امروزه اهمیت رسانه و اطلاع رسانی بر کسی پوشیده نیست، در زمانهای که جنگ سخت به جنگ فرهنگی تبدیل شده است. مسلم است که میتوانیم از ابزارهای رسانه به نفع جامعه استفاده و عملیات نرم رسانهای دشمنان را خنثی کنیم. رسانه قدرت این را دارد که در کوتاهترین زمان ممکن و با بالاترین کیفیت، اخبار و مطالبی را منتشر کند و این هنر و تشخیص مخاطب است که بتواند واقعیت را از شایعه تشخیص دهد.
هادی البرزی، کارشناس سواد رسانهای و فضای مجازی درباره سواد رسانهای گفت: سواد رسانهای سه سطح دارد، آگاهی یافتن نسبت به مسائل، آموزش و تماشای سطحهای مختلف، تجزیه و تحلیل اطلاعات؛ که در سطح پیشرفته سواد رسانهای وارد تجزیه و تحلیل پیام رسانهای میشویم یعنی میخواهیم به متن، فرامتن و زیرمتن پیام پی ببریم، این جا مرحلهای است که نیاز به مهارت دارد.
این کارشناس سواد رسانهای ادامه داد: پیام رسانهای را اگر مانند سنگی بدانید که بخشی از آن از آب بیرون است و بخشی از آن زیر آب هست، آن بخشی که زیر آب است میتواند زیرمتن پیام باشد و مخاطب هنوز به آن اشراف ندارد، مگر مخاطبی که بتواند پیام را در داخل این کانتکس سیاسی – اجتماعی و فرهنگی پیام معنا کند.
البرزی ادامه داد: بخش دیگر پیام، دانش سواد رسانهای است که سطح پیشرفتهای است و به ما قدرت تجزیه و تحلیل پیامها را میدهد که بتوانیم ۶ عنصر خبر را تشخیص بدهیم، این که پیام را چه کسی صادر کرده؟ خود پیام چه چیزی است؟ چه زمانی پیام گفته شده؟ پیام چگونه گفته شده؟ پیام چرا گفته شده؟ و چطور گفته شده؟ مخاطب باید به این ۶ عنصر پیامها اشراف پیدا کند و در بین عناصری که در مورد پیامها باید از آن مطلع بشویم بحث چرایی و چگونگی اهمیت زیادی دارد یعنی این که اگر ما بتوانیم تشخیص بدهیم که این پیام چرا و چگونه به دست ما رسیده و از چه روشهایی در آن استفاده شده؟ ارزش زیادی دارد و ما را به سطوح بالای سواد رسانهای میرساند، اگر کسی بتواند به مرحلهی پیشرفته سواد رسانهای برسد و بتواند پیام را تجزیه و تحلیل کند، کمتر در دام اخبار جعلی میافتد. درک چرایی و چگونگی پیام مهارت و تجربه میخواهد.
این کارشناس سواد رسانه میگوید: وقتی که رسانههای معاند را پیگیری میکنید مثلا میبینید یک دستاورد یا خبر روزی امروز اتفاق افتاده، اما هیچ اشارهای در رسانهها به این موضوع نشده، مثلا بارها موشک آزمایش کردیم همان موشک فتاح که ماه قبل در کشور آزمایش شد رسانههای معاند نسبت به این موضوع از تاکتیک سکوت استفاده کرده بودند و هیچگونه این را بازتاب نداده بودند؛ بارها این اتفاق افتاده در مورد دستاوردهای هستهای و فناوریهایی که در کشور ما اتفاق میافتد میبینیم که این رسانهها سکوت میکنند یا نکتهای را بیان نمیکنند یا به طور قطره چکانی به موضوع میپردازند، یکی از تاکتیکهایی که ما الان میتوانیم به آن پی ببریم مقایسه نحوهی بازنمایی رویدادها در رسانههای معاند است، یعنی مردم وقتی یک مطلبی را میبینند و انتظار دارند که رسانهها به آن بپردازند وقتی که با سکوت رسانهها مواجه میشوند، این به آنها کمک میکند که نحوهی بازنمایی رویدادها را در رسانههای بیگانه به آن پی ببرند. فهمیدن سانسور خیلی راحت است، اما تشخیص سایر تاکتیکها یک مقدار سختتر است.
