حجت‌الاسلام مسعود عالی گفت: پیرزنی جلوی میرزا حبیب‌الله کاشانی را روز اول محرم گرفت و گفت: ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮد ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ روﺿﻪ‌ ﺧﺎﻧﻪ‌ ﻣﺎ را هم ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ. روﺿﻪ‌ ﻣﺎ هم ﻣﺜﻞ ﺟﺎهای دﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍی ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ع) ﺍﺳﺖ.

حجت‌الاسلام مسعود عالی از سخنرانان مذهبی گفت: ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ، یکی ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ‌ﻧﻮﯾﺴﻨﺪ ﮐﻪ در ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺤﺮﻡ، ﺟﻠﺴﺎﺗﯽ را ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩه ﺑﻮﺩ. ۵ - ۶ ﺟﻠﺴﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩه ﺑﻮﺩ. ﯾﮏ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺭﻭﺯ ﺍﻭّﻝ ﻣﺤﺮّﻡ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺁﻣﺪ، ﺟﻠﻮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ و ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ؛ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ. ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ۵ - ۶ ﺟﻠﺴﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩه‌ﺍﻡ و ﺩﯾﮕﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﻢ. ﮔﻔﺖ: ﺭﻭﺿﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ع) ﺍﺳﺖ، ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ؟ ﺑﯿﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ.

من فقط ﺳﺎﻋﺖ ۲ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﻡ 

وی افزود: ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ‌ﮐﻪ ﺭﺩ ﻧﮑﻨﺪ، ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺭﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ، ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ؛ بنابراین ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺳﺎﻋﺖ ۲ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﻡ. ﺳﺎﻋﺖ ۲ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ حال ﺭﻭﺿﻪ ﮔﻮﺵ کردن دارد؟ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺮ ﺑﺪﻫﺪ، ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﯿﺎ. ﺩﯾﮕﺮ ﺩﯾﺪ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﺗﺪﺑﯿﺮﯼ ﮐﺮﺩه ﭼﺎﺭه‌ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﺪ.

عالی تصریح کرد: میرزا حبیب‌الله رﻭﺯﺍﻧﻪ ﻣﯽ‌ﺭﻓﺖ به این جلسه و ﻣﺴﺘﻤﻊ ﺍﻭ ﻫﻢ ۵ - ۶ ﺯﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ. ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﺪ و ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ هم ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ. ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﺒﻖ ﺭﺳﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ، ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺿﻪ‌ﻫﺎ ﻭ ﻣﺠﺎﻟﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺒﺢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﮐﺎﻣﻼ‌ً ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ بتواند ﺷﺐ ﻋﺮﺽ ﺍﺩﺏ ﮐﻨﺪ. ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺿﻪ‌ﻫﺎ ﻭ ﻣﺠﺎﻟﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩ.

حضرت زهرا به او فرمود: آن پیرزن منتظر توست، چرا نرفتی؟

این سخنران مذهبی گفت: ﻣﺠﻠﺲ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ تا ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺻﺒﺢ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪه، ﻧﮕﻔﺖ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ ﻧﻬﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ و خوابید. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻼ‌ﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) ﻓﺮﻣﻮﺩند: ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻧﮕﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﻫﺪ، ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﻧﺮﻓﺘﯽ؟

ﺧﺎﻧﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ

وی ادامه داد: ﺍﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ، ﺳﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪ. ﺑﺎ ﺍﯾﻦ‌ﮐﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﯾﺪ. ﻫﻮﺍ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻣﯽ‌ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ. ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺩﯾﺪ، اما ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻣﯽ‌ﺩﯾﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ؟ ﺧﺎﻧﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

عالی افزود: میرزا حبیب‌الله ﺩﺭ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﻢ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﺪ.

فیلم این سخنرانی را اینجا مشاهده کنید:

ملا حبیب‌الله شریف کاشانی، مفسر، عارف و از عالمان و فقیهان شیعه اهل کاشان در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری بود. او در کاشان، اصفهان، تهران و کربلا علوم دینی آموخت. بعد از اتمام تحصیلات به کاشان برگشته و مرجعیت دینی مردم آن دیار را بر عهده گرفت. ایشان آثار متعددی در موضوعات و علوم مختلف نگاشته که بیش از ۲۰۰ اثر برای او شمرده‌اند. او پس از حدود هشتاد سال عمر و بیش از هفتاد سال تحقیق، تألیف، تدریس و ارشاد، در جمادی الثانی ۱۳۴۰ق در شهر کاشان دارفانی را وداع گفت. پیکرش در مزار «دشت افروز» کاشان به خاک سپرده شد و مقبره‌اش زیارتگاه دلباختگان شد.

منبع: فارس

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.