در بررسی انجام شده در سال ۲۰۱۹، سینتین جانستون و بلو، به موارد متعددی اشاره کردند که در آنها سنبله بمب به تحقیقات پلیس کمکهای زیادی کرده است؛ مثلا در سال ۲۰۱۰ بازرسان توانستند تا بدین ترتیب، جسدی که در یک دریاچه در شمال ایتالیا پیدا شده و یک سال قبل توسط قاتل در آنجا رها شده بود را تائید کنند. آنها همچنین به این نکته اشاره کردند که دانستن زمان مرگ افراد، نقش تعیین کنندهای در موارد نقض حقوقبشر مثل جنایات جنگی، نسلکشی و قتلهای فراقانونی دارد. مثلا در سال ۲۰۰۴، سنبله بمب در نمونههای مو در یک گور دستهجمعی در اوکراین، به بازرسان این امکان را داد که جنایت جنگی نازیها بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۲ را شناسایی کنند.
سنبله بمب همچنین اکتشافات علمی جدیدی را به همراه داشته و بینش جدیدی در مورد سلولهای بدن و مغز به دانشمندان میدهد. در سال ۲۰۰۵، زیستشناسی به نام کرستی اسپالدینگ از موسسه کارولینسکای سوئد و همکارانش نشان دادند که با آنالیز سنبله بمب ۱۴ موجود در DNA این امکان وجود دارد تا سن نسبی سلولهای بدن را مشخص کرد. در مطالعات بعدی، او از این تکنیک برای پاسخ به این سوال که آیا سلولهای خاصی در بدن ما از بدو تولد وجود داشتهاند یا به طور مداوم جایگزین میشوند، بهره برد.
به عنوان مثال، اسپالدینگ و همکارانش در سال ۲۰۰۸ نشان دادند که بدن به صورت مداوم و با مرگ سلولهای چربی به نام آدیپوسیت، آنها را جایگزین میکند. تعداد این سلولهای چربی، در دوران بزرگسالی ثابت میماند و این نویدبخش راههای جدیدی برای مقابله با چاقی است.
اسپالدینگ در این باره گفت: «درک این موضوع که این یک فرآیند پویاست، باعث میشود تا راههای درمانی جدیدی به روی ما گشوده شود که شامل دستکاری میزان تولد یا مرگ سلولهای چربی در ترکیب با ورزش و رژیم غذایی در مسیر کمک به کاهش تعداد سلولهای چربی در چاقی است.»
در سال ۲۰۱۳، اسپالدینگ و همکارانش، با بهرهگیری از سنبله بمب، به بررسی گردش سلولهای مغزی پرداختند. سالها محققان بر این باور بودند که تعداد نورونهای مغز در سنین کودکی، ثابت و مشخص است و بررسیهای پیشین خانم اسپالدینگ نشان داده بود که این ماجرا درباره مناطقی مثل قشر مغز صادق است. اما او و تیمش با استفاده از کربن ۱۴ و تاریخگذاری نورونهای هیپوکامپ تائید کردند که در طول دوران بزرگسالی هم امکان تولید نورونهای جدید وجود دارد.
شروع عصری تازه
سنبله بمب اخیرا بهعنوان یکی از چند نشانگری که میتوانند در به رسمیت شناختن آنتروپوسن (عصر جدید زمینشناسی که توسط فعالیتهای انسانی تعریف میشوند) موثر باشند، معرفی شده است.
چندی بعد از آنکه ایده آنتروپوسن مطرح شد، زمینشناسان بحثی را درباره چگونگی تعیین موقعیت آن برروی زمین مطرح کردند که "سنبله طلایی" نام گرفت (یک صخره، هسته یخی یا لایهای از رسوب که در آن عصر جدیدی از رکورد چینهشناسی آغاز میشود.) هر دوره بزرگ زمینشناسی، یکی از این رکوردها دارد. شروع دوره هولوسن با یک هسته یخی خاص از مرکز گرینلند مشخص شد. پایه دوره ژوراسیک از کوههای آلپ در اتریش و در گردنه کوهیوچ در کوههای کاروندل شروع شد و یکی از قدیمیترین سنبلههای طلایی زمین را میتوان در کوههای فلیندرز در استرالیا یافت که نشانگر آغاز دوره ادیاکاران در ۶۰۰ میلیون سال پیش بود.
