نیازی به توضیح نیست که مشهد، از بدو پیدایش، ماهیتی زیارتی داشتهاست. شهادت مظلومانه امام رضا (ع) در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ و دفن پیکر مطهر آن حضرت در سرداب کاخ حُمَید بن قَحطبه، سرآغاز شکلگیری شهر مشهدالرضا (ع) بود. به تدریج و طی قرنهای بعدی، با توسعه کمّی و کیفی این شهر، نقاط جمعیتی مهم اطراف آن، مانند نوغان و تابران نیز، از رونق افتاد و بخش مهمی از جمعیت آنها در مشهد ساکن شدند؛ اتفاقی که البته، وقایع تاریخی ناشی از هجوم مغولان و لشکرکشیهای تیمورلنگ در آن بیتأثیر نبود.
با این حال، آنچه بیش از هر چیز، مشهد را به عنوان یک مکان شاخص در جغرافیای جهان اسلام تثبیت کرد، ماهیت زیارتی آن بود؛ ماهیتی که مشهد را به مقصد اصلی بسیاری از سفرهای معنوی تبدیل کرد و در طول تاریخ ۱۲۰۰ ساله آن، اسباب تغییرات فراوان و رویدادهای خواندنی و جذابی شد که بنا داریم، در روزهای پایانی ماهِ صفر و همزمان با آغاز حرکت زائران پیاده به سوی مشهدالرضا (ع)، به بررسی آنها بپردازیم. امیدکه آنچه نوشته میشود، مقبول شما ارادتمندان به سلطان سریر ارتضا، حضرت امام علی بن موسیالرضا المرتضی (ع) واقع شود.
تولد «طریقالرضا (ع)»
جاده و سفر، دو واژه ملازم یکدیگر هستند. جاده نه فقط مسیر عبور که راهنمای طی طریق هم هست و این طی طریق میتواند حرکتی معنوی باشد برای زیارت مرقد مطهر امام رضا (ع). مشهد از نخستین روزهای شکل گرفتن اش، به مقصد بسیاری از سفرهای زیارتی در ایران و سرزمینهای اسلامی تبدیل شد و به تدریج، زائران مسیرهای ثابتی را برای رسیدن به مشهد برگزیدند؛ مسیرهایی که آمد و شد و اتفاقاتی که در آنها روی میداد، به تدریج بخشی از فضای تاریخ زیارت را در بر گرفت. امروزه چنین مسیرهایی، به «طریق الرضا (ع)» شهرت دارند و بخش مهمی از تردد زائران، به صورت پیاده و غیر آن، در همین مسیرها صورت میگیرد. پیشینه این مسیرها، آن هم در ایامی که زائران پیاده در آنها تردد میکنند و به سوی حرم مطهر رضوی در حرکت هستند، از دو جنبه قابل بررسی است؛ نخست از منظر جغرافیایی و روایتهای مربوط به تاریخ حمل و نقل در آنها و دیگر، از منظر فرهنگی و تأثیراتی که فرهنگ زیارت بر این مسیرها باقی گذاشتهاست. شاید از شنیدن عنوان منظر دوم، تعجب کنید، اما اگر کمی صبر داشته باشید، میتوانید با روایتهایی درباره این تأثیر فرهنگی و سنتهای ناشی از آن، آشنا شوید.
