گزافه حفظ کنیم.

اسماعیلی ادامه داد: زمان آن رسیده که با بهره گیری از میراث ماندگار پیامبر خاتم (ص) یعنی قرآن و عترت از مدح و منقبت صرف، فاصله بگیریم و همچون شاعران صدر اسلام بر مسند پیام رسانی تکیه بزنیم و در این ساحت مقدس به دنبال ترویج حکمت‌های دینی و احیای مکارم اخلاقی باشیم. به عبارت دیگر باید با به تصویر کشیدن سیره عملی بزرگان دین، از زبان شعر برای سوق دادن اقشار مختلف جامعه به «سبک زندگی اسلامی» استفاده کنیم.

وی افزود: با کنکاش در زندگی اهل بیت (علیهم السلام) می‌توان سبک زندگی آن بزرگواران را در همه ابعاد زندگی از جمله سلوک فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تربیتی به عنوان اسوه و الگو در اختیار جامعه قرار داد و این امر، رسالت اصلی شاعران آئینی روز و روزگار ماست – اینچنین باد.

در ادامه برنامه عبدالرحیم سعیدی راد، شاعر؛ سوگنامه ای را در قالب نثر با عنوان «سه خوشه اشک» به پیشگاه پیامبر اعظم (ص) امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) تقدیم کرد که به این شرح است:

۱- آسمان تمام خویش را نم‌نم می‌بارد. دریا سکوت کرده است و هیچ پرنده‌ای جز برای سوگ نمی‌خواند. نه! چگونه می‌شود از بین ما رفته باشی در حالی که روزی چند مرتبه در صدای اذان عاشقی جریان داری و عطر بهشتی‌ات از تشهد گل‌های معصوم به مشام می‌رسد؟

دشت‌ها هنوز تلاوت نام نیکوی تو را بر زبان دارند. تو سبزترین پیام‌آوری بودی که با لهجه آب با مردم بادیه‌نشین سخن می‌گفتی و حرف به حرف معجزه عشق را به آنها می‌آموختی.

حالا ولی چشم‌های مهربانت را مبند که «فاطمه» تاب دوری‌ات را ندارد.

۲ - ای چهارمین حلقه آسمانی کسا، ای امام حسن مجتبی(ع)!

از تو نوشتن سخت است و از غربت تو نوشتن سخت‌تر؛ وقتی قلم روضه تیرباران تابوتت را می‌خواند و واژه‌ها اشک می‌ریزند، بی‌شک رد این خوشه‌های اشک، دل‌های مشتاق زیارتت را به سکوت بی‌سرانجام بقیع می‌رساند.

تو غریب‌ترین خورشید مدینه‌ای که در اوج شکوه‌ و عزت، عبای تنهایی‌اش را به سر کشید و تو فرزند آن امیری که در غربت کوفه، تنهایی‌اش را با چاه قسمت می‌کرد.

چقدر مرور تلخی است: مهری که بر پای صلح‌نامه زدی، نوشیدن شوکران صبر و سکوت و دیدن طشتی که خون جگرت را حمل می‌کرد.

۳ - ای هشتمین پنجره رو به بهشت!

در روز شهادتت، همچون آهویی رمیده و درمانده از همه جا، به تو دخیل بسته‌ام و در ازدحام جمعیت فرشتگانی که در سوگ تو بر سینه و سر می‌زنند گم شده‌ام.

دل شکسته‌ام در انعکاس آیینه‌های رواق چشمانت رها شده است.

دست‌های زائرانت را می‌بینم که به سمت پنجره فولاد که درگاه اجابت است، دراز شده‌اند و تو آنقدر باکرامتی که هیچ دستی را رد نمی‌کنی.

امروز من هم آمده‌ام تا در سایه امن دستان آفتابی‌ات آرامش بیابم. دستم را بگیر!

در این برنامه شاعران جدیدترین آثار ادبی خود در رابطه با سوگ مناسبت‌های آخر ماه صفر را ارائه دادند که در ادامه برخی از آن‌ها را با هم مرور می‌کنیم.

