رقصهای نوظهور و خیابانی و ساز و آواز و خوانندگی ازجمله الگوهای غربی و خاصه مربوط به ترویج فرهنگ غرب و جاانداختن سبکزندگی غربی است و متناسب با سبک و سیاق زندگی اسلامی نیست و هیچ بار شخصیتی، اجتماعی، تربیتی و دینی برای فرزندان کشور ما نخواهد داشت.
روانشناسان بر این باورند، وقتی ما از سنین پایین کودکان را وادار میکنیم که رفتارهای نمایشی مثل رقص و آواز برای جلبتوجه و تایید دیگران یاد بگیرند، ضمن اینکه در حال پرورش افرادی وابسته به تایید و تشویق دیگران هستیم، توانمندیهای اصیل و واقعی کودک که مرتبط با رفتارهای دینی و اجتماعی است پرورشنیافته باقی میماند و سبک زندگی کودک ایرانی به سمت سبکزندگی غربی گرایش پیدا میکند. براساس آموزههای دینی، یکی از حقوق فرزندان بر والدین، تلاش برای تربیت صحیح طبق آموزههای اسلامی و تعالیم قرآن و اهلبیت (ع) است. وجود روایات و تعالیم دینی در چگونگی تربیت فرزندان صالح نشان از سنگینی بار مسئولیت والدین در پرورش فرزندان دارد.
زمانی برای شکلگیری شخصیت
دوران کودکی دوران تقلید و الگوپذیری و در نهایت شکلگیری شخصیت کودک است. در این دوران طلایی آموزش اصولی و صحیح، حرف اول را در ارتقای هوش اجتماعی، عاطفی، شناختی و دینی کودک میزند و بهترین زمان برای آشنایی کودک با مسائل دینی و مذهبی که مطابق با سبکزندگی ایرانی است همین دوران کودکی اوست که با همه وجود چنین مسائلی را درک میکند و این مطالب وارد ضمیر ناخودآگاه او میشود و بهندرت پیشمیآید آموزشهایی را که در دوران کودکی آموخته در بزرگسالی فراموش کند. حالا تصور کنید که کودک ما در چنین دوران طلایی و مهم از زندگی بخواهد ذهن خود را روی الگوها و هجویات غربی مانند رقص و ساز و آواز که ازجمله لذتهای زودگذر و بیهدف است متمرکز کند، اما یکی از بهترین مسیرها برای شکلگیری و محققشدن شخصیت دینی و اجتماعی کودک، خواندن انواع قصههای آموزنده ایرانی و آشنایی با داستانها و روایات دینی و قرآن به زبان کودکانه از همان دوران کودکی است که به کودک کمک میکند تا بتواند مسیر درست و شایستهتری را انتخاب کند و همچنین بتواند دوران نوجوانی را که روزهای پراضطراب و پرتشویشی است بهشکل عاقلانهتری پشتسر بگذارد.
اثربخشی کتابهای مصور
داستانهای ایرانی و دینی اگر در رده سنی کودک و دارای تصاویر واضح و گویا با رنگ و اشکال تاثیرگذار باشد، میتواند با تحریک هیجانات مثبت باعث ارتقای خلاقیت کودک شده و مهارتهای زیادی را در او نهادینه کند. دکتر نصیر عابدینی، روانشناس بالینی میگوید: «تصاویر کتاب جنبه تزئینی ندارد و میتواند پیامها و اطلاعات زیادی که حتی از عهده متن و کلمات برنمی آید به ذهن کودک منتقل کند. از نظر روانشناسی هر تصویر برابر هزار کلمه است و بر این اساس کتابهای مصور برای کودکان در دوره پیش از دبستان که سواد خواندن متن را ندارند بهترین گزینه محسوب میشود.»
عابدینی میافزاید: «حافظه کوتاهمدت کودک ضعیف است و برای نهادینهشدن اشکال، تصاویر یا شخصیتهای دینی و داستانی که بار آموزشی بالایی داشته و مهارتهای اجتماعی، دینی یا بهداشتی همچون مسواکزدن، شستوشوی دستوصورت، سلامکردن، نمازخواندن یا پوشش مناسب را انتقال میدهد، تکرار در خوانش تصاویر توصیه میشود. تکرار باعث میشود که این قبیل مهارتها و آموزههای دینی در ذهن کودک نهادینه و درونی شده و به حافظه بلندمدت او منتقل شود.»
شروع سن تقلیدپذیری
سن تقلیدپذیری و شروع کنجکاویهای کودک از ۳ ــ ۲ سالگی شروع میشود و میتواند تفاوتهای اولیه و کلی را درک کرده و تشخیص دهد. دکتر عابدینی میگوید: «در این زمان اگر والدین با کودک همراه شده و تصاویر کتاب را به ترتیب برایش توضیح دهند و هدف از مهارتهای انجامشده توسط شخصیتهای دینی و داستانی را به او بگویند و به مرور زمان تکرار کنند، بهتدریج مراحل شناختی کودک کامل شده و مهارتها و تصاویر تاثیرگذار در ذهنش درونی میشود. آموزش بصری کودک باید در محیطی شاد و آرام، به دور از هرگونه تنش یا بحث و مشاجره پدر و مادر و با لطافت و مهربانی، نه به اجبار و زور به کودک منتقل شود. در این شرایط بار هیجانی کودک برای پذیرش هرچه بهتر و بیشتر مهارتها و پیامها به طرز چشمگیری ارتقا مییابد. در میان کتابهای داستان و شعر و روایات، کتابقصه بهدلیل داشتن شخصیت داستانی که میتواند محبوب کودک باشد، ملموستر، عینیتر و تاثیرگذارتر است که البته مهارت و گیرایی نویسنده در انتقال پیام داستان تاثیر بیشتری دارد.» عابدینی، روایات و داستانهای دینی را بهدلیل تاثیرات مثبت مذهبی توصیه میکند و شعر را اگر قابل فهم و ساده باشد بهدلیل ریتمیک و آهنگینبودن مناسب و جذاب میداند: «آموزش مسائل و مفاهیم دینی از ۱۲سالگی به بعد از سوی کودک قابل پذیرشتر شده و البته که نباید بار تربیت دینی کودک را تنها برعهده کتاب گذاشت.»
منبع: جام جم