حسین خزائی شاعر جوان آئینی و انقلابی کشورمان در ۲ غزل تازه خود به رحلت امام خمینی (ره) و قیام پانزده خرداد پرداخته است که در ادامه میخوانیم.
شادی بعد از خَلاصی از قَجر! غَمباد شد
با رضاخان! نَم نمک مشروطه استبداد شد
اَجنبی ناموس خلق الله را تارج کرد
اتّفاقی که نمیبایست میافتاد! شد
هر سَری آن روز میاَرزید قَدری بر تَنش
زینت دیوارهای خانه جلّاد شد
ظالمی رفت و بجایش ظالمی دیگر نشست
سنگ خوردن! سهم کفترهای گوهرشاد شد
انقلاب شاه و مردم حاصلش یک چیز بود
کوخها ویران شدند و کاخها آباد شد!
میکُند طوفان دِرو هر کس بکارد باد را
بغضِ چندین ساله ماند و عاقبت فریاد شد
روی منبر رفت روح الله در فیضیّه و
خون دل خوردیم و خرمشهرها آزاد شد
ما کفن پوشان خرداد ورامین توایم
پس کجایی مرد مؤمن؟! نیمه خُرداد شد!
غزل دوم خزایی در وصف امام خمینی (ره) و قیام ۱۵ خرداد
درست است از نمک نشناسی یک عدّه غمگینیم
همانهایی که بالا رفتهاند از ما که پایینیم
همانهایی که روی میزشان عکس شهید است و
میانِ جیبشان ویزای اسرائیل میبینیم!
درست است اینکه ما گنجشک روزیهایِ مستضعف
همیشه لَنگ قِسط و پولِ نان و نرخِ بنزینیم
درست است اینکه دائم از فساد و فقر مینالیم
نه ضدّ انقلابیم و! نه بی غیرت! نه بی دینیم!
چهل سال است دور از زنده و مُرده باد خَلق
همان سرباز ماندیم و نه با آن و نه با اینیم
نبین این روسریها را که دور گردن افتاده
نبینی ریشمان ماشین شده یا عاشق جینیم
اگر پایش بیفتد! باز هم سوریه میآییم...
اگر فرمان بیاید! صبح فردا در فلسطینیم
از آن روزی که روح الله (ره) در فیضیّه منبر رفت
قسم خوردیم! پایِ انقلاب از پای ننشینیم
(حرامم باد اگر جان را به جای دوست بُگزینم)
علی جان! ما کفن پوشانِ خُرداد ورامینیم