البرزی با اشاره به بحث استقرا و قیاس گفت: یکی از تکنیکهایی که ما در رسانه استفاده میکنیم تکنیک جز به کل است و یک موضوع را تعمیم میدهیم به کل جامعه، مثلا اگر میخواهند بگویند مشکلی در یک جایی وجود دارد، خبرنگار به صورت میدانی میرود و با مصاحبه با مردم در مورد آن مشکل مثلا این را تعمیم میدهد به کل آن جامعه و تکنیک استقرا با مهندسی معکوس میتواند در سواد رسانهای استفاده بشود، در حوزه سواد رسانهای برای این که بتوانیم از این تکنیک استفاده کنیم باید بتوانیم از برخی از اجزای پیام آن را به بقیه اجزاء تعمیم بدهیم.
او ادامه داد: یادگرفتن این که بتوانیم اجزای یک پیام را جدا کنیم و ببینیم آیا این قابل تعمیم به کل جامعه است نکتهای است که میتواند در سواد رسانهای به ما کمک کند و بتوانیم جمع بندی کنیم از اجرای یک پیام، که ببینیم آن معنا حاصل میشود یا نمیشود، برای مثال در مورد قطع آب تهران رسانهها آمدند موضوع کم آبی را نه تنها به تهران، بلکه به کل ایران تعمیم دادند در واقع از آب گل آلود ماهیگیری کردند و سعی کردند یک موضوع را غیرقابل حل و لاینحل نشان بدهند و آن را به کل کشور تعمیم بدهند.
این کارشناس سواد رسانهای اظهار کرد: در حوزه سواد رسانهای باید توصیفی روشن، درست و فشرده از یک پیام داشته باشیم، خبر و علم ارتباطات در حوزه اطلاع رسانی، علم ساده سازی موضوعات است، مثلا فکر کنید یک مقاله علمی که منتشر شده در دنیا شما نمیتوانید با همان قواعد ویرایشی و دانشی آن علم، آن را در رسانه مطرح کنید بلکه آن موضوع ساده سازی میشود برای مخاطب این ساده سازی هم فایده دارد و هم ممکن است باعث تحریف موضوع بشود، یعنی مخاطب باید دقت کند بعضی موقع، برخی از رسانهها با ساده سازی کردن پیام سعی میکنند از آن یک نتیجه تحریف آمیز بگیرند و ذهن مخاطب را دچار مشکل کنند در واقع ما به عنوان کسانی که میخواهیم در حوزه سواد رسانهای دانشمان را بالا ببریم باید توانایی شکستن پیامهای رسانهای را به عناصر معنی دار داشته باشیم.
وی افزود: دو موج در سواد رسانهای داشتیم یک موجش در دوره تلویزیون بود یک موجش در به وجود آمدن اینترنت بود یعنی زمانی که اینترنت در دنیا پا گرفت سواد رسانهای وارد یک مرحله جدیدی شد دلیلش هم این بود که در دوره تلویزیون بیان یکسویه بود و مخاطب فقط مصرف کننده پیام بود، اما در دوره اینترنت علاوه بر مصرف کردن پیام، مخاطب هم توانست تولید کند و هم توانست منتشر کند به نظر من منتشر کردن حتی بسیارخطرناکتر از تولید کردن است، چون کسی که پیام دیگری را منتشر میکند بدون این که آن را تحلیل کند بدون این که دانش سواد رسانهای داشته باشد در واقع نقش زیادی در ویروسی شدن و چرخیدن آن پیام دارد.