اشکت به زمین ریخت، ولی ماء معین شد

آن گرد که از پای تو افتاد، زمین شد

شفّافی آیینه و آب از نفس توست

چشمی که تماشای تو کرد آینه بین شد

هر گام که رفتی همه در خطّ خدا بود

رفتار تو ایمان شد و گفتار تو دین شد

عرش از نفست در شب معراج بنا گشت

جبریل تو را دید اگر روحِ امین شد‌ای عطر تو مستی گمان‌ها و بیان‌ها

هر کس که گمانش به تو افتاد یقین شد

داس مه نو سر زد و تو چشم گشودی

هر خار که در مزرع دین بود وجین شد

نام تو که نور همه شب‌های ازل بود

بر خاتم پیغامبران نقش نگین شد‌ای کعبه دل‌ها همه خاک کف پایت

خود مکّه به پابوس قدوم تو مکین شد

هر شب به تماشای جمال تو نشستم

در خلوت ماه تو ملک چلّه نشین شد

صدق سخنت باغ درخشان ستاره ست

خورشید بُراق نفست بود که زین شد

شیرین نشود آب مگر از نفس تو

درّ از گهر چشم تو افتاد و ثمین شد

حال خوش و بوی خوش از آن لحظه بنا گشت

آن دم که اویس قرنی با تو قرین شد

شیطان و ابوجهل گر از نجد و یسارند

خاک یمن از مهر ولای تو یمین شد

دنیای دنی پر شده از خوف و خیانت

باید که امین بود و امان داد و امین شد (علیرضا قزوه)

جهانی حرف در چشم ترم بود

"خداحافظ" کلام آخرم بود

عجب حالِ غریبی داشتم آه ...

که برمی‌گشتم و دل در حرم بود! (سید مهدی طباطبایی)

آن دادگر امین رسول مدنی است

بر حلقه دین نگین رسول مدنی است

آن کس که یصلون ملائک با اوست

او رحمت عالمِین رسول مدنی است (سید مسعود علوی تبار)

تو پیش بیا چند قدم، معلوم است

گلدسته از این زاویه هم معلوم است

از خانه‌ی خود کوچ نکردم امسال.

چون از ته بلوار حرم معلوم است (سید حکیم بینش)

افتاده ام از بلندی اَبرو‌ها

من مانده ام و اسارتِ گیسو‌ها

صــیادی و هم ضمانتِ آزادی!

بیهوده به ســویت نَدَوَند آهو‌ها (عارفه دهقانی)

رسید آخر ماه صفر، زمان وداع

غم فراق بتول و پدر، زمان وداع

محمد (ص) و حسن مجتبی (ع)، امام رضا (ع)

شهید و شاهد و خونین جگر، زمان وداع (صبا فیروزی)

تو پادشاهی و شایسته است سروری‌ات

بتاب خسرو من از حجاز خاوری‌ات

چگونه از تو بگویم، بزرگوارترین؟

به گوش عرش رسیده ست ذره‌پروری‌ات

تمام جاذبه‌ها در وجود تو جمعند

کسی خبر نشد از رمز و راز دلبری‌ات

حکایتی ست در آن سطوت و دلاوری ات

قیامتی ست در آن قامت صنوبری‌ات

شبی که کوه به تسخیر کافران افتاد

روان شدند ملائک به قصد یاوری‌ات

تو آن سراج منیری که آسمان بگشود

زبان به مدح و ثنای دل کبوتری ات

چه آرزوی قشنگی ست اینکه پربکشم

به سمت گنبد خضراء و صحن مرمری‌ات

جهان، شبیه به باغ بهشت خواهد بود

اگر که زنده شود سیره‌ی پیمبری‌ات (سارا جلوداریان)

این محفل ادبی با حضور شاعران و ادیبانی همچون بلرام شکلا، مسعود ربانی، سید مهدی بنی هاشمی، محمد علی یوسفی، مسلم اسدالله، نغمه مستشار نظامی، زهرا محدثی خراسانی، اسارا عبد اللهی، سارا رمضانی، خدیجه دیلمی و مریم فروزان کیا همراه بود.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.