روایت شاهدان ایرانی و خارجی
مسیر مواصلاتی به سوی مشهد یا همان جاده زیارت، روی مسیرهای قدیمی و باستانی شکل گرفت که پیشتر، اقصینقاط دنیا را به توس متصل میکرد. بنابراین، سابقه استفاده از این جادهها، بیش از تاریخ مشهد است. اگر نگاهی به کتابهایی مانند «مسالک و ممالک» ابنخردادبه، «صورةالارض» ابنحوقل، «احسنالتقاسیم» مقدسی یا «اخبارالبلدان» ابنفقیه همدانی بیندازیم، میتوانیم برخی از این راهها را شناسایی کنیم که نسبت به دیگر گذرگاهها، قدمت و کاربری بیشتری داشتهاند. یکی از این مسیرها که به واقع باید آن را اصلیترین مسیر تردد به مشهد، دست کم از ۲۵۰ سال قبل به این سو بدانیم، جادهای است که از غرب مشهد، به سوی تهران امتداد پیدا کردهاست. این جاده به دلیل عبور از شهرهای آباد و نیز دور زدن فضای خوفناک و پردردسر کویر مرکزی ایران، از دیرباز میزبان مسافران و زائران بسیاری بوده است. خوشبختانه گزارشهای مربوط به این مسیر راهبردی و مهم، در اغلب سفرنامههای نوشته شده، به ویژه در دوره قاجار که به یک تعبیر باید آن را عصر سفرنامهنویسی در ایران بدانیم، توصیف و اهمیت آن تشریح شدهاست؛ به عنوان نمونه غلامحسینخان افضلالملک، از مستوفیان دوره قاجار، در «سفرنامه خراسان و کرمان» خود، شرحی دقیق از وضعیت این جاده ارائه میکند و درباره منزلگاهها و ویژگیهای مسیر، نکات مهم و کمیابی را در اختیار مخاطب میگذارد.
بیشتربخوانید
مسیر مشهد به تهران که امروزه به «طریقالرضا (ع)» شهرت دارد، در سفرنامههای اروپایی نیز، مورد توجه قرار گرفته و درباره آن، نکات جالب توجهی را توضیح دادهاند که مرور برخی از آن ها، خالی از لطف نیست؛ مثلاً «نیکولای خانیکوف»، مأمور سیاسی و امنیتی دولت تزار که در حدود سال ۱۲۴۰ خورشیدی این مسیر را همراه با جمعی از کارشناسان و مهندسان روس طی کرد، در سفرنامه خود به جزئیات خوبی اشاره میکند و ضمن نام بردن از دهکده «بدشت» در دو فرسنگی شاهرود، به عنوان بارانداز کاروانهای زیارتی از مبدأ قفقاز و غرب و جنوب ایران، به تجمع انبوه زائران در این منطقه میپردازد و مینویسد: «وقتی به دهکده بَدَشت، میعادگاه دایمی کاروانهای عازم مشهد، واقع در دو فرسنگی شاهرود رسیدیم، در آن جا با اردوی بزرگی از زائران و بیش از ۴هزار چهارپا مُرکَّب از اسب، قاطر و شتر روبهرو شدیم. کاروان حالت یک موزه زنده قومشناسی داشت. عربهای بیابانهای بصره و بغداد، افرادی از تمامی ایالات ایران، ترکهای دربند، شیروان (منظور شِروان در قفقاز است)، آذربایجان، افغانها، مسلمانان هند، ساکنان خجند، کاشغر، تاشکند، بخارا و هرات.» اشاره خانیکوف به مسافرانی از شرق مشهد، مانند افغانها، هندیها و ...، نشان میدهد که این جاده تاریخی، به عنوان یک راه تجاری – و شاید منطبق با جاده ابریشم – و نیز یک مسیر زیارتی مناسب برای رفتن به عتبات یا حجاز، مورد توجه و علاقه ساکنان این سرزمینها بودهاست. سیل جمعیت در این جاده تاریخی، برای هر بینندهای جذاب و قابل توجه بود. هانری رنه دالمانی که در حدود سال ۱۲۷۷ از این راه عبور کرده است، مینویسد: «جادهای که از مشهد به نیشابور میرود، مانند شاهراههای اروپا پرجمعیت است.