با گذر زمان، نشانههای مختلفی از فعالیتهای انسانی به عنوان احتمالاتی برای نشانهگذاری طلوع دوران آنتروپوسن مورد بررسی قرار گرفتند که میتواند شامل افزایش متان ناشی از کشاورزی اولیه در هزاران سال پیش (رویت شده در هستههای یخی)، شواهدی از آلودگیهای ابتدایی با سرب ناشی از فعالیت در معدن و ذوب در حدود ۳هزار سال پیش و یا افزایش محصولات جانبی سوختهای فسیلی در طول انقلاب صنعتی باشد.
البته در سال ۲۰۱۶، گروه کاری آنتروپوسن (AWG) به این نکته اشاره کرد که در دهه ۱۹۵۰، سنبله بمب کربن ۱۴، همراه با دیگر نشانگرهای هستهای مثل ریزش پلوتونیوم و ایزوتوپهایی مثل سزیم ۱۳۷ و استرانسیوم ۹۰ و همچنین ذخایر مصنوعی مثل ذرات کربن کروی (SCPs) (نوعی خاکستر که از سوزاندن زغالسنگ در دمای بالا تولید میشود)، وارد رکوردهای زمینشناسی شدند.
همه موافق نبودند که انتخاب دهه ۱۹۵۰ ایده درستی باشد و یکی از اعضای گروه اخیرا در اعتراض به این استدلال استعفا داد؛ چرا که معتقد بود که تاثیرات عمیق انسانی، به مراتب زودتر از اینها آغاز شده است.
البته این گروه کاری بر این باور است که اواسط قرن بیستم، نقطه مشخص و قابل تشخیصی را در لایههای زمینشناسی از خود به جای گذاشته؛ زمانی که بشریت حضور خود در طبیعت را به طور واقعی و کامل در سراسر جهان تثبیت کرد. آنها میگویند تاثیر انسان بر سیاره زمین از طریق افزایش تصاعدی گازهای گلخانهای، استفاده از آب و زمین، اسیدی شدن آب اقیانوسها، ماهیگیریهای بیرویه و از بین رفتن جنگلهای استوایی و... با شتاب بزرگی همراه بوده است.
از آنجا که سنبله بمب نیز برای مدت زمان زیادی باقی میماند، این امکان برای زمینشناسان فراهم است که تا دهها هزار سال را ببینند. کالین واترز، زمینشناس دانشگاه لستر که ریاست AWG را عهدهدار است دراین باره گفته: «سینگال رادیوکربن برای حدود شصت هزار سال قابل تشخیص خواهد بود و این یک تحلیل نسبتا معمولی است.»
گروه کاری AWG دوازده مکان را به عنوان کاندید برگزید که ممکن است میزبان سنبله طلایی باشند. از جمله این مکانها میتوان به غاری در ایتالیا اشاره کرد که در آن نبض بمب و دیگر نشانگرها در استالاکتیتهای غار محصور شدهاند. یک سایت کاوش باستانشناسی در وین، یک زمین در نزدیکی مرز جمهوری چک و لهستان و یک صخره مرجانی در سواحل شمال شرقی استرالیا نیز در این لیست قرار دارند.
ماه گذشته، سایت برنده اعلام شد: دریاچه کرافورد در انتاریوی کانادا. هستهای از رسوبات گلآلود این دریاچه، حاوی کربن ۱۴، نشانگر پلوتونیوم و سایر عناصر ساخته شده توسط انسان، همراه با یک پلاک برنجی در موزهای در اتاوا نگهداری میشود.
هسته دریاچه به زودی به شکلی رسمی این عنوان را مال خود خواهد کرد و این از نظر فنی بدین معناست که ما نیز یکی از نشانگرهای آنتروپوسن را در سلولهایمان داریم. البته نسلهای آتی فاقد آن خواهند بود، چرا که سطح کربن ۱۴ تقریبا به سطوح پیشین خود بازگشته است. در نتیجه اگر باستانشناسان فردا بقایای بدن حفظ شده ما را مورد مطالعه قرار دهند، ممکن است بدن ما نکاتی را درباره نقطهای منحصر به فرد در تاریخ به آنها بگوید؛ نکاتی درباره بمبهای هستهای، شتاب بزرگ و قرنی که در آن انسانها شروع به تاثیرگذاری بر طبیعت کردند.
منبع: خبرآنلاین