در هر قدم به کاروانهای بزرگی برمیخوریم که به زیارت مشهد میروند». این زائران پرشمار که بخش عمدهای از آنها به صورت پیاده طی طریق میکردند، در حالی به شوق زیارت گام در جاده مشهور تهران به مشهد میگذاشتند که در آن زمان، امنیت در وضعیت خوبی قرار نداشت و زائران برای حفظ جانشان به تعبیر دالمانی، «همه از تاجر گرفته تا چوپان، سر تا پا مسلح» بودند. آرمین وامبری، جاسوس مجارستانیالاصل انگلیس که در حدود سال ۱۲۵۰ خورشیدی مسیر تهران تا مشهد را طی کردهاست، در سفرنامه خود، به دلیل حملات بیوقفه ترکمانان و غارت دایم اموال زائران در مناطق عباسآباد، میاندشت، میمه و شاهرود، این نواحی را چهار «منزلگاه خوفناک» نامیده است، اما این خوفناکی نیز، از جمعیت زوار علاقهمند به زیارت قبر مطهر امام رضا (ع) کم نکرد و حتی در سالهای قحطی، خیل زائران عاشق، در این مسیر طولانی به چشم میخورد. نکته مهم دیگری که باید درباره «طریقالرضا (ع)» مورد توجه قرار دهیم و در فرصتی دیگر، مشروح به آن بپردازیم، مسئله حفظ امنیت در این جاده راهبردی و مهم، طی ادوار تاریخی مختلف است؛ برخلاف ادعای وامبری که تنها بخشی از واقعیت را پوشش میدهد، حتی در بدترین شرایط مانند قحطی و جنگ، تلاشهای گستردهای برای حفظ امنیت جاده صورت میگرفت. مرور متون تاریخی، ما را با نامهایی مانند اسماعیلخان دامغانی، علیسلطان ذوالقدر، نیازقلیخان و محمدحسین تبادکانی آشنا میکند که نقش مهمی در حفظ امنیت این جاده مهم زیارتی داشتهاند.
فرهنگ زیارت در جاده زیارت
جاده زیارت، تنها مسیری برای رسیدن زائران به مشهدالرضا (ع) نبود، بلکه در آن میشد شاخصهای فرهنگی متعدد و مرتبط با فرهنگ زیارت را در قالب نذر، وقف، برنامههای خاص و سنتهای ویژه مذهبی مشاهده کرد. شاخصهایی که برخی از آنها دست کم تا یک سده قبل برقرار بودند و پس از ورود ابزار و وسایل جدید حمل و نقل به ایران، به تدریج فراموش شدند و از یاد رفتند. یکی از مشهورترین مثالهایی که میتوان در این زمینه ارائه کرد، گزارش هانری رنه دالمانی (مربوط به سال ۱۲۷۷ ش) از یک اقدام خودجوش در «تپه سلام» مشهد است که باید آن را به روایتِ خودِ او بخوانیم: «طرف عصر ما به تپهاى رسیدیم که از آنجا دورنماى شهر پدیدار میگردد. در راه سنگهاى بزرگى را دیدیم که کمى تراشیده و مدور بودند و آنها را زوّار مینامیدند. یکى از وظایف عابرین این است که سه دفعه این سنگها را به طرف شهر بغلتانند.
ارابهرانان هم گاهى این سنگها را روى ارابۀ خود گذارده و چند فرسخ آنها را نقل مکان میدهند ولى نباید آنها را به طرف عقب نقل نمایند و اگر کسى چنین کارى را بکند، مرتکب گناه بزرگى شده است. ما هم به تقلید سایرین پیاده شده و هریک سه دفعه این زوار بىجان را به طرف شهر غلتاندیم. مسافرت این سنگها براى زیارت ممکن است چندین سال به طول انجامد، اما به محض اینکه به شهر نزدیک شدند، خادمان آستانه [قدس]میآیند و آنها را با تشریفاتى به شهر میبرند و در محلى که براى آنها معین شده و اکنون عدۀ زیادى از آنها در آن جا دیده میشود، جاى میدهند.» دالمانی در بخش دیگری از گزارش خواندنی خود به سنت سنگچینی زائران در «طریقالرضا (ع)» هم اشاره میکند و مینویسد: «همین که به بالاى تپه رسیدیم، تمام زوّارى که چند روز با ما راه میپیمودند، سر تعظیم به طرف شهر فرود آوردند و بعد چند سنگى را به علامت رؤیت گنبد آستانه [قدس]روى هم گذارده، هرم کوچکى تشکیل دادند.» بدیهی است که این اقدامات، ریشه در ارادتی داشت که زائران، به ویژه زائران پیاده حرم رضوی، به وجود مقدس ثامنالحجج (ع) و بارگاه منوّر آن حضرت داشتند. نمونههای بسیار از این دست، در متون تاریخی و منابع مطالعات فرهنگی و اجتماعی قابل احصا و بررسی است.
منبع: روزنامه